تمام نقد و بررسی ها: خیلی مثبت (+4500)
ناشر: Bethesda Softworks
توسعه دهنده: MachineGames
ژانر: اکشن / ماجراجویی / اولشخص
بیش از ۳۰ سال از وقتی میگذرد که نسخهی VHS فیلم «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی» را از بس تماشا کردم، خراب کردم. از آن زمان، این فرانچایز سینمایی در مسیر افزایش هیجان بوده است. پس از کشف جام مقدس، دیگر کجا میتوان رفت؟ ظاهراً به سراغ بیگانگان و سپس ماشینهای زمان. اما «ایندیانا جونز و دایرهی بزرگ» پادزهری کامل برای همهی این موارد است؛ اثری که از طریق دیال سرنوشت خود ما را به دوران اوج ایندی بازمیگرداند. نتیجه؟ بهراحتی یکی از بهترین داستانهای ایندیانا جونز در میان بازیها و فیلمها، با محیطهای بسیار دقیق، کاوش در مقبرهها و حل معماهای جوی، موسیقی بینقص، و احتمالاً بهترین صدای مشت در صنعت بازیسازی. اگرچه گاهی اوقات در بخشهای متمرکز بر مخفیکاری کمی لغزش دارد، «دایرهی بزرگ» در مجموع یک ماجراجویی باشکوه و جهانی است که مرا مانند یک پسر مدرسهای ذوقزده کرد. بله، حقیقت این است که بازگرداندن ایندیانا جونز به پردهی سینما (آن هم دوبار) پس از آنکه عملاً در افق غروب آفتاب ناپدید شد، شاید انتخابی نادرست بود. اما سپردن خلق یک تجربهی ایندی به دست MachineGames، تیمی که از بهترین بازیهای گذشتهی خود الهام گرفته، قطعاً یک تصمیم درست بود.
بتزدا هوشمندانه انتخاب کرد.
میراث فوری MachineGames بیشتر با سری مدرن Wolfenstein گره خورده است، و در «دایرهی بزرگ» نیز میتوان شباهتهایی از آن را مشاهده کرد. مشابه «نظم نوین» و پیشدرآمد و دنبالهی عالیاش، «دایرهی بزرگ» نیز اولشخص و بسیار داستانمحور است. اگر کسی به اندازهی ایندی از نازیها متنفر باشد، احتمالاً همان BJ Blazkowicz، نابودگر گشتاپو و سربازان SS است. با این حال، «دایرهی بزرگ» یک تجربهی خونبار و خشونتآمیز نیست. برخلاف Wolfenstein، تمرکز این بازی بر کاوش صبورانه و مخفیکاری با سرعت کمتر است؛ جایی که استفاده از اسلحهها بهندرت (و به سختی) یک گزینهی کاربردی محسوب میشود.
با این حال، میراث MachineGames فراتر از Wolfenstein است؛ چراکه بنیانگذاران این استودیو همگی از استودیوی سوئدی Starbreeze آمدهاند. برای بسیاری از اعضای تیم، این میراث به بازی برجستهی «Chronicles of Riddick: Escape from Butcher Bay» در سال ۲۰۰۴ برمیگردد. المانهای ماجراجویانه و مبارزات اولشخص Riddick تأثیر زیادی بر «دایرهی بزرگ» گذاشتهاند و تجربهی یک بازی مشابه «بوچر بی» بسیار تازهکننده است – بهویژه وقتی که با این سطح از شور و تعهد به یک فرنچایز پرآوازه ارائه شده باشد.
برای شفافیت، احتمالاً هیچکس از دیدن یک بازی ایندیانا جونز در سال ۲۰۲۴ که کپیای از سری پرفروش Uncharted باشد، شوکه نمیشد. چنین چیزی غیرمنتظره نبود. در واقع، هم «Indiana Jones and the Infernal Machine» در سال ۱۹۹۹ و هم «Indiana Jones and the Emperor’s Tomb» در سال ۲۰۰۳ بهشدت از فرمول «توم ریدر» پیروی میکردند. تغییر جهت به سوی ادای احترام به شخصیتی که لارا کرافت را به عنوان اصلیترین ماجراجوی مدرن بازیهای ویدیویی کنار زد، بههیچوجه غافلگیرکننده نبود – بهویژه در دورانی که بازیها روزبهروز بیشتر به هم شبیه میشوند.
دایرهی بزرگ یک کپی از Uncharted نیست، و همین موضوع آن را بهتر کرده است.
اما «دایرهی بزرگ» یک کپی از Uncharted نیست، و همین موضوع آن را بسیار ارزشمندتر میکند. این یک بازی ایندیانا جونز است که حتی نمیدانستم به آن نیاز دارم، و گاهی اوقات بهترین غافلگیریها همینها هستند. من هم به اندازهی هر کس دیگری عاشق شوترهای سومشخص سینمایی و باکیفیت هستم، اما هر بازی لزوماً نباید این مسیر را طی کند. علاوه بر این، اگر بخواهید الهام بگیرید، سخت میتوان نمونهای بهتر از «بوچر بی» یافت – یک اقتباس موفق دیگر که بهندرت حتی از فیلمی که بر اساس آن ساخته شده، بهتر است.
نبوغ بازآفرینی
زاویهی دید اولشخص در «دایرهی بزرگ» حس مقیاسی بینظیر به بازی میبخشد. نگاه کردن به اهرام بزرگ با حیرت یا خیره شدن به یک کشتی جنگی نازی که بر فراز کوهی در هیمالیا قرار گرفته است، در این زاویه تأثیری بسیار برجستهتر دارد. این زاویه همچنین تأثیر زیادی بر حس حضور دارد، بهویژه هنگام حل معماها. نگاه کردن به اسناد و سرنخها، دستکاری مستقیم اشیا و دیدن نتایج آنها در برابر چشمان شما، حس میدهد که شخصاً در داخل برخی از گرانترین اتاقهای فرار جهان هستید.
معماها به طور منظم در بازی قرار داده شدهاند و معمولاً ساده هستند، اما گاهی با مواردی مواجه میشوید که به اندازه کافی چالشبرانگیز هستند تا پس از حل آنها احساس رضایت کنید. اگر در حل معمایی گیر کردید، سیستم راهنمای درون بازی تنها زمانی کمک میکند که از معما با دوربین درون بازی عکس بگیرید. این روش هوشمندانه و مودبانه کمک میکند که بازیکنان در بازی بمانند و نیازی به استفاده از تلفن همراه نداشته باشند.
علاوه بر این، بازی بهترین نمایشدهندهی جزئیات فوقالعادهای است که MachineGames در هر سطح از «دایرهی بزرگ» جای داده است. از رد لکههای شیشهای که تازه پاک شدهاند تا قطرات آرام شمعی که راهپلهی باستانی را روشن میکند، این جزئیات از زاویه دیگری قابل توجه نبودند. آیا این جزئیات برای ساختن یک بازی عالی ضروری هستند؟ شاید نه، اما تصویر یک پروژهای را ارائه میدهند که حتی کوچکترین جزئیات هم به بهتر شدن دنیای بازی کمک کردهاند.
بازی با یک فلشبک کوتاه به «مهاجمان صندوقچهی گمشده» بهعنوان یک آموزش آغاز میشود – که ممکن بود کمی بیش از حد باشد، اگر اینقدر خوب اجرا نشده بود. مرحلهی دوم، یک سفر فوقالعاده و نوستالژیک به کالج مارشال در کنتیکت است. این بازسازی باشکوه، پوشیده از جزئیات دستساز است که در مسیر رسیدن به هدف دائماً حواسم را پرت میکرد. مجسمهها و یادگاریهای مرتبط با تاریخ مدرسه، کابینتهایی پر از اشیای عجیبوغریب، تابلوهای اعلانات پر از اعلانهای دستی – اگر این نسخه از مدرسهی معروف ایندی را به منِ هشت سالهای نشان میدادید که در سال ۱۹۸۹ بیهدف در کالج مارشال بازی گرافیکی «آخرین جنگ صلیبی» کلیک میکردم، احتمالاً شما را در آتش میسوزاندم. یا حداقل به داخل گودال لاوا پرتاب میکردم!
محیطهای خیرهکننده یکی پس از دیگری از راه میرسند: معماری زیبا و زیرزمینهای واتیکان در ایتالیا؛ یک شهر باستانی و چندین محل حفاری نازیها در سایهی اهرام مصر و ابوالهول بزرگ؛ آبراهها و معابد غرقشدهی سوخوتای، که در حال بازپسگیری توسط جنگل هستند. همهی اینها عالی هستند و با نورپردازی ردیابی پرتوی فوقالعاده تکمیل شدهاند. من عاشق تضادهای بزرگ میان مراحل هستم و مفهوم باستانشناسی «دایرهی بزرگ» بهعنوان یک ایدهی جذاب بهخوبی توجیه میکند که چرا ایندیانا در طول یک داستان در سراسر جهان سفر میکند.
نسخهی بینقص دیوید شاونسی از مارکوس برودی ممکن است زیر سایهی بیکر نادیده گرفته شود.
قدرت داستان در «دایرهی بزرگ» یکی از داراییهای اصلی این بازی است و با اجرای فوقالعادهای به نمایش گذاشته شده است. در بیشتر مواقع، تقلید صدای هریسون فورد توسط تروی بیکر تقریباً بینقص است، و صدای متمایز بیکر کاملاً در این نقش ناپدید میشود. همچنین باید به دیوید شاونسی اعتبار داد؛ نسخهی بیعیب او از مارکوس برودی که توسط دنهام الیوت ارائه شده بود، ممکن است زیر سایهی بیکر نادیده گرفته شود. این اجرا، با توجه به اینکه الیوت در سال ۱۹۹۲ از دنیا رفته، میتوانست یک حیله به نظر برسد، اما نقش کوچک برودی معنادار و محترمانه احساس میشود و نه به عنوان یک نمایش تبلیغاتی.
ماریوس گاوریلیس نیز در نقش باستانشناس نازی شرور، «امرک فوس»، هنرنمایی میکند و دیالوگهای خود را چنان زهرآلود اجرا میکند که تصور میکنم میکروفون او نیاز به چتر کوچکی داشته است! بیشتر گفتگوهای معنادار در کاتسینهای خوشساخت رخ میدهند که کیفیتی در سطح سریهای مدرن ولفنشتاین دارند، با این تفاوت که مقدار مناسبی از طنز خفیف ایندیانا جونز در آنها تزریق شده است، بهخصوص زمانی که مشتها به پرواز درمیآیند. این کاتسینها به اندازهی دو فیلم کامل هستند، اما هرگز احساس نمیشود که بیش از حد هستند. این همان ایندیانا جونز در اوج است، و من با هر دقیقهی اضافی آن همراه هستم.
بهترین نسخهی ایندی که شاید هرگز ندیدهاید
به طور کلی، سری ایندیانا جونز همیشه زمانی بهترین است که شامل یک مسابقهی ناامیدکننده برای یافتن یک اثر باستانی قبل از نازیها باشد؛ چیزی که آنها معتقدند به آنها برتری شکستناپذیری برای فتح جهان میدهد. این فیلمها از همان ابتدا مانند یک مأموریت بازی ویدئویی بودند و «دایرهی بزرگ» این ویژگی را بهخوبی در آغوش میگیرد. بازی با تنظیم داستان در سال ۱۹۳۷ – دقیقاً بین رویدادهای «مهاجمان صندوقچهی گمشده» و «آخرین جنگ صلیبی» – به درستی آغاز میشود، درحالیکه جهان در حال نزدیک شدن به جنگ جهانی دوم است.
احیای مبارزات
مبارزات در «دایرهی بزرگ» به طرز رضایتبخشی شدید هستند، بدون اینکه بیش از حد خشن شوند؛ که این ویژگی در راستای ریشههای خانوادگی و ماجراجویی این سریال است. طراحی صدای فوقالعاده، هر ضربه را مانند برخورد یک چوب گلف به کرفس بزرگ نشان میدهد، و حس واقعی مبارزه در دید اولشخص بسیار لذتبخش است. شما میتوانید ضربات را دفع کنید، با زمانبندی مناسب ضربه بزنید و حملات قدرتمندتری اجرا کنید. همچنین شلاق ایندی میتواند دشمنان را خلع سلاح کند و برای مدت کوتاهی آنها را گیج کند، به شما فرصت میدهد که یا حمله کنید یا از سلاح آنها استفاده کنید.
ایندی مشکلی با جا گذاشتن اجساد در مسیر خود ندارد، اما او یک قاتل بیرحم نیست.
