“هدف من الان خانواده من است.”
تامی در حال صحبت با جوئل
تامی میلر یک شخصیت مکمل در The Last of Us Part I و The Last of Us Part II و یک شخصیت قابل بازی در حالت No Return است. او برادر کوچکتر جوئل و عموی سارا است.
تامی که مردی دلسوز و دلسوز بود، از سال های اولیه شیوع بیماری با جوئل جان سالم به در برد. با این حال، این دو از هم جدا شدند زیرا تامی به دنبال زندگی معنادارتر از بقای صرف بود، که باعث شد او به فایرفلایز بپیوندد و بعداً از طریق همسرش ماریا و جامعه جکسون به دنبال رستگاری باشد.
تامی میلر
اطلاعات بیوگرافی
نام های دیگر
Little brother (by Joel)
Baby brother (by Joel)
Uncle Tommy (by Sarah)
وضعیت
زنده
جنسیت
مرد
شغل
نجار (سابق)
شورشی (قبلا)
گشت زنی جکسون
وابستگی
شکارچیان (قبلا)
فایرفلای (قبلا)
جامعه جکسون
روابط
ماریا میلر (همسر)
جوئل میلر (برادر بزرگتر)
سارا میلر (خواهرزاده)
اقامت
آستین، تگزاس (قبلا)
بوستون، ماساچوست (قبلا)
دنور، کلرادو (قبلا)
جکسون، وایومینگ
رنگ مو
بلوند تیره
رنگ چشم
سبز
بیوگرافی
پیشینه و اوایل زندگی
تامی در اوایل تا اواسط دهه 1980، مدتی پس از برادر بزرگترش جوئل در آرلینگتون، تگزاس، جایی که آنها با هم بزرگ شدند، به دنیا آمد. در کودکی، تامی با برادرش علاقه مشترکی به موسیقی و فوتبال دانشگاهی داشت. بعدها، تامی پس از تولد خواهرزادهاش، سارا، دایی شد و احتمالاً در بزرگ کردن او نقش داشته است. تامی مرتباً در چندین رویداد و کارناوال به جوئل و سارا ملحق میشد که عکسهای اتاق سارا گواه آن است.
او در بزرگسالی در شهرستان تراویس تگزاس زندگی می کرد و در کنار جوئل در ساخت و ساز کار می کرد. او با لویی، کشاورز محلی، دوست شد و صاحب یک SUV بود. یک بار در روز تولدش، تامی و جوئل دو موتور سیکلت هارلی دیویدسون کرایه کردند و برای یک کراس کانتری سوار شدند.
رویدادهای The Last of Us Part I
روز شیوع
تامی اولین بار زمانی ظاهر می شود که با برادرش جوئل تلفنی صحبت می کند و در مورد شغل جوئل در معماری و یک پیمانکار صحبت می کند، هر چند وقتی جوئل تلفن را قطع می کند، مکالمه کوتاه می شود. در ساعات اولیه صبح روز بعد، سارا تلفن همراه جوئل را پیدا می کند و پیام متنی نگران کننده ای از تامی پیدا می کند که “لعنتی کجایی؟ به من زنگ بزن!” و هشت تماس بی پاسخ از او.
او شخصاً در ساعات اولیه شیوع عفونت مغزی کوردیسپس ظاهر می شود و جوئل و سارا را از خانه شان می گیرد تا آنها را به امن برساند. این سه نفر با نقشه ای در شهر رانندگی می کنند تا به محاصره ای که ارتش برپا کرده بود برسند. آنها شاهد خیابان هایی هستند که مملو از دوندگان تازه آلوده شده اند، مردم با ترس در خیابان ها می دوند و آتش سوزی هایی که چندین ساختمان را فرا گرفته است. پس از رسیدن به بزرگراه 71 ایالت تگزاس با یک ترافیک مواجه می شوند که وقتی آلوده شروع به حمله به ماشین جلوی آنها می کند، به یک ضرب و شتم تبدیل می شود. آنها به سرعت دور خود را می چرخانند، توسط چندین آلوده تعقیب می شوند و سعی در انحراف دارند. در میان هرج و مرج، یک وسیله نقلیه با ماشین تامی تصادف می کند. همه آنها از تصادف جان سالم به در می برند اما پای سارا شکسته است و باعث می شود جوئل او را حمل کند و تامی آنها را با هفت تیر جوئل بپوشاند.
تامی موفق می شود پس از جدا شدن در یک میله به دنبال جوئل و سارا برود، درست به موقع تا جان جوئل را از دست سربازی که آماده اعدام او بود نجات دهد، اما سارا از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار می گیرد. در حالی که جوئل سعی می کند به زخم سارا فشار بیاورد، به تامی نگاه می کند که با خیره ای نامطمئن و عصبی پاسخ می دهد. به زودی سارا جلوی چشم عمویش در آغوش پدرش می میرد.
مبارزه برای فایرفلای ها
در سالهای پس از شیوع، تامی و جوئل راهی منطقه قرنطینه بوستون شدند، اما اقدامات برادران برای زنده ماندن باعث شد تامی از «کابوسهای آن سالها» رنج ببرد. او که از فعالیتهای غیرانسانی فزاینده جوئل و ظلم ارتش خسته شده بود، پس از متقاعد شدن توسط مارلین، تصمیم گرفت به Fireflies بپیوندد. او پر از امید بود که دنیا می تواند بهتر شود، که منجر به مشاجره بین او و جوئل شد که با جدایی آنها به پایان رسید، آخرین کلام تامی به جوئل این بود: “من دیگر نمی خواهم چهره لعنتی تو را ببینم.”
او مدت زیادی را با فایرفلایز گذراند و حتی از آزمایشگاه تحقیقاتی اصلی این گروه در دانشگاه کلرادو شرقی بازدید کرد. او زمانی که در QZ دنور مستقر بود از نزدیک با یوجین لیندن کار کرد. در آنجا، آنها پست های بازرسی نظامی را بمباران کردند و سربازان و حتی غیرنظامیان را در درگیری های خود کشتند.
پیوستن به جامعه ماریا
تامی در نهایت پس از اینکه از هدف آنها ناامید شد، Fireflies را ترک کرد. قبل از رفتن، او به مارلین اطلاع داد که اگر برادرش به کمک نیاز داشت، می تواند به او تکیه کند. او تأثیر شدیدی بر او گذاشت و باعث شد که سالها بعد بگوید “او مرد خوبی بود”. به گفته اوون مور، تامی در حدود سال های 2027-2028 گروه را ترک کرد.
تامی در نهایت به شهر جکسون، وایومینگ رسید که توسط زنی به نام ماریا و پدرش به پناهگاهی امن تبدیل شده بود. تامی عاشق ماریا شد و با او ازدواج کرد.
در برخی مواقع تامی یک سفر برگشت به زادگاه برادران در تگزاس انجام داد. بسیاری از چیزهای آنها مدتها بود که از بین رفته بودند، اگرچه او یک عکس کمی محو شده از جوئل و سارا در یک مسابقه فوتبال را بازیابی کرد.
ملاقات دوباره جوئل
در پاییز 2033، تامی با ماریا و چند نفر از مردانشان در نیروگاه بود و سعی داشت برق را به آنجا بازگرداند تا محل سکونت خود را با برق تامین کند. در حالی که ماریا در آنجاست، مرد و دختر نوجوانی را می بیند که سعی می کنند وارد ورودی خانه شوند. تامی نگاه می کند و متوجه می شود که جوئل است. تامی با آغوش باز به برادرش سلام می کند و از او در کارخانه استقبال می کند و او و دختر نوجوان الی را به ماریا معرفی می کند.
پس از نشان دادن جوئل و بازگرداندن قدرت، جوئل اطلاعات مربوط به مصونیت الی را در برابر CBI به تامی می دهد و انتظار دارد تامی به دستور او برای تحویل گرفتن الی توجه کند. به دلیل پشت سر گذاشتن Fireflies و علت آنها و خطر سفر، تامی از تحویل الی به گروه امتناع می کند و متوجه می شود که جوئل از آخرین باری که او را دیده است تغییری نکرده است. بحثی پیش میآید که در آن جوئل به طور غیرمستقیم به جامعه تامی توهین میکند و خاطرات گذشته تاریک آنها دوباره ظاهر میشود، که منجر به این میشود که جوئل خشمگین برادرش را هل میدهد، اما آنها با حمله راهزنان قطع میشوند.
تامی با کمک جوئل و چند نفر از افرادش، مهاجمان را دفع می کند. تامی پس از دیدن تعاملات او با جوئل، در تصمیم خود برای بردن الی به آزمایشگاه کرم شب تاب تجدید نظر می کند. وقتی تامی این را به او میگوید، ماریا کاملاً ناراحت میشود، زیرا میداند که اگر تامی حتی یک اشتباه مرتکب شود، ممکن است بیوه شود.
قبل از اینکه او بتواند با الی برود، او یک اسب را می دزدد و فرار می کند. جوئل و تامی تعقیب میکنند، او را سوار بر اسب از میان جنگل تعقیب میکنند و با چند کابین به یک گذرگاه باریک میرسند قبل از اینکه راهزنان در آنجا در کمین خود قرار بگیرند. تامی آتشی را پوشش می دهد در حالی که جوئل پاس را به سمت کابین ها فشار می دهد و دو نفر با خستگی مهاجمان خود را می کشند. پس از درگیری، آن دو به دنبال رد الی ادامه می دهند و او را در مزرعه ای متروکه می یابند.
تامی با درک اینکه این دو احتمالاً باید صحبت کنند، به تماشای طبقه پایین ادامه می دهد. پس از مدتی متوجه می شود که راهزنان بیشتری آنها را تا مزرعه تعقیب کرده اند، بنابراین او به طبقه بالا می دود تا جوئل و الی را از خطری که در راه است آگاه کند. آنها برای خروج از خانه مبارزه می کنند و بیرون جمع می شوند. پس از ارائه کمک به الی برای سوار شدن به اسبش، تامی و بقیه سوار بر اسب به سمت سد برگشتند، جایی که تامی به آنها نشان می دهد که چگونه جکسون را به یک شهر مستحکم تبدیل کرده است، اکنون با برق، و بچه ها را قادر می سازد تلویزیون تماشا کنند.
جوئل به تامی می گوید که الی را می گیرد و تامی می تواند به ماریا برگردد و ثابت کند که تغییر کرده است. تامی به آنها می گوید که آزمایشگاه فایرفلایز در دانشگاه کلرادو شرقی است. در حالی که جوئل در شرف خروج با الی است، به هر دوی آنها پناهگاهی در شهرش پیشنهاد می کند و می گوید همیشه جایی برای جوئل وجود دارد. جوئل پاسخی نمی دهد و احساس پذیرش می کند و قبل از سوار شدن از تامی خداحافظی می کند.
در بهار سال 2034، پس از اینکه جوئل الی را از دست فایرفلایز در سالت لیک سیتی نجات داد، آنها به جکسون بازگشتند و قصد دارند در شهرک تامی زندگی کنند. وقتی جوئل برمی گردد، تامی همانطور که قول داده بود آنها را می پذیرد و به هر کدام یک اتاق می دهد و آنها را مجبور می کند تا زمانی که در آنجا زندگی می کنند روی استحکامات کار کنند. او جوئل را با زنی به نام استر آشنا می کند. جوئل بر این باور است که برادرش قصد دارد آنها را “هچ” کند.
رویدادهای The Last of Us Part II
زندگی در صلح
چند هفته پس از نقل مکان جوئل و الی به جکسون، تامی برای اولین بار با جوئل در یکی از گشتزنیهای آنها دیده میشود، زیرا جوئل اعتراف میکند که از کشتن الی توسط فایرفلایها برای درمان CBI در سالت لیک سیتی اعتراف میکند. تامی پاسخ می دهد “من هم همین کار را می کردم”. سپس آن دو سوار بر اسب های خود به سمت جکسون می روند.
در طول چند سال بعد، تامی به طور انحصاری با جوئل در هنگام انجام وظیفه گشت زنی می کرد. برادران بیشترین گشت زنی را در اقامتگاه مانتین ویو انجام می دادند، و در جامعه رایج شد که این اقامتگاه یکی از موارد مورد علاقه آنهاست، عمدتاً به این دلیل که این زوج می توانستند با هم در آرامش در بالای کلبه اسکی در کنار کوه گیتار بنوازند. تامی همچنین به الی گفت که شخصاً معتقد است که کاناپههای دیدهبان راحتترین کاناپهها در همه مکانها، بهویژه در کنار آتش هستند. این زوج حتی در هنگام گشت زنی در این منطقه نظرات شخصی خود را در دفترهای ثبت می نوشتند، عملی که همکار گشت مایک را عصبانی کرد، اما یوجین لیندن، بانی و گرگ را سرگرم کرد.
این جفت در هنگام گشت زنی ماهر بودند و می توانستند به راحتی با عفونت هایی که با آنها مواجه می شدند مقابله کنند، حتی در موارد متعددی بازماندگان را نجات دادند. آنها آنقدر ماهر بودند که هرگاه تعداد زیادی از افراد آلوده توسط گشتزنان دیگر گزارش میشد، ماریا شخصاً جوئل و تامی را مأمور مراقبت از آن میکرد. برجسته ترین شاهکار آنها در زمستان 2034 بود، زمانی که آنها بیش از 20 نفر را که از یک گروه 40 نفره آلوده بودند، کشتند، که عمدتاً از صدای کلیک و بادکنک تشکیل شده بود.
در سال 2036، الی به تامی و جوئل در یکی از گشتهایشان در اطراف Mountain View پیوست. در حالی که جوئل لژ را جستجو می کرد، تامی الی را به سمت کوه برد و به الی آموزش می دهد که چگونه از راه دور با پاک کردن آلوده در مناطق اطراف اسکی نزدیک جکسون، اسنایپ بزند. او به او اشاره می کند که مبتلایان به طور منظم در طول زمستان از منطقه مهاجرت می کنند. او همچنین از الی می پرسد که چرا او با جوئل ناراضی به نظر می رسد، اما او از این سوال طفره می رود. این دو با جوئل در لژ دوباره گروه می شوند، که نشان می دهد سیم های گیتار الی نیاز به تغییر دارند. تامی با گرفتن گیتار برای نواختن، به جوئل و الی پیشنهاد می کند که به جستجوی سیم در یک فروشگاه موسیقی متروکه در همان نزدیکی بروند. با وجود بی میلی الی، تامی او را متقاعد می کند که با جوئل برود.
از دست دادن جوئل
تا سال 2038، تامی هنوز در جکسون است و در رقص زمستانی جامعه حضور دارد. وقتی ست برای دینا و الی از توهین همجنسگرا هراسی استفاده میکند و باعث میشود جوئل با او برخورد فیزیکی کند، تامی با ماریا وارد عمل میشود تا این جفت را آرام کند. صبح روز بعد، او و جوئل به گشت زنی به کلبه می روند تا آن را از آلودگی پاک کنند. در آنجا، این زوج ابی اندرسون را از انبوهی از افراد آلوده پیدا کرده و نجات می دهند. این سه نفر که نمی توانند موقعیت خود را حفظ کنند، سوار بر اسب های خود به کلبه شکار بالدوین می گریزند، جایی که گروه ابی از سربازان جبهه آزادی واشنگتن در آنجا اقامت دارند.
تامی پس از استقرار، خود را به مل و اوون مور، و سپس جوئل به سایر اعضای گروه معرفی می کند و به آنها پیشنهاد می دهد که با آنها به جکسون برگردند. با این حال، گروه همگی به جوئل خیره می شوند، او اظهار می کند که به نظر می رسد آنها برادران را می شناسند. ابی یک تفنگ ساچمه ای می کشد و با شلیک به زانوی راستش شک خود را تایید می کند. تامی فریاد می زند و سعی می کند به ابی حمله کند، فقط برای اینکه جردن و نیک او را مهار کنند، در حالی که نورا هریس او را ناک اوت می کند. آنها تامی را بیهوش روی زمین رها می کنند در حالی که ابی جوئل را با چوب گلف شکنجه می کند. پس از مرگ جوئل، دینا و جسی تامی را در خانه پیدا میکنند و او و الی مجروح را به جکسون بازمیگردانند. مدتی بعد، تامی با یک جعبه غذا به خانه الی می آید. تامی فاش می کند که ماریا به آنها اجازه نمی دهد گروهی برای تعقیب ابی و گروهش تشکیل دهند، علیرغم اینکه او مطمئن است که آنها در سیاتل مستقر هستند. او همچنین معتقد است که آنها برای حمله موثر به گروه به تعداد قابل توجهی از نیروهای گشت نیاز دارند. این امر باعث می شود که افراد جکسون در برابر حملات شکارچی آسیب پذیر شوند، که او اجازه نمی دهد. الی اصرار دارد که آنها باید انتقام مرگ جوئل را بگیرند، حتی اگر تنها باشند. تامی تسلیم می شود و از الی می خواهد که به او یک روز فرصت دهد تا با ماریا صحبت کند. سپس می رود تا اجازه دهد الی کمی بخوابد.
شکار ابی
در آن شب، تامی نتوانست ماریا را متقاعد کند که به او اجازه دهد کسی را به سیاتل ببرد. تامی با فکر کردن به صحبتهای الی، یادداشتی برای ماریا مینویسد و به او میگوید که جکسون را ترک کرده است تا آنها را به عدالت بسپارد. او همچنین به او پیشنهاد میکند که اسلحههای الی را بگیرد، اسبها را قفل کند و حتی خودش الی را قفل کند تا از تعقیب او جلوگیری کند. برخلاف میل او، ماریا به الی اجازه می دهد از اسبش استفاده کند و حتی به الی اجازه می دهد تا دینا را با خود بیاورد تا تامی را مجبور به بازگشت به خانه کند. جسی در نهایت تامی را نیز تعقیب می کند.
تامی پیش از گروه خود را به سیاتل می رساند. در آنجا، او با چند سرباز WLF مبارزه می کند و بازجویی می کند. تامی نیک، یکی از دوستان ابی را در هتل Serevena پیدا میکند و او را تا سر حد مرگ شکنجه میدهد که شبیه روشهای جوئل برای یادگیری اطلاعات از او و یکی دیگر از سربازان WLF است. پس از کشتن این جفت، او با اسب خود منطقه را ترک می کند اما در نهایت توسط گشتی دیگر WLF مورد حمله قرار می گیرد. اسب تامی در این درگیری کشته می شود اما او سالم می گریزد. الی و دینا رد قربانیان تامی را در سراسر سیاتل دنبال می کنند تا او را پیدا کنند، اما فایده ای نداشت. به دنبال یک سرنخ، او در نهایت به بندرگاه شهر می رسد و قصد دارد ابی، اوون و مل را که در آنجا پنهان شده اند پیدا کند. با این حال، او توسط جوخه مانی آلوارز، که در تلاش برای رسیدن به قایق ها برای حمله به جزیره Seraphites هستند، مورد حمله قرار می گیرد. با شناخت مانی، تامی از تفنگ تک تیرانداز خود برای مبارزه استفاده می کند و همه را به جز خود مانی می کشد.
ابی به صحنه می رسد و به مانی کمک می کند تا به سمت تامی پیش برود، که در نزدیکی آنها تیراندازی می کند تا افراد آلوده را به محل آنها جذب کند. به نظر می رسد تامی را در یک فرودگاه در گوشه ای قرار می دهد، او مخفیانه به آن دو می رود و مانی را با یک ضربه سر می کشد و وحشیانه به ابی در اسکله حمله می کند. او دست بالا را به دست می آورد، اما توسط یارا خنجر می زند و به اقیانوس هل داده می شود.
جسی که از یک گشت WLF دیگر در مورد حمله تامی به تفرجگاه دریایی شنیده بود، در نهایت او را پیدا کرد. جسی نشان می دهد که الی نیز در شهر است و به سمت مخفیگاه ابی و اوون می رفت. این جفت، الی را در آکواریوم، اندکی پس از کشتن اوون و مل، پیدا می کنند. با پیدا کردن او تکان خورده، او را تشویق می کند تا با آنها برود و به طور تصادفی نقشه الی را پشت سر می گذارد.
چند ساعت بعد، تامی و جسی با دینا در تئاتر شهر دوباره جمع می شوند و شروع به برنامه ریزی برای بازگشت به جکسون می کنند. الی روی صحنه به آنها نزدیک می شود و نشان می دهد که هنوز آرزوی کشتن ابی را دارد. تامی الی را متقاعد می کند که ابی را فراموش کند و روی بردن دینای باردار به جکسون تمرکز کند. برای کم کردن روحیه، او نشان می دهد که یک گردنبند طلایی پیدا کرده است، به این امید که پس از بازگشت ماریا به جکسون، از آن به عنوان رشوه استفاده کند. جسی و الی شک دارند که واقعی باشد، بنابراین او می رود تا آن را از سالن جلو جمع کند. در حالی که در آنجا بود، ابی و لو او را پنهان کردند، که از نقشه الی برای پیدا کردن آنها استفاده کردند. او خواسته های او را اجرا می کند، اما اگر از پشت به او شلیک کند، او را بزدل می گوید. ابی که خشمگین شده است، تامی را با شرارت به زمین می کوبد و توجه جسی و الی را به خود جلب می کند و باعث می شود که آنها وارد اتاق شوند. ابی جسی را با یک ضربه سر می کشد و از تامی استفاده می کند تا الی را وادار به تسلیم کند، علیرغم التماس هایش که الی این کار را نکند. الی تلاش میکند تا ابی را متقاعد کند که او را ببرد و تامی را نجات دهد، اما ابی، ناامید شده از اینکه این جفت این واقعیت را که او در جکسون از آنها دریغ کرده بود را هدر داد، قصد دارد به الی شلیک کند.
تامی می پرد و ابی را می گیرد و برای اسلحه اش کشتی می گیرد، اما لو به پای او شلیک می کند و ابی را قادر می سازد او را زمین بزند و به سرش شلیک کند. با این حال، زاویهای که به او شلیک میشود به این معناست که گلوله فقط به شقیقه مداری سر تامی برخورد کرده و در نتیجه فقط یک چشم و مقداری تحرک را از دست میدهد. مدتی بعد، الی و دینا کتک خورده برمی گردند و به او کمک می کنند تا نزد جکسون بازگردد. وقتی آنها برمی گردند، الی به تامی قول می دهد که روزی ابی را بکشد تا انتقام کاری را که با آنها انجام داد، بگیرد. وقایع سیاتل که اکنون برای راه رفتن تلاش می کند و از یک چشم نابینا می شود، تامی را تلخ و گناهکار کرده است و او و ماریا تصمیم می گیرند مدتی را دور از هم بگذرانند. ماهها بعد، او به مزرعه الی و دینا میرود، جایی که این زوج تصمیم گرفتهاند پس از مصیبت علیه ابی، به همراه فرزند دینا، جیجی، بهبود یابند. او فاش میکند که یکی از اعضای جدید جکسون میداند که ابی و لو در حال رفتن به سانتا باربارا هستند، و سعی میکند الی را متقاعد کند که ابی را به جای او بکشد، جراحات دائمی او را از انجام این کار باز میدارد. الی امتناع می کند و تامی را مجبور می کند تا با عصبانیت قولش را به او یادآوری کند. او با هجوم از خانه بیرون میآید و به دنبال آن دینا او را به خاطر تلاش برای وادار کردن الی به دنبال ابی سرزنش میکند. او که پشیمان نمیشود، به او داد میزند و او را به بیتوجهی متهم میکند و سوار اسبش میشود.
ملاقات تامی در نهایت موفقیت آمیز بود، زیرا الی که از اختلال استرس پس از سانحه رنج می برد و معتقد بود که کشتن ابی باعث بسته شدن او می شود، تصمیم می گیرد دینا را ترک کند و برای آخرین بار ابی را تعقیب کند.
شخصیت و ویژگی ها
تامی سال های اولیه پس از شیوع بیماری با جوئل بود و در کمین ها و حملات به او کمک کرد. گفته می شود که تامی خود افراد بی گناه را کشته است، زیرا او ادعا می کند که هنوز از کابوس های سال هایی که با جوئل گذرانده و تمام کارهای وحشتناکی که انجام داده اند رنج می برد. تامی با کمک به ماریا برای ساختن پناهگاهها و جوامع امن در سرتاسر وایومینگ به دنبال رستگاری برای جنایات گذشتهاش بوده است. او به کسانی که تحت مسئولیت خود هستند اهمیت می دهد و رفاه آنها را مقدم بر رفاه خود می داند.
تامی نیز مانند جوئل دارای خلق و خوی کوتاهی است، اما به دلیل اینکه عموماً دلسوزتر است، خلق و خوی او بسیار سریعتر از برادرش منتشر می شود. همدردی او در اوایل زمانی که سعی میکند برای کمک به یک خانواده در طول شیوع بیماری متوقف شود، نشان داده میشود، اما وقتی جوئل اصرار میکند که این کار را نمیکنند، متوقف میشود. تامی احتمالاً به دلیل دیدگاه “برادر بزرگتر می داند” تسلیم می شود. تامی همچنین وقت میگذارد تا عکسی از جوئل و سارا را از خانهشان جمعآوری کند.
زمانی که جوئل گذشته خود را مطرح می کند و او را برای بیشتر آن سرزنش می کند، تامی ناامید می شود که نشان می دهد جوئل ممکن است بسیاری از فعالیت های آنها را رهبری کرده باشد. با این حال، او به طرز شگفتآوری سریع برادرش را بعد از سالها ملاقات دوباره میبخشد، و با وجود اینکه بیشتر از خشونت بیزار است، زمانی که باید باشد و هنوز هم برادرش جوئل را دوست دارد و از او مراقبت میکند، قادر به خشونت است.
تامی، برخلاف جوئل، نسبتاً خوشبین است و معتقد است که میتواند با سختکوشی محتاطانه اوضاع را بهتر کند، و بنابراین دچار همان بدبینی و بیعلاقگی بیامان برادرش نمیشود. این انگیزه او برای پیوستن به Fireflies در یک نقطه و همچنین دلیل ترک آنها برای ساختن یک زندگی جدید بود. او خانواده اش را در اولویت قرار می دهد و پیشنهاد جوئل را برای گرفتن سود حاصل از تحویل الی به نفع خانواده جدیدش با ماریا رد می کند. ازدواج او با رهبر ماریا بسیار نمادین است و تأکید می کند که چگونه جامعه را به همان اندازه (اگر نه مهمتر) از برادرش جوئل می بیند. با این حال، پس از مشاهده مراقبت برادرش برای امنیت الی، با مرد همدردی می کند و نظرش تغییر می کند و می خواهد جوئل را از رنجی که سال ها قبل متحمل شده بود، در امان نگه دارد.
علاوه بر این، تامی به غریبهها اعتماد میکند و به مل و دوستانش پیشنهاد میکند که با وجود اینکه فقط چند دقیقه با آنها آشنا هستند، به جامعه جکسون بپیوندند. این نشاندهنده تمایل او برای بهرهمندی مردم از شک و تردید است، و نشاندهنده این است که اعتماد به غریبهها را میتوان بازگرداند، مانند بسیاری از چیزهای دیگر در جکسون از زمانهای قبل از آخرالزمان. پس از مرگ جوئل، تامی جنبه تهاجمیتری نشان میدهد و ابی و گروهش را برای تلافی شکار میکند. او تا آنجا پیش رفت که سربازان WLF را با همان روش هایی که جوئل انجام می داد، شکنجه کرد، و همچنین تمام سربازان WLF را که با ابزارهای وحشیانه برخورد کرد، کشت. با وجود این، تامی هنوز سطوحی از نگرانی را برای جسی، الی و دینا نشان میدهد و علیرغم مأموریتاش، وقت گذاشت و به راههایی فکر کرد تا با گرفتن یک تکه جواهرات طلا، بخشش همسرش را به دست آورد.
تا سال 2039، تامی همچنان تمایل به انتقام از ابی را نشان میدهد و باعث میشود که او تلخ و بیصبر باشد. این زمانی آشکار می شود که او از الی و دینا ناامید و ناراضی شد، زمانی که هر دو به او اطلاع دادند که با آن سبک زندگی تمام شده اند و به آنها به خاطر داشتن یک زندگی راحت در زمانی که قاتل جوئل هنوز زنده بود توهین کردند. در پایان، تامی با از دست دادن برادر محبوبش تبدیل به مردی تلخ و انتقام جو شد.
مهارت و توانایی ها
تامی حتی قبل از شیوع بیماری در استفاده از اسلحه مهارت دارد، زیرا او بسیاری از افراد آلوده را در هنگام فرار خانواده از آستین با هفت تیر جوئل می کشد و یک سرباز را با یک گلوله به سرش می کشد. او همچنین در مبارزات فیزیکی مهارت داشت و میتوانست یک دونده را با ضربه آجری به آن بکشد و حتی یکی را با لگد به زمین با وجود اینکه با جوئل دست و پنجه نرم میکرد. تامی همچنین قدرت زیادی از خود نشان داد و توانست با وجود فشار دادن چند دونده به آن در را به زور ببندد. بیست سال بعد، او با یک تفنگ شکاری در برابر راهزنان ماهر به نظر می رسد. او همچنین از تواناییهای رهبری خوبی برخوردار است، زیرا به ایجاد و هدایت یک جامعه جدید با خشونت کمتر کمک میکند، در این گروه بسیار مورد احترام قرار میگیرد، در حالی که با احتیاط کافی برای مرتب نگه داشتن آن مکان پیش میرود. این همچنین به او وفاداری آنها را می دهد زیرا مهاجران از یکدیگر در برابر هر کسی که قصد خصمانه دارد، حتی جوئل محافظت می کنند. او همچنین می توانست با تاخت کامل بر اسب سوار شود و نعل اسب های آنها را تعمیر کند.
تا سال 2038، تامی هنوز یک بازمانده توانمند است. او با تفنگ شکاری دامنه دار خود، به طور مرتب افراد آلوده را از فاصله دور می کشد. او همچنین در مناطق اطراف جکسون، معمولاً با جوئل، گشت زنی کرده است و در طول سالها بسیاری از مبتلایان و شکارچیان را کشته است. در طول سالها، این دو ثابت کردند که یک تیم مؤثر هستند، و ماریا آنها را اولین انتخاب خود برای جستجوی مناطقی بود که به تجمعات آلوده در تعداد زیادی شناخته میشد و این جفت حتی با موفقیت با انبوهی از گروهها مبارزه کردند و کشتند. حتی تا سال 2038، هر دو هنوز در نبرد با هم مهارت داشتند و میتوانستند راه خود را از طریق افراد آلوده نجات دهند تا ابی اندرسون را در یکی از لژهای نزدیک نجات دهند و سپس با کمک او، در میان گروه ترکان مبارزه کنند و سپس فرار کنند.
در حین شکار قاتلان جوئل در سیاتل، تامی مهارت های مبارزه و مخفی کاری استثنایی را به نمایش می گذارد. علیرغم اینکه تامی به تنهایی با آنها روبهرو میشود، با چندین سرباز از جبهه آزادیبخش واشنگتن و سرافیتها مبارزه میکند، حتی تعدادی از آنها را برای اطلاعات دستگیر کرده و شکنجه میکند. مانند برادرش، او در بازجویی مهارت نشان میدهد و از تاکتیکهای مشابه برای وادار کردن آنها به صحبت استفاده میکند.
با این حال، برخلاف جوئل، به نظر میرسد تامی نبردهای دورتر را ترجیح میدهد، زیرا بسیاری از کشتههایش از تیراندازی به دشمنان با تفنگ شکاری با دامنهای انجام میشود. مهارت او در تیراندازی به بهترین وجه نشان داده می شود که چگونه او تمام تیم مانی آلوارز را در مارینا و در نهایت خود مانی را از فاصله ای دور کشت. او همچنین نسبتاً تاکتیکی بود و به وسایل نقلیه نزدیک مانی تیراندازی می کرد تا افراد آلوده را به محل خود بکشاند به این امید که او را بکشند. تامی همچنین مهارت خود را در مخفی کاری نشان میدهد، حداقل به مدت دو روز مخفیانه در شهر ناشناخته گشت و موفق شد حمله ابی را در اسکله سیاتل غافلگیر کند.
با این حال، ابی توانست در یک مبارزه، البته با کمک یارا، بر او غلبه کند. او همچنین بعداً توسط ابی سرنگون شد و مورد اصابت گلوله قرار گرفت، اگرچه به این دلیل بود که لو با یک تیر به او شلیک کرد.
در پایان بازی، توانایی های بدنی تامی ضعیف شده است. پس از اصابت گلوله به سر، تامی برای راه رفتن تلاش می کند و نیمه کور است. او خودش اعتراف کرد که دیگر نمیتواند ریسک کند که از جکسون دور شود، زیرا اگر بدون حمایت با دیگران درگیر شود، احتمالاً میمیرد.
روابط
جوئل
تامی و جوئل، که برادر بودند، عمیقاً به یکدیگر نزدیک بودند، اما لحظاتی از گسست در روابط خود داشتند. تامی که در دوران کودکی از او مراقبت می کرد، اولین اولویت تامی در طول شیوع بیماری، رسیدن به برادرش بود.
تامی در طول شیوع از برادرش محافظت کرد، حتی زمانی که یک سرباز سعی کرد به او شلیک کند، از اسلحه خود جوئل برای نجات جان خود استفاده کرد. او همچنین در زمان مرگ سارا به بهترین شکل ممکن به جوئل کمک کرد و در بیشتر سالهای پس از آخرالزمان با او ماند. بدیهی است که تامی در طرز تفکر جوئل سهم زیادی داشت، برادر بزرگتر تامی را در طول سال های آخرالزمانی رهبری می کرد، با توجه به اینکه جوئل چگونه می گوید “[تامی] به خاطر [او] زنده ماند.”
با این حال، تامی از جوئل متنفر شد و از نظر ذهنی از اقداماتی که این دو به نام بقا مرتکب شدند زخمی شده بود. همانطور که جوئل بیان کرد، “[تامی] دنیا را به گونه ای دید. [جوئل] آن را به گونه ای دیگر”. تامی در نهایت تصمیم گرفت تا بشریت را بر برادر خود نجات دهد و او را رها کرد تا به فایرفلایز بپیوندد. حتی پس از اینکه تامی “از این کار هم خسته شد”، به جوئل برنگشت، بلکه به وایومینگ رفت و تمایلی به دیدن دوباره “چهره خدادادی” برادرش نداشت.
علیرغم اینکه رابطه آنها تا حد شکست متشنج بود، زمان جدایی آنها بیشتر زخم ها را ترمیم کرد. تامی سالها بعد با دیدن دوباره برادر بزرگترش، با آغوش باز از او استقبال کرد، خصومتها به خاک سپرده شدند. با این حال، هنوز هم برخی از طغیان ها وجود داشت، این زوج وقتی در اتاق تامی تنها ماندند، به شدت با هم مشاجره کردند، که تقریباً منجر به دعوا شد. او همچنین جان جوئل را در طول درگیری آنها تهدید می کند، علیرغم اینکه سال ها قبل او را از مرگ حتمی نجات داده بود.
تامی به زودی برادرش را بخشید و با کمال میل پذیرفت که به جای او از الی مراقبت کند تا احتمالاً از آسیبی که از دست دادن او به او وارد می کند جلوگیری کند. این حتی باعث می شود که او برادرش را به جای همسرش، ماریا، انتخاب کند، علیرغم اینکه او خانواده جدیدش است.
زمانی که جوئل و الی محل اقامت خود را ترک کردند تا به سفر خود به سوی فایرفلایز ادامه دهند، تامی جوئل را درک کرد و به او مکانی را پیشنهاد داد که در صورت بازگشت دوباره، نشان داد که رابطه آنها با وجود تمام کارهایی که در طول سالها انجام داده بودند، ترمیم شده است.
تا سال 2038، تامی و جوئل با یکدیگر رابطه خوبی دارند و آسیبهای روحی خود را در سالهای پس از آخرالزمان با یکدیگر به اشتراک میگذارند و به ندرت از هم جدا میشدند و اغلب با هم گشتزنی میکردند. در مقدمه، جوئل به تامی حقیقت را در مورد کرم شب تاب در سالت لیک سیتی برای نجات الی می گوید و اعتماد عمیقی به تامی به عنوان تنها کسی که در مورد تصمیم بحث برانگیزش به او اعتماد کرده بود، نشان می دهد. او از مرگ جوئل به دست ابی و گروهش خشمگین می شود و منجر به شکار تامی ابی می شود تا هم انتقام جوئل را بگیرد و هم الی را از انجام این کار باز دارد. حتی یک سال پس از مرگ جوئل، تامی مصمم بود انتقام برادرش را بگیرد و مرد به الی دستور داد که ابی را به جای او بکشد، زیرا او اکنون قادر به کشتن او نبود.
ماریا
تامی به قدری به ماریا اهمیت می داد که در کمال تعجب برادرش جوئل با او ازدواج کرد و می خواست از مردم و خانواده او محافظت کند. این دو شراکت قوی تشکیل دادند، تامی به او در تعمیر سد کمک کرد و حتی به او پیشنهاد داد کارهایش را برای او انجام دهد، مانند بررسی تعمیرات ژنراتور. او همچنین احساس اعتماد عمیقی به او داشت و از جدایی او خسته بود، به خصوص زمانی که جوئل از او خواست که الی را برای او ببرد، و اظهار داشت: “در حال حاضر علت من خانواده من [ماریا] است”.
اگرچه او او را دوست داشت، اما با وجود اعتراضات ماریا، پس از مدتی متقاعد کردن، حاضر بود به برادرش کمک کند و به او اطلاع داد که «باید این کار را انجام دهد».
تا سال 2038، این جفت هنوز با هم بودند و همچنان جکسون را به طور موثر اداره می کردند. با این حال، تمایل تامی برای انتقام گرفتن از مرگ جوئل، ماریا را به شدت نگران و مضطرب کرد زیرا تامی در نهایت با رفتن به دنبال WLF در سیاتل، برخلاف میل همسرش عمل کرد. با وجود این، تامی همچنان به او فکر می کرد و در طول سفرش توانست گردنبند طلایی پیدا کند که معتقد بود به بخشش او کمک می کند. در نهایت پس از بازگشت به جکسون، تامی به دینا و الی فاش کرد که او و ماریا تصمیم گرفتند برای مدتی از یکدیگر فاصله بگیرند و گفت که این یک تصمیم متقابل است.
مارلین
تامی با عضویت در فایرفلایز با رهبر گروه آشنا شد. مارلین. این زن تا حدی مسئول ترک جوئل توسط او بود و او را متقاعد کرد که علیرغم نگاه بدبینانه جوئل به گروه او بپیوندد.
تامی به او نزدیک شد و تأثیر عمیقی بر آن زن گذاشت. حتی زمانی که او گروه را ترک کرد، به مارلین اطلاع داد که اگر جوئل “هرگز در یک جم گیر کرد” می تواند روی کمکش حساب کند. مارلین حتی سالها بعد اظهار داشت که «او مرد خوبی بود» با وجود اینکه فلسفه فایرفلایز را کنار گذاشته بود.
سارا
به نظر میرسید تامی با خواهرزادهاش سارا صمیمی بود و با او و جوئل در سالهای قبل از شیوع بیماری به کارناوالها و مسابقات فوتبال میرفت. به نظر می رسید که او از جوئل در بزرگ کردن او حمایت می کند، زیرا والدین دیگرش تا آن زمان آنها را ترک کرده بودند.
در طول شیوع، تامی از سارا محافظت می کرد و از هفت تیر جوئل برای محافظت از جفت در برابر عفونت استفاده می کرد. وقتی آنها را در ماشین سوار کرد، تامی زبانش را در اطراف دختر کم کرد و با محبت او را “عسل” صدا کرد. زمانی که آنها به دلیل ابتلا به عفونت در گوشه ای از اتاق قرار گرفتند، تامی جوئل را مجبور به فرار کرد زیرا او سارا را حمل می کرد و زندگی کودک را بالاتر از جان خود قرار داد. او از مرگ او غمگین به نظر می رسید، اما بیشتر برای جوئل به دلیل توجه مرد به او. این درک با تامی باقی ماند و مرد وقت گذاشت تا وایومینگ را ترک کند و به تگزاس سفر کند تا عکسی از جوئل و سارا را با هم بازیابی کند تا نگه دارد.
الی
تامی حتی زمانی که او را مدت کوتاهی میشناخت، به دلیل ارتباط او با جوئل، مراقب الی بود. او در ابتدا تمایلی به “برداشتن آن دختر از دستان [جوئل] نداشت” اما پس از درک اهمیت او برای برادرش، موافقت کرد که این کار را انجام دهد.
وقتی در مزرعه بود، به او پیشنهاد کمک کرد تا یکی از اسبهایش را بالا ببرد و حتی به او اجازه دهد اسب را در هنگام خروج از شهرک نگه دارد. همانطور که با جوئل، او به او قول داد که در جامعه خود زمانی که او برگشت، جایی در جامعه خود داشته باشد.
در سال های بعد، تامی و الی با هم صمیمی شدند و الی با او به عنوان یک عموی شبه رفتار می کرد. مرد با آموزش در مورد ارتفاع و افت گلوله به او یاد می دهد که چگونه از تفنگ بهتر استفاده کند. ارتباط تامی با الی به اندازهای قوی بود که میتوانست تشخیص دهد که او چه زمانی مثل خودش رفتار نمیکند و میتوانست استنباط کند که او در اطراف جوئل ناآرام است. تامی همچنان به عنوان پلی بین این دو خدمت می کرد و به الی کمک می کرد تا با جوئل دوباره با آن مرد برود تا سیم های گیتار را از یک فروشگاه موسیقی بازیابی کند.
پس از مرگ جوئل، الی و تامی بر سر از دست دادن متقابل خود با هم پیوند می خورند. سخنان الی مبنی بر اینکه جوئل از قبل قاتلان را تعقیب خواهد کرد اگر او یا تامی کشته شوند، تامی را وادار می کند که برای انتقام به سیاتل سفر کند.
زمانی که سرانجام در سیاتل دوباره متحد شد، تامی الی را متقاعد کرد که کشتن دوستان ابی کافی است. با این حال، پس از حمله ابی به آنها و فلج کردن او، نظر خود را تغییر داد. الی قول داد که ابی را پس از بازگشت به جکسون بکشد. ماهها بعد، تامی با موفقیت ابی را به سانتا باربارا تعقیب کرد و از الی خواست که او را به خاطر نذری که بست، به خاطر او بکشد. الی در ابتدا نپذیرفت و باعث شد تامی او را “شوخی” خطاب کند و با عصبانیت از آنجا بیرون بیاید. پس از تأمل در درخواست تامی، الی در نهایت زندگی بتهای خود را در مزرعه رها کرد تا یک بار دیگر ابی را شکار کند و وفاداری بسیار زیادی به تامی نشان داد.
ابی
با وجود اینکه ابی تنها دو بار با او ملاقات کرده است، تأثیر قابل توجهی بر زندگی تامی داشته است. تامی پس از کشتن برادرش، نفرت عمیقی نسبت به ابی دارد و او را وادار می کند تا او را در سیاتل تعقیب کند تا از او انتقام بگیرد. او با موفقیت مانی آلوارز را در تلاش برای ضربه روحی به او کشت و اگر یارا مداخله نمی کرد، ابی را می کشت. حتی یک سال پس از مرگ جوئل، نفرت تامی از ابی تنها افزایش یافته است و او از الی خواسته است که ابی را بکشد تا او به خودش آرامش دهد.