جوئل میلر (Joel Miller)

ORCELGAME.IR

“من برای مدت طولانی با زنده ماندن مبارزه کردم و مهم نیست که چه چیزی، شما همچنان چیزی برای مبارزه پیدا می کنید.”

 جوئل

جوئل میلر قهرمان بازی The Last of Us Part I، یک شخصیت فرعی در The Last of Us: Left Behind و The Last of Us Part II است که به طور خلاصه در قسمت دوم قابل بازی است و یک شخصیت قابل بازی در حالت the No Return mode.

جوئل در آمریکای پسا آخرالزمانی که توسط عفونت مغزی کوردیسپس ویران شده بود، جان سالم به در برد. جوئل پس از از دست دادن تنها دخترش سارا در مراحل اولیه شیوع، تبدیل به یک قاچاقچی بی رحم و بدبین شد و در نهایت وظیفه قاچاق و محافظت از الی ویلیامز، دختر جوانی که کلید بقای بشر بود، شد. جوئل سرانجام با او پیوند محکمی برقرار کرد.

جوئل میلر

اطلاعات بیوگرافی

نام های دیگر

Texas (by Tess)
Old timer (by Henry)

سال تولد

September 26, 1981

سن

51–52 (Part I)
56 (Part II)

وضعیت

مرده

جنسیت

مرد

شغل

نجار (سابق)
قاچاقچی (قبلا)
گشت زنی جکسون

وابستگی

شکارچیان (قبلا)
قاچاقچیان (قبلا)
تس سرووپولوس (قبلا)
جامعه جکسون

روابط

تامی میلر (برادر کوچکتر)
ماریا میلر (خواهر شوهر)
همسر سابق ناشناس
سارا میلر (دختر)
الی ویلیامز (دختر جانشین)

اقامت

آستین، تگزاس (قبلا)
بوستون، ماساچوست (قبلا)
جکسون، وایومینگ

قد

5 فوت 11 و نیم اینچ (182 سانتی متر)

رنگ مو

خاکستری

رنگ چشم

فندقی

بیوگرافی

“یک بازمانده وحشی که چند خط اخلاقی برای عبور از آن باقی مانده است. جوئل که اکنون در اواخر 40 سالگی خود قرار دارد، تحت تأثیر ویرانی های بیماری همه گیر قارچی که تمدنی را که ما می شناسیم ویران کرده است، سخت شده است. او دوستان، خانواده و همه چیزهایی را که در زندگی برایش ارزش قائل بود از دست داده است. او که در یکی از معدود مناطق قرنطینه ای که تحت کنترل ارتش باقی مانده است زندگی می کند، به عنوان یک قاچاقچی در بازار سیاه فعالیت می کند، به تجارت قاچاق می پردازد و در طول سال ها برای زنده ماندن در این دنیای جدید پس از همه گیری، مشاغل غیرانسانی متعددی را انجام می دهد. وجدان جوئل به آرامی از بین می رود زیرا او احساسات خود را خاموش می کند تا بتواند با زندگی جدید خود کنار بیاید.”

_ توضیحات رسمی

پیشینه و اوایل زندگی

جوئل در 26 سپتامبر 1981 در آرلینگتون تگزاس به دنیا آمد و در کنار برادر کوچکترش تامی در این ایالت بزرگ شد.

جوئل در کودکی اشتیاق به موسیقی پیدا کرد و نواختن گیتار آکوستیک را یاد گرفت و حتی زمانی آرزو داشت که خواننده شود. جوئل دختری به نام سارا داشت و برای مدت کوتاهی با مادرش ازدواج کرد. او که در اوایل زندگی با مسئولیت‌های پدر و مادری در سنین جوانی پوشیده بود، هرگز فرصت حضور در کالج را نداشت.

در مورد همسر سابقش، هر آنچه بین آنها اتفاق افتاده برای جوئل دردناک است. مدت کوتاهی پس از تولد سارا، همسر جوئل او را ترک کرد. در نتیجه، او تنها دختر آنها را به عنوان یک پدر مجرد در اکثریت عمر خود بزرگ کرد. این دو با هم در یک خانه تک خانواده دو طبقه در جایی در آستین یا اطراف آن، تگزاس، واقع در شهرستان تراویس از طریق بزرگراه 71 ایالت تگزاس زندگی می کردند.

جوئل در بزرگسالی به عنوان نجار در کنار تامی کار می کرد. او یک هفت تیر را در یک جعبه امن در دفتر کارش نگه می داشت و یک وانت در بیرون خانه اش داشت. نقشه های ساختمان روی میز کنار تخت او به همراه چند نسخه از کتابی به نام منطقه گرایی ساخت و ساز در بالای قفسه کتاب او گذاشته شده بود. او جاه طلبی داشت که کسب و کار خود را راه اندازی کند، با یک کپی از همه چیزهایی که باید درباره ایجاد یک استارتاپ بدانید نیز روی میز کنار تختش. شغلش او را تناسب اندام نگه می داشت و در اتاق خوابش تردمیل داشت. او در یک تماس تلفنی به این موضوع اشاره کرد که برای حفظ شغل خود با یک پیمانکار مشکل دارد.

علیرغم ساعات کاری طولانی و سخت، او همچنان موفق شد با سارا زمان با کیفیتی را سپری کند، همانطور که در عکس‌های نمایش داده شده در سرتاسر خانه‌شان دیده می‌شود که این دو را در سفر دریایی، در یک کارناوال با تامی و یکی از مسابقات فوتبال سارا نشان می‌دهد. علاوه بر این، این دو اغلب با هم به پیاده روی می رفتند. سارا همچنین او را مجبور کرد که او را به هر موزه ای در تگزاس ببرد.

سارا در تولد 32 سالگی اش – درست چند ساعت قبل از شیوع بیماری – یک ساعت جدید به او هدیه داد تا جایگزین ساعتی شود که ماه ها قبل شکسته بود. این به یادگاری ارزشمند تبدیل شد که او توانسته در سال های پرتلاطم پیش رو نگه دارد.

رویدادهای The Last of Us Part I

از دست دادن سارا

     در 26 سپتامبر 2013، جوئل دیر از سر کار به خانه آمد و سارا را پس از تماشای تلویزیون با هم به رختخواب برد. در ساعات اولیه 27 سپتامبر، جوئل مورد حمله همسایه خود قرار گرفت و مجبور شد برای دفاع از خود با هفت تیر به او شلیک کند. پس از آرام کردن سارا، تامی وارد کامیون خود شد تا آنها را تخلیه کند.

پس از رانندگی به سمت بزرگراه و تلاش برای درک وضعیت، گروه متوجه شدند که جاده مسدود شده است، بنابراین مسیر دیگری را در پیش گرفتند، فقط ماشین آنها با یک وسیله نقلیه روبرو برخورد کرد. هنگامی که به هوش آمد، جوئل شیشه جلو را با لگد بیرون زد تا هر سه بتوانند پیاده بدود. او مجبور شد سارا را حمل کند زیرا پای او در تصادف آسیب دیده بود. پس از دویدن در شