The Sheep and the Goats

آرتور با جان در قسمت جنوبی ولنتاین در نزدیکی حیاط حراج ملاقات می کند. جان می گوید که سربی پیدا کرده است و به چند گوسفند در آغل اشاره می کند. سپس به آرتور می‌گوید که او را به فروشگاه اسلحه‌فروشی دنبال کند تا یک تفنگ تک تیرانداز بخرد. همانطور که آنها در شهر قدم می زنند، آرتور به جان می گوید که چگونه بازگشت به بلک واتر با وجود صحبت های داچ هنوز بسیار خطرناک است و چگونه جهان اطراف آنها در حال تغییر است و معتقد است که آنها ممکن است “آخرین” باشند. زمانی که آرتور در فروشگاه اسلحه‌فروشی می‌رود، یک تفنگ رولینگ بلوک می‌خرد، زیرا جان با اسلحه‌ساز رابطه خوبی ندارد. سپس آرتور سوار بر اسب جان را به سمت دره دنبال می کند.

در طول سواری، این زوج در مورد شیوه‌های خانوادگی جان با جک بحث می‌کنند، که طی آن آرتور به جان توصیه می‌کند “در آن واحد دو نفر نباش”. جان سپس نقشه خود را به آرتور می گوید. برای دزدیدن گله ای از گوسفندان که از مزرعه زمرد به قصد فروش می روند و آنها را به حراج می گذارند. این جفت به بالای یک صخره می روند، جایی که گله را می بینند که از زیر رد می شود. آرتور دستورات جان را دنبال می کند و به زمین شلیک می کند تا دستان مزرعه را بترساند. سپس آرتور و جان به سمت گوسفندهای پراکنده می‌روند و قبل از اینکه آنها را به خانه حراج ببرند، آنها را جمع می‌کنند، و آرتور به دلیل ناتوانی جان در انجام این کار، گوسفندها را هدایت می‌کند.

با این حال، حراج دهنده به منشا گوسفند مشکوک می شود و با آرتور بحث می کند. جان سپس 25 درصد سهم درخواستی خود را به 18 درصد کاهش می دهد تا از دزدی او جلوگیری کند. آرتور و جان سپس با داچ در سالن کین در همان نزدیکی که با اشتراوس بحث می کند ملاقات می کنند.

داچ به اشتراوس و جان اشاره می‌کند تا قبل از اینکه از آرتور بخواهد برای نوشیدنی به او ملحق شود، پول گوسفند را دریافت کنند. اندکی پس از آن، لویتیکوس کورنوال با همراهی از نگهبانان خصوصی خارج از سالن می‌آیند و از داچ می‌خواهند که خود را نشان دهد. او جان و اشتراوس را به عنوان گروگان بیرون نگه داشته است. قبل از اینکه داچ و آرتور با مردان روبرو شوند، کورنوال می رود، و داچ با صدایی حواس آنها را پرت می کند تا آرتور بتواند اسلحه خود را بکشد و جان و اشتراوس را آزاد کند. پس از اعزام نگهبانان، آتش‌سوزی در شهر آغاز می‌شود. در حین دویدن در خیابان اصلی، اشتراوس مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و بقیه مجبور می شوند یک واگن را به عنوان پوشش و محافظت از او بگیرند. هنگامی که گروه به اندازه کافی دور شدند، آرتور اشتراوس را برمی دارد و او را به پشت اسب جان می برد.

با توجه به درگیری در شهر، داچ تصمیم می گیرد که باند قبل از فرار با جان و اشتراوس باید دوباره به اردوگاه منتقل شوند. آرتور پشت سر می‌ماند و از ولنتاین و قانون فرار می‌کند و قبل از بازگشت به کمپ در Horseshoe Overlook.