در مورد اسلحهها، تفنگ رولور شخصی ایندی، متأسفانه، بسیار ناامیدکننده است. در طول بازی فقط دو بار از آن استفاده کردم، اما هر دو بار کاملاً ضداقلیم بودند. اولین بار در یک نبرد رئیس در اوایل بازی بود که واقعاً باید قبل از شروع مبارزه، تفنگ ایندی از معادله حذف میشد. پس از شلیک چند گلوله به سر بدون زره یک مرد، مشخص شد که شلیک کردن به این فرد روشی نیست که استودیو MachineGames برای شکست دادن او در نظر گرفته بود. بار دوم اواخر داستان بود، جایی که با خودم گفتم: «هیچ دلیلی ندارد که با گلولههای باقیمانده در خشاب رولور بازی را تمام کنم!» و تصمیم گرفتم به سرعت دو نازی که ناگهان در یک آسانسور روبروی من ظاهر شدند را هدف بگیرم. اما آنها برای زمین افتادن به شلیکهای زیادی نیاز داشتند. این یک اشتباه عجیب است، وقتی که صحنهی استفاده ایندی از تفنگ خود برای از پای درآوردن شمشیرزن «مهاجمان صندوقچهی گمشده» در یک شلیک، یکی از بهیادماندنیترین لحظات کل سری فیلمها است. گلولههای رولور باید همچنان به شدت نادر باقی بمانند، اما تفنگ باید قدرت توقف قابل اطمینانی مشابه نسخه سینماییاش داشته باشد.
مشکلات منطق در مکانیک بازی
همچنین، این که دشمنان ردهبالای بازی به طور خودکار از میان مبدلها عبور میکنند، بهویژه در واتیکان، گاهی غیرمنطقی به نظر میرسد. این یک مکانیک آشنا از بازیهایی مانند Hitman است (که به وضوح یکی از بازیهای موردعلاقه من است)، اما اینجا کمی مسخرهتر به نظر میرسد. این کاملاً بیمعنی است که یک افسر تصادفی ایتالیایی، یک کشیش مهمان را به طور فیزیکی مورد حمله قرار دهد.
این فقط یک ناراحتی جزئی است، اما به انصاف باید گفت که «دایره بزرگ» در کل رویکرد بسیار هوشمندانهای به دشواری بازی دارد. شما میتوانید تنظیمات بسیار بیشتری انجام دهید تا فقط سطح دشواری را از آسان به خیلی سخت تغییر دهید. ویژگیهای دشمن به چندین دسته تقسیم میشوند، به این معنی که میتوانید تنظیم کنید دشمنان سختتر شوند اما تعدادشان کمتر شود. یا شاید بخواهید آگاهی آنها را افزایش دهید اما آنها را مانند کاغذ خیس ضعیف کنید. (این چیزی است که احتمالاً برای بار دوم امتحان میکنم.)
جمعبندی و امتیاز نهایی
«ایندیانا جونز و دایره بزرگ» تقریباً همه جنبههای بهترین بخشهای این فرنچایز افسانهای را بهطور کامل انجام میدهد، از فونتهای کارت عنوان و مکانها گرفته تا اشارههای خاص مثل تکان دادن انگشت معروف هریسون فورد، اما موفقیتهای آن فراتر از وفاداری به جزئیات دقیق فیلمها است. با مجموعهای از سطوح زیبا و پرجزئیات، مبارزات رضایتبخش و تمرکز بر اکتشافات آرام، معماها، و پلتفرمینگ (با چند صحنه اکشن پرانرژی)، «دایره بزرگ» یک ماجراجویی جهانی گنجیابی است که برای طرفداران ایندی، بهویژه آنهایی که از آثاری چون «Dial of Destiny» و «Kingdom of the Crystal Skull» ناامید شدهاند، کاملاً جذاب است.
بیشتر از این، این بازی خود را از بازیهای اکشن سوم شخص این دهه، که روز به روز شبیهتر میشوند، متمایز میکند، با انتخاب یک دید اولشخص کلاسیک که از بازیهایی مثل «فرار از Butcher Bay» الهام گرفته است. اگرچه ممکن است سیستمهای مخفیکاری بازی کمی ابتدایی به نظر برسند، اما زمانی که بازی همانطور که انتظار میرود انجام شود، «دایره بزرگ» بلافاصله به یکی از بهترین بازیهای ایندیانا جونز تبدیل میشود و داستان آن به «مهاجمان صندوقچه گمشده» و «آخرین جنگ صلیبی» نزدیکتر از هر چیزی است که پس از آن آمده است.
برخی ممکن است ادعا کنند که این بازی متعلق به موزه است، اما موزهها برای آثار قدیمی پر از گرد و غبار هستند که نباید لمس شوند. «دایره بزرگ» متعلق به موزه نیست؛ بلکه باید روی هارد شما باشد تا بتوانید از آن لذت ببرید!