جبهه آزادی واشنگتن (Washington Liberation Front)

ORCELGAME.IR

“بقای شما طولانی باشد. مرگت زود باد”

شعار جبهه آزادی واشنگتن

جبهه آزادی واشنگتن (WLF یا W.L.F)، که به طور غیررسمی به عنوان گرگ ها شناخته می شود، یک سازمان شبه نظامی ستیزه جو و یک جناح مخالف اصلی در The Last of Us Part II است.

پس از سرنگونی پادگان آژانس فدرال واکنش به بلایای طبیعی (FEDRA) در سیاتل QZ، برای کنترل بقیه شهر به جنگ با سرافیت ها رفتند.

جبهه آزادی واشنگتن

تاریخ

نوع گروه

شبه نظامیان
شبه نظامی

تاسیس شده

دهه 2020

ستاد

استادیوم ساند ویو
پایگاه عملیاتی رو به جلو

مکان(ها)

سیاتل، واشنگتن

ارقام کلیدی

رهبر(ها)

اما پترسون (متوفی)
جیسون پترسون (متوفی)
آیزاک دیکسون (متوفی)

اعضای قابل توجه

ابی اندرسون (قبلا)
آلیس (سگ؛ مرده)
دنی (متوفی)
جردن (متوفی)
لیا (متوفی)
مانی آلوارز (متوفی)
مل (متوفی)
مایک (متوفی)
نیک (متوفی)
نورا هریس (متوفی)
اوون مور (قبلاً متوفی)
ویتنی ساتو (متوفی)

ارتباطات

دشمنان

FEDRA
Seraphites
Boris Legasov (deceased)
Sofia Legasov (deceased)
Dina
Ellie
Jesse (deceased)
Tommy Miller
Abby Anderson
Lev
Yara (deceased)

اطلاعات بازی

ظاهر می شود در

The Last of Us Part II

تاریخ

ایجاد و جنگ علیه FEDRA

پس از شیوع عفونت مغزی کوردیپس، غیرنظامیان ساکن در سیاتل تحت کنترل FEDRA و ارتش ایالات متحده در منطقه قرنطینه قرار گرفتند. با گذشت زمان، خشم و خشم نسبت به FEDRA و حکومت ارتش بر شهر افزایش یافت. اما و جیسون پترسون دو تن از ساکنان بی‌شماری بودند که از اخراج‌ها، کمبود غذا و اعدام‌هایی که ارتش تحت رهبری ستوان تورس و گروهبان انجام می‌داد، خشمگین بودند. قانون وارد در اواسط دهه 2020، پترسون ها WLF را با نام مستعار “گرگ” تشکیل دادند تا برای شرایط زندگی بهتر برای غیرنظامیان در منطقه مبارزه کنند. آنها چندین نفر از جمله آلیسون کول، آیزاک دیکسون، هوگو گونزالس، لوئیس سانچز و مارکوس ویلسون را در گروه خود به کار گرفتند. با این حال، اعتراضات آنها به سرعت به یک کمپین ضد FEDRA تبدیل شد، پترسون ها و گروه کوچکی از اعضای آنها تبلیغات ضد FEDRA را پخش کردند، تجهیزات ارتش را دزدیدند و در بین ساکنان سیاتل فتنه را برانگیختند. اقدامات آنها منجر به این شد که وارد همه آنها را به عنوان تروریست های تحت تعقیب علامت گذاری کند.

در نهایت، پترسون ها به همراه چند تن دیگر از مقامات ارشد گرگ ها توسط ارتش حذف شدند و اسحاق را به عنوان آخرین رهبر باقیمانده شورش باقی گذاشتند.[4] در انتقام از مرگ آنها، اسحاق سه سرباز FEDRA را کشت. در حالی که چندین شهروند از نظر اخلاقی با اقدامات ایزاک مخالف بودند، اعضای باقی مانده WLF او را به عنوان رهبر جدید خود انتخاب کردند. در هفته‌های آتی، WLF حملاتی را به پست‌های بازرسی نظامی انجام داد، به کاروان‌ها حمله کرد و درگیر درگیری مسلحانه آشکار علیه ارتش شد.

برای مقابله با تجاوزات فزاینده WLF، تورس به سربازان دستور داد تا به تمام اعتراضات WLF، از جمله اعتراضات مسالمت آمیز، آتش گشودند. این دستور منجر به کشتار پنجشنبه بازار شد، رویدادی که واکنش وحشیانه ارتش به راهپیمایی WLF باعث افزایش حمایت و عضویت WLF در میان ساکنان سیاتل شد. این اقدام به ویژه بحث برانگیز بود، زیرا معترضان برای دریافت غذا برای خانواده‌های خود کمپین می‌کردند و به کمپین تبلیغاتی ارتش برای معرفی WLF به عنوان یک گروه تروریستی مملو از قاتل پایان دادند. WLF اکنون به عنوان مبارزان آزادی خود شهروندان شناخته شد. افزایش عضویت منجر به موفقیت روزافزون WLF شد، حتی سربازان FEDRA برای پیوستن به گروه شبه نظامی فرار کردند.

با گذشت زمان، ارتش از کارزار خود برای شکست WLF دست کشید و تورس به وارد دستور داد FEDRA و پرسنل نظامی و حامیان خود را از شهر از جمله زیوا ساندرز از کنیسه محلی تخلیه کند. WLF به سربازان اجازه خروج مسالمت آمیز را نداد، اما در عوض با استفاده از انعام یکی از ساکنان سیاتل، سربازان را در بزرگراه گوشه داد و در آنجا آنها را در نبرد آزاد سلاخی کردند. جوخه تورس و وارد موفق شدند از نبرد فرار کنند اما WLF آنها را تا دادگاه تعقیب کرد، جایی که آنها مبارزه را در یک درگیری نهایی به پایان رساندند و رهبری ارتش را با موفقیت کشتند و به طور رسمی به سلطنت آنها بر شهر پایان دادند.

ظرف چند ماه، WLF با موفقیت تمام پست های بازرسی نظامی FEDRA را در شهر تصرف کرد. با آن، WLF با موفقیت در جنگ علیه FEDRA پیروز شد و اکنون QZ را کنترل می کند. با این حال، برخی از پرسنل FEDRA به حومه شهر گریختند. WLF که مایل نبود به آنها اجازه دهد دوباره در جامعه شهر ادغام شوند، آنها را شکار کردند تا شهر را به طور کامل از FEDRA پاک کنند.

تحکیم قدرت و جامعه سازی

با از بین رفتن FEDRA و ارتش، WLF جناح اصلی شهر بود که هزاران نفر از بازماندگان را در سرتاسر سیاتل تحت کنترل داشت. با این حال، آنها به زودی وعده رهایی خود را زیر پا گذاشتند و در عوض از همه مردم شهر برای پیوستن به گروه به عنوان اعضای شبه نظامی خود و سوگند وفاداری خود به گروه اصرار کردند. هنگامی که اعضای یک حومه شهر وفاداری خود را با WLF سوگند یاد کردند، سربازان منطقه را به مناطقی تبدیل کردند که سربازان WLF کنترل کامل بر آن داشتند. آنها مقررات منع رفت و آمد شدیدی را برای ساکنان اجرا کردند و هر کسی را از کمک یا ارتباط با پرسنل بالقوه سابق FEDRA منع کردند. آنها همچنین تنها با اجازه افسر ارشد منطقه به شهروندان اجازه خروج از منطقه مشخص شده خود را دادند.

علاوه بر این، آنها با مشکلاتی در انتقال تدارکات در مناطق مختلف شهر مواجه شدند، مشکلی که ناشی از انبوهی از افراد آلوده در مسیرهای تدارکاتی بود که ارتش نتوانست آن را حل کند. برای رفع مشکل، آیزاک به سربازان WLF دستور داد که غیرنظامیان سیاتل را به زور از خانه‌هایشان به استادیوم SoundView منتقل کنند تا همه را در خود جای دهد و توزیع تدارکات را متمرکز کنند. بسیاری از غیرنظامیان مقاومت کردند، اما WLF هیچ رحمی نشان نداد، در عوض مخالفان را به زور از حومه بیرون کرد و تدارکات آنها را دزدید. اقدامات دیکتاتوری WLF باعث شد چندین نفر از ساکنان به این نتیجه برسند که آنها حاکمان بدتری از FEDRA هستند و رائول و فران شخصاً آنها را جنایتکار و فاشیست توصیف کردند.

WLF سیاست اخراج خود را تا اعدام تشدید کرد، به ویژه سوفیا لگاسوف را در انتقام از مخدوش کردن بنرهای WLF در Hillcrest کشت. وحشیگری آنها منجر به یک جنگ چریکی کوتاه علیه جامعه هیلکرست شد که عمدتاً با رهبر آنها (و پدر صوفیا) بوریس لگاسوف می جنگید. علیرغم اینکه بوریس با موفقیت بسیاری از سربازان WLF را کشت، ترس از تلافی بیشتر WLF باعث شد که جامعه Hillcrest به بوریس خیانت کند و قصد خود را برای ترک Hillcrest و پیوستن به WLF نشان دهد و او را به تنهایی بجنگد. با این حال، بوریس به حملات خود ادامه داد، یک گشت WLF را بمباران کرد و ساکنان جامعه خود را در مناطق آلوده به هاگ به دام انداخت. بوریس در نهایت پس از اینکه یک اولی آلوده او را گاز گرفت، تبدیل به یک استالکر شد و ساکنان باقی مانده به WLF پیوستند و پایان جنگ چریکی را رقم زدند.

در اوایل دهه 2030، WLF جامعه متمرکز خود را در استادیوم SoundView به یک پناهگاه امن تبدیل کرد، با پانل های خورشیدی و توربین های بادی نصب شده برای تامین برق. آنها اتاق وزنه را به یک منطقه آموزشی برای سربازان تبدیل کردند، کلاس های درس را برای کودکان ایجاد کردند، از سالن های غذاخوری استفاده کردند، یک کتابخانه نگهداری کردند و زمین را به یک منطقه کشاورزی بزرگ برای پرورش غذای خود و پرورش دام تبدیل کردند. آنها همچنین تمام سوخت، کامیون ها و تسلیحات ارتش را جمع آوری کردند و خود را در یک نیروی جنگی مؤثر تثبیت کردند. بسیاری از ساکنان از WLF به خاطر تضمین موفقیت آمیز ایمنی فرزندانشان و فراهم کردن مراکز درمانی کار برای بیماران ابراز قدردانی کردند. کسانی که در WLF بودند به خوبی یکدیگر را می شناختند و معمولاً با دوستان نزدیک به گشت زنی می رفتند. با تأمین معیشت اعضای WLF، شبه‌نظامیان توجه خود را به استفاده از مواد و فناوری جدید خود برای بازپس‌گیری مناطقی در داخل شهر از دست داده‌شده در دست آلوده و افرادی که قصد ورود به شهر را داشتند، معطوف کردند.

جنگ علیه سرفایت ها

در طول سال‌ها، WLF بیگانه‌هراسی شد و فقط به یکدیگر اعتماد کرد و نسبت به خارجی‌ها خصمانه عمل کرد. این بی‌رحمی در درگیری فزاینده با بخش بزرگی از بازماندگان ساکن در سیاتل که حومه شهر را ترک کرده بودند و در جزیره‌ای مجاور زندگی می‌کردند، سرافیت‌ها، که WLF از آن به عنوان «اسکار» یاد می‌کرد، آشکار شد. WLF این گروه را یک فرقه مرگ در نظر گرفت. با گذشت زمان، خصومت آنها به خشونت تمام عیار تبدیل شد، زمانی که رهبر اسکار، که تنها به عنوان پیامبر شناخته می شود، یک جوخه تدارکاتی WLF را بمباران کرد، کامیون های آنها را منهدم کرد و چندین سرباز را کشت. این شروع یک جنگ جدید بین WLF و Scars بود.

هر دو طرف مرتکب جنایات شدند. WLF در ابتدا فقط سرافیت های شناخته شده ساکن شهر را دستگیر کرد، اما به زودی شروع به اعدام و ترور آنها کرد. برای اطمینان از محافظت از آنها، چندین نفر که از WLF در حومه شهر پنهان شده بودند، به عمق شهر رفتند تا به WLF بپیوندند. WLF برای بهبود قابلیت‌های جنگی خود در دور از استادیوم، پست‌های پیشین FEDRA را به پایگاه‌های خود تبدیل کرد تا بیشتر شهر را کنترل کند. آنها همچنین یک هتل را به یک پادگان نظامی و مرکز بازجویی تبدیل کردند و در آنجا زندانیان اسکار زیادی را برای کسب اطلاعات شکنجه کردند. بسیاری از اعضای گروه در روش‌های شکنجه شرکت کردند و برخی از آنها لذتی سادیستی از این عمل ابراز کردند. رهبر آنها آیزاک این منطقه را پایگاه عملیاتی پیشرو خود (FOB) نامید.

در اوایل دهه 2030، آتش بسی بین WLF و Seraphites حاصل شد و WLF موافقت کرد تا سرافیت هایی را که در جزیره خود زندگی می کنند تنها بگذارند تا زمانی که گشت زنی آنها در مسیرهای تدارکات WLF تداخل نداشته باشد. در حال حاضر همزیستی بین گروه ها رخ داده است، هر چند که خشم باقی مانده است.

با گذشت زمان، گروهی از نوجوانان سرافیت به یک گشت WLF حمله کردند و به ضرب گلوله کشته شدند. این زد و خورد منجر به شکستن پیمان سرافیت ها شد که در حمله گسترده آنها به غیرنظامیان WLF ساکن در استادیوم نشان داده شد. در تلافی، WLF تسلیحات نظامی را روی سرافیت ها پرتاب کرد و جنگ را دوباره شعله ور کرد. WLF در نهایت موفق شد پیامبر سرافیت را دستگیر کند و او را زندانی کند. با این حال، پیامبر شروع به موعظه برای سربازان WLF کرد که از او محافظت می کردند، و باعث شد برخی از اعضا در مورد نقطه درگیری با سرافیت ها سوال کنند. با افزایش انحرافات به سرافیت ها، اسحاق تصمیم گرفت به جای آن پیامبر را بکشد. با این حال، این امر پیامبر را به شهادت رساند و منجر به افزایش جنگ از سوی سرافیت شد. خشونت فزاینده آنها به بهترین وجه در تصرف موفقیت آمیز پاسگاه WLF جایی که پیامبر را کشته بودند نشان داد. WLF مجبور به عقب نشینی شد و منطقه (به نام “دروازه شهدا”) را که اسکارها به زیارتگاه پیامبر تبدیل کردند، واگذار کردند.

نبرد دروازه شهدا تأثیری ماندگار در میان بسیاری از WLF بر جای گذاشت. این اولین شکست مهم آنها در جنگ بود و باعث شد که بسیاری از وفاداری خود به گروه زیر سوال ببرند. به زودی، بسیاری در WLF، گروه شبه نظامی را متعصب و از نظر اخلاقی خاکستری دیدند، و تصمیم گرفتند که نگرانی های خود را در اولویت قرار دهند و به سرافیت ها بپردازند. جی سو هوانگ، اندرو دومینگز، کریس مارش و آدام پیترز حتی WLF را ترک کردند و در شهر مخفی شدند تا از جنگ به طور کامل جلوگیری کنند. برای جلوگیری از فراریان بیشتر، WLF شروع به شکار و اعدام آنها کرد. حتی سربازان وفادار WLF با افشای اطلاعات ارزشمند به سرافیت‌ها هنگام دستگیری برای جلوگیری از مرگ، به مردم خود خیانت کردند، برخلاف اینکه چه تعداد از سرافیت‌ها در صورت دستگیری توسط WLF بدون افشای اطلاعات تحت شکنجه قابل توجهی قرار می‌گرفتند.

رویدادهای The Last of Us Part II

در حدود سال 2034، ابی اندرسون، مانی آلوارز، اوون مور، نورا هریس و مل، فایرفلایس های سابق وارد سیاتل شدند. از آنجایی که فایرفلایز متلاشی شده بود، گروه می خواست به WLF بپیوندد. با توجه به اینکه سرافیت ها اخیراً بر WLF برتری پیدا کردند، گروه شبه نظامی گروه آموزش دیده رزمی را در ارتش خود پذیرفت. فایرفلایز سابق خود را به عنوان سربازان توانا ثابت کردند و به ویژه ابی و مانی به دو بهترین سرباز در شبه نظامیان تبدیل شدند.

در حدود سال 2036، WLF یک حمله آبی خاکی به جزیره سرافیت ها در تلاش برای شکست دادن آنها در قلمرو خود آغاز کرد، اما این حمله نتوانست خسارت قابل توجهی ایجاد کند و با عقب نشینی WLF در قایق های خود پایان یافت. اسحاق بعداً شکست خود را به شکست آنها در حمله به جزیره با تمام سربازان خود نسبت داد. در زمستان 2037، WLF بار دیگر در جنگ پیروز شد. به این ترتیب، آیزاک به ابی اجازه داد تا گروه خود را (معروف به «خدمه دریاچه نمک») به جکسون، وایومینگ به عنوان پاداشی برای موفقیتش در جنگ ببرد. در مارس 2038، هشت سرباز WLF، جوئل میلر را که پدر ابی، جری اندرسون را در حین نجات الی از بیمارستان سنت مری کشته بود، ردیابی کردند و به قتل رساندند.

در آوریل 2038، خدمه دریاچه نمک به سیاتل بازگشتند. در غیاب آنها، جنگ علیه اسکارها بار دیگر علیه WLF تغییر کرده بود، و آیزاک از همه گشت‌ها خواست تا بر تامین منابع در مناطق پاسگاه خود تمرکز کنند و آنها را در FOB و استادیوم متمرکز کنند. جردن معتقد بود که این گردهمایی در واقع به معنای عقب نشینی WLF و واگذاری قلمروی است که قبلاً از سرافیت ها گرفته بودند. فایرفلای‌های سابق به سرعت به خط مقدم ادغام شدند، لیا به ایستگاه تلویزیونی فرستاده شد، نیک به شرکت در هتل Serevena در نزدیکی دیوارهای شهر فرستاده شد، نورا به عنوان افسر ارشد پزشکی در FOB منصوب شد و دیگران در خدمت گشت‌زنی قرار گرفتند. .

اوون در یک گشت WLF به قلمرو اسکار فرستاده شد، جایی که درگیری شروع شد. در پایان آن، تنها اوون، دنی و یک سرباز پیر سرافیت زنده ماندند. اوون که دیگر نمی خواست در جنگ بجنگد، از کشتن پیرمرد خودداری کرد. دنی او را به خاطر آن سرزنش کرد و رفت تا مرد را بکشد. اوون به دفاع از مرد پرید و منجر به درگیری شد که منجر به مجروح شدن مرگبار اوون دنی و فرار سرافیت شد. اوون متعاقباً به آکواریوم فرار کرد. دنی به طور تصادفی به FOB بازگشت، جایی که او خیانت اوون را قبل از مرگ به آیزاک فاش کرد.

تامی میلر که از جکسون برای انتقام جوئل سفر کرده بود، راهی شهر شد. او با شرکت WLF مستقر در هتل Serevena مواجه شد و به گروه حمله کرد و همه را به جز نیک و یکی دیگر از سربازان WLF کشت. او آنها را برای کسب اطلاعات در مورد تحرکات WLF در شهر، قبل از کشتن آنها و ادامه دادن به عمق شهر بازجویی کرد.

جردن به همراه افسر WLF مایک و شرکتش به یک سفر تدارکاتی WLF به مدرسه ابتدایی محلی رفت. در آنجا دو متخلف (الی و دینا) در حالی که سوار بر اسب خود بودند، یکی از تله های خود را در جاده راه انداختند. مایک اسب را کشت، الی را اسیر کرد و به مدرسه آورد. آیزاک با آرزوی حذف حواس‌پرتی‌ها، دستور جدیدی به مایک و همه سربازان WLF داد: همه متجاوزان را در صورت مشاهده بکشید. مایک متعاقباً برای کشتن الی بازگشت، اما جردن او را متوقف کرد، و او استدلال کرد که الی اهل جکسون است، بنابراین او مشکوک شد که جامعه جکسون در تلافی مرگ جوئل علیه WLF حمله می‌کنند. با اخراج او، مایک برای کشتن الی حرکت کرد، اما دینا به آنها کمین کرد. این حمله منجر به تیراندازی بزرگی در مدرسه شد و چندین سرباز WLF (از جمله مایک و جردن) کشته شدند و متجاوزان رفتند. یک گشت WLF نیز تامی را در همان نزدیکی پیدا کرد که منجر به تیراندازی شد. در حالی که آنها موفق به کشتن اسب او شدند، تامی از کمین فرار کرد.

بعداً در همان روز، درگیری بین WLF و Seraphites در یک ایستگاه تلویزیونی در شهر رخ داد. سرافیت ها با موفقیت تمام سربازان WLF از جمله لیا را در ساختمان کشتند یا اسیر کردند. نیروهای کمکی WLF یک ساعت بعد برای کمک آمدند، اما الی و دینا را آنجا پیدا کردند. آنها به این زوج کمین کردند، اما زنان به ایستگاه مترو فرار کردند. سربازان آنها را تعقیب کردند، اما توسط افراد متزلزل و کلیک در منطقه کشته شدند. در جای دیگر شهر، نبرد بزرگ دیگری با اسکارها به طرز وحشتناکی برای WLF پیش رفت و بیش از هشتاد سرباز در جریان درگیری صبحگاهی جان باختند.

خبر تلفات سرسام آور WLF در طول روز، رهبر WLF را آیزاک متقاعد کرد که موفقیت Scars در درگیری ها به این معنی است که WLF در دراز مدت جنگ را می بازد اگر WLF تهاجم گسترده ای به جزیره Seraphites انجام ندهد. تا آنها را کاملاً نابود کند. به این ترتیب، او تمام نیروهای جنگنده WLF را برای آماده سازی برای گرفتن قایق ها در اسکله و منطقه ساحلی به FOB بسیج کرد و همه سربازان موجود را برای بردن جنگ به جزیره سرافیت ها آماده کرد. در این مرحله، تیم‌های جستجوگر WLF از قبل مخفیانه به ساحل جزیره سرافیت‌ها رفته بودند تا بهترین منطقه برای فرود آمدن را تعیین کنند، و گروهبان فاستر بیش از سه روز از زندانیان اسکار برای کسب اطلاعات مشابه بازجویی می‌کرد.

آیزاک با مانی و ابی در آپارتمانش در FOB جلسه ای برگزار کرد و آنها را از تهاجم برنامه ریزی شده آگاه کرد و از آنها (به عنوان دو بهترین سربازش) خواست تا در مدت سه روز ارتش را به نبرد هدایت کنند. با این حال، ابی قبول نکرد مگر اینکه آیزاک به او اجازه دهد اوون را به WLF بازگرداند. آیزاک نپذیرفت و از اینکه ابی فکر می کرد دنی از لحظات مرگش برای دروغ گفتن به او استفاده می کرد عصبانی بود. ابی تسلیم نشد و با کمک مانی از WLF فرار کرد تا اوون را پیدا کند.

روز بعد جسی از جکسون وارد شهر شد. او توسط یک گشت WLF در Hillcrest مشاهده شد. او یکی از کامیون های آنها را با موفقیت منفجر کرد، اما هنگام فرار از گروه مجروح شد. الی به منطقه رسید و با سرقت یک کامیون و فریب دادن WLF به منطقه آلوده به او کمک کرد تا فرار کند.

بعداً، WLF نورا و شرکتش را به بیمارستان فرستاد تا تمام وسایل باقیمانده را پاک کند. در آنجا، ابی در تلاش برای مبادله برای تجهیزات پزشکی پیدا شد، اما سربازان تحت آموزش بودند که او را برای فرار از خدمت بگیرند. با این حال، نورا به ابی کمک کرد تا فرار کند. چند ساعت بعد، الی به جستجوی نورا رسید که او را پیدا کرد و در بیمارستان تعقیب کرد. WLF او را در نزدیکی یک منطقه آلوده به عفونت گرفتار کرد. در همان زمان، ابی هنگام عبور از طبقات پایین، برق را روشن کرد و به افراد آلوده هشدار داد که به سربازان WLF حمله کردند. این نبرد به الی اجازه داد تا نورا را به گوشه ای ببرد و از او برای کسب اطلاعات در مورد محل اختفای ابی بازجویی کند. هر دو الی و ابی در نهایت از بیمارستان فرار کردند، اقدامات آنها باعث اختلال در جمع آوری تدارکات WLF شد.

در حالی که ابی اکنون دشمن WLF است، آیزاک تصمیم گرفت به جای آن مانی را فرماندهی ارتش قرار دهد و او را به همراه جوخه خود فرستاد تا قایق ها را در مارینا حفظ کند. با این حال، تامی میلر آنجا بود و در جستجوی ابی بود و مانی و جوخه اش را کشت. بلافاصله پس از آن، نیروهای کمکی WLF وارد شدند و قایق ها را ایمن کردند. آیزاک تصمیم گرفت خودش رهبری تهاجم WLF را بر عهده بگیرد. این حمله در ابتدا موفقیت آمیز بود، به طوری که ارتش نواحی ساحلی را ایمن کرد، مواضع کلیدی را در مناطق ساحلی گرفت، و گروه اسحاق به عمق جزیره به سمت روستاهای سرافیت ها فشار آورد.

در طول راه، یک سرباز WLF یارا را پیدا کرد و به او شلیک کرد. هنگامی که او برای کشتن او وارد خانه شد، ابی به او حمله کرد. سرباز ابتدا به مقابله پرداخت، اما به سرعت او را شناخت، شوک او باعث شد ابی بتواند دستش را بشکند و اسلحه اش را بگیرد. با این حال، آیزاک و تیمش به نتیجه رسیدند، اما وقتی ابی از سرافیت لو سابق محافظت کرد، غافلگیر شدند. ابی با اسحاق بحث کرد، او موافقت کرد که او را به شهر بازگرداند و او را به شهر بازگرداند، تا زمانی که به او کمک کرد تا در تهاجم پیروز شود و به او اجازه دهد لو را بکشد. او نپذیرفت و اسحاق را به سمت او سوق داد که به او شلیک کند. با این حال، یارا با اسلحه خود او را به ضرب گلوله کشت، که باعث شد تیم اسحاق به سمت او شلیک کند و ابی و لو را قادر به فرار کنند. این جزیره به یک منطقه جنگی فوران کرد و سرافیت ها و سربازان WLF یکدیگر را در سراسر زمین کشتند. تا شب، سرافیت ها ضد حمله ای را از دهکده های داخلی خود آغاز کردند و WLF را به شهر خود، هاون، راندند. اینجا بود که WLF آخرین موضع خود را در برابر سرافیت ها انجام داد، شهر را به آتش کشید و سرافیت ها را در نبردهای نزدیک درگیر کرد.

ساعاتی بعد، وقتی ابی و لو به مخفیگاه الی رسیدند، رادیویی را پیدا کردند که دینا از آن برای ردیابی اقدامات WLF استفاده می کرد. پیامی از سوی تیم اکو ارسال شد که نشان می‌داد سرافیت‌ها برای آن‌ها بیش از حد ثابت شده‌اند، تیم آلفا و براوو همگی مرده‌اند، آیزاک مرده، گروهش شکست خورده و خود اکو صدها تلفات را گزارش کرده‌اند. زن در رادیو به همه گردان‌های شبکه دستور داد از جزیره عقب‌نشینی کنند، اگرچه به زودی به آن اشاره شد که تنها تیم اکو از زمان فرود ارتش در جزیره گزارش داده بود. بنابراین، با وجود خسارت قابل توجهی که به جزیره سرافیت ها وارد شد، تهاجم با شکست مواجه شد و منجر به کشته شدن صدها سرباز WLF و فلج شدن نیرو و نیروی انسانی آنها شد.

قدرت

جبهه آزادی واشنگتن یک جامعه بزرگ با یک شبه نظامی قدرتمند به فرمان رهبر خود اسحاق بود. آنها دارای اعداد و آموزش بودند تا پادگان FEDRA را در سیاتل شکست دهند و آنچه از FEDRA باقی مانده بود را مجبور به فرار از شهر کنند. آنها جمعیت بسیار زیادی برای یک گروه پسا آخرالزمانی دارند، زیرا اکثر غیرنظامیان زنده مانده از سیاتل را گرفتند و به استادیوم SoundView آوردند.

برای حفظ جامعه خود، شبه نظامیان به محافظت از آنها در برابر آلوده و جناح رقیب باقی مانده در شهر، سرافیت ها روی آوردند. نیروهای جنگی آنها به اندازه ای بزرگ است که به واحدهای بزرگ تقسیم می شوند. واحدهای شناخته شده آنها عبارتند از: آلفا، براوو، اکو، کیلو، اسکار، پاپا، سیرا، تانگو، گاما، هند، لیما، چارلی، گلف، هتل، کبک، رومئو، ویکتور، ویسکی و یانکی. این واحدها در اکثریت شهر پراکنده شده‌اند که در موارد متعدد از غلبه بر FEDRA و بعداً مقاومت سرافیت‌ها در داخل شهر به دست آورده‌اند.

این واحدها به طور مشخص FOB، استادیوم SoundView، Hillcrest، ایستگاه تلویزیونی، مدرسه ابتدایی، هتل Serevena و بیمارستان Lakehill Seattle را در روزهای قبل از حمله به جزیره Seraphite اشغال و محافظت می کنند. استادیوم SoundView سنگر WLF است، با گشت‌های منظم به شدت محافظت می‌شود و اطراف آن را تماشا می‌کنند و یک دیوار پنجاه فوتی منطقه را احاطه کرده است و از حمله از همه طرف جلوگیری می‌کند. با این حال، پیروزی های این گروه بر سرافیت ها مطلق نیست، زیرا آنها به اندازه کافی درگیری ها را از دست دادند که نتوانستند آکواریوم، مارینا و تئاتر پیناکل را کنترل کنند. آنها همچنین مرکز شهر سیاتل را کنترل نکردند زیرا آلوده به عفونت بود.

جبهه آزادی واشنگتن پس از شکست دادن ارتش در سیاتل، بسیاری از وسایل نقلیه و تجهیزات قدیمی ارتش را در اختیار دارد. آنها به تپانچه های 9 میلی متری، هفت تیر، تپانچه های نظامی، تفنگ های ساچمه ای، تفنگ های نیمه خودکار و تفنگ های شکاری مسلح هستند. سربازان WLF نیز با تفنگ های تهاجمی روی نقاشی های دیواری خود دیده می شوند. آنها همچنین از سلاح های قابل پرتاب مانند بمب های لوله ای و بمب های دودزا، از جمله مین های تله ای که برای گرفتن افراد آلوده سرگردان بسته شده اند، در کنار انواع سلاح های غوغا که شامل کلاغ، چکش، قمه، چوب بیس بال، لوله، هچ و تبر قطع می شود، استفاده می کنند. آنها توانستند حداقل مقداری زره ​​بدن را از FEDRA نجات دهند، زیرا یک سرباز WLF مرده با جلیقه دیده می شود. با این حال، تا سال 2038 هیچ سرباز زنده‌ای دیده نمی‌شود که هیچ سربازی را بپوشد. این گروه همچنین بسیاری از هاموی ها و کامیون های FEDRA را برای گشت زنی و انتقال تجهیزات، سربازان و منابع در اطراف منطقه تغییر کاربری داد.

این گروه برای سربازان رسمی و یونیفرم پوش در جامعه خود نظم و انضباط سختی دارد، با جلسات تمرینی منظم تیراندازی و جلسات ورزشگاه برای آموزش سربازان در زمینه تناسب اندام و مبارزه، از جمله هنرهای رزمی و بوکس. حتی پرسنل پزشکی و غیر رزمی، مانند مل، هنوز آموزش های اولیه سلاح گرم دارند تا اطمینان حاصل شود که همه اعضای توانمند قادر به حفظ توانایی خود در نبرد هستند. علاوه بر این، WLF چندین مکانیک و مهندس در گروه خود دارد که امکان نگهداری و تعمیر وسایل نقلیه خود را فراهم می کند. همچنین به نظر می رسد که آنها دارای یک خط تولید مهمات برای سلاح های خود هستند، اگرچه در مقایسه با تعداد سلاح هایی که دارند کم است. آنها همچنین دارای قایق های کوچک زیادی هستند و از آنها برای حمله به جزیره سرافیت ها استفاده می کنند.

WLF از سگ‌هایی استفاده می‌کند که برای مصارف جنگی آموزش دیده‌اند، عمدتاً ژرمن شپردها و دوبرمن‌ها به دلیل ویژگی‌های شکارچی‌شان در تشخیص و استشمام متجاوزان به دستور صاحبشان. این امر مخفی کاری را پیچیده می کند، زیرا سگ ها می توانند بوی الی را دریافت کنند، حتی اگر او را نبینند. سگ‌ها بسیار کارآمد هستند و می‌توانند هم با دشمنان آلوده و هم دشمنان انسانی مانند سرافیت‌ها مقابله کرده و آن‌ها را بکشند، همانطور که نشان می‌دهد آلیس سگ ابی می‌توانست تعداد زیادی را در حین گشت‌زنی با او بکشد و حتی الی را در هنگام حمله به او در آکواریوم به قتل رساند. فقط با استفاده از تیغه سوئیچ برای ضربه زدن به سگ توانست او را متوقف کند.

تا سال 2038، اهداف جنگی اصلی WLF بر دفاع از پایگاه های خود در سراسر شهر در برابر سرافیت ها متمرکز بود. با این حال، گشت‌ها در نبرد آزاد با سرافیت‌ها درگیر می‌شوند، به‌ویژه هنگام انجام مأموریت‌های جستجو یا عبور از بین پست‌ها. WLF همچنین تمام متجاوزانی را که وارد منطقه می‌شدند، می‌کشت، حتی گاهی اوقات آن را بر مبارزه با سرافیت‌ها ترجیح می‌داد. اعضای گروه ترجیح می‌دهند با گروه‌های بزرگ‌تر روبه‌رو شوند، زیرا می‌خواهند درگیری مستقیم بین آن‌ها باشد، در حالی که گروه‌های کوچک‌تر تمایل به پنهان شدن و استفاده از تاکتیک‌های چریکی داشتند که بسیار دردسرسازتر بود، همانطور که با الی، دینا، جسی، تامی و نشان داده شد. بوریس لگاسوف.

هدف اصلی این گروه این بود که یک تهاجم همه جانبه به جزیره سرافیت ها را آغاز کند، که قبلاً یک بار تلاش کرده بود اما با نیروی کوچکتر شکست خورد. هنگامی که WLF با تمام نیرو به جزیره سرافیت ها حمله کرد، در ابتدا موفقیت آمیز بود، اسکله ها را تصرف کرد و با موفقیت به سمت روستاهای عمیق داخل جزیره به داخل خشکی هل داد. با این حال، هنگامی که سرافیت ها یک ضد حمله را آغاز کردند، WLF شروع به متحمل شدن شکست های متعدد کرد. آن‌ها در شهر سرافیت‌ها، هاون، آخرین موضع‌گیری کردند و صدها نفر را در این نبرد بزرگ کشتند. با قضاوت از یک تماس رادیویی که ابی و لو به آن گوش می دهند، به نظر می رسد که سرافیت ها با موفقیت WLF را مجبور به عقب نشینی کردند، با ضدحمله در هاون که منجر به نابودی حداقل سه واحد WLF و از دست دادن شرکت ایزاک شد. این تماس رادیویی همچنین نشان می‌دهد که تلفات به اندازه کافی قابل توجه است که WLF خطر حمله دوم را در آینده نزدیک نخواهد داشت و این به عنوان بزرگترین شکست آنها در جنگ ثبت می‌شود.

علیرغم مهارتشان در شکست دادن حریفان انسانی، آنها برای شکست دادن افراد آلوده مبارزه می کنند. در حالی که در متروی سیاتل به دنبال الی و دینا می گشتند، گروهی از سربازان WLF توسط افراد متزلزل و کلیک کنندگان کشته شدند. یکی دیگر از گشت‌های یک ساختمان آپارتمانی نیز توسط افراد تعقیب کننده غرق شده و جان خود را از دست دادند. گروهی از دوندگان حتی سه سرباز WLF را در حین انجام وظیفه کشتند. با این حال، ابی و تیم او توانستند گروهی از آلوده را در حین پاکسازی یک انبار شکست دهند.

اعضای شناخته شده

  • ابی اندرسون (قبلا)
  • آدام پیترز (قبلاً تعیین کننده)
  • آلیس (متوفی)
  • آلیسون کول
  • آندره دومینگز (قبلاً تعیین کننده)
  • خرس (تعیین کننده)
  • بک
  • بث
  • بریگز
  • کم
  • کارل
  • کارتر
  • چوی
  • کریس مارش (قبلاً؛ تعیین کننده)
  • دنی (متوفی)
  • دیویس
  • درک
  • ادی
  • اما پترسون (رهبر سابق؛ متوفی)
  • فاستر
  • گاوین
  • خاکستری (قبلا)
  • هرناندز
  • هوراس
  • هوگو گونزالس
  • آیزاک دیکسون (رهبر؛ متوفی)
  • جیسون پترسون (رهبر سابق؛ متوفی)
  • جن
  • جنسن
  • جی سو هوانگ (قبلاً تعیین کننده)
  • جو
  • جان
  • جردن (متوفی)
  • جولز
  • کنت
  • کری
  • کایران
  • لیا (متوفی)
  • لوئیس
  • لوئیس سانچز
  • مگی
  • مانی آلوارز (متوفی)
  • مارکوس ویلسون
  • مارکز
  • مارتا
  • مت
  • مل (متوفی)
  • ملیسا
  • مایک (متوفی)
  • میشا
  • آقای آلوارز
  • نیک
  • نورا هریس (متوفی)
  • اوون مور (متوفی)
  • پت
  • پل
  • گلدان ها
  • پرایس
  • راندال
  • ربکا
  • راجر
  • راس
  • غم و اندوه
  • سال
  • سالی
  • سام
  • ساندرا
  • اسکات
  • تینا
  • ویکی
  • ویتنی ساتو (متوفی)
  • وایت
  • ویلسون
  • وودز
  • رایت
  • جوان
  • زلدا

32 عضو زیر به‌طور تصادفی از مجموعه‌ای از نام‌ها (16 مذکر و 16 مؤنث) در طول بازی ایجاد می‌شوند و وضعیت متعارف ثابتی ندارند.

  • Alan
  • Alex
  • Amir
  • Ashley
  • Brooke
  • Cary
  • Casey
  • Cathy
  • Charlotte
  • Chris
  • Colin
  • Dana
  • Derek
  • Drew
  • Emma
  • Evie
  • Gavin
  • Jack
  • Jorge
  • Keira
  • Kevin
  • Laura
  • Lee
  • Maggie
  • Mila
  • Miles
  • Omar
  • Rob
  • Shannon
  • Shawn
  • Skylar
  • Zoe

گالری

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

این صفحه را به اشتراک بگذارید

از طریق پلتفرم های زیر این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

Telegram
Facebook
X
Threads
WhatsApp
Email

حمایت

امیدوارم از سایت ما خوشت اومده باشه. از اونجایی که سعی کردیم محتوای سایت به صورت رایگان برای شما قرار داده بشه، ممنون میشم با دونیت و حمایت از طریق لینک زیر به ما کمک کنید که روز به روز پیشرفت کنیم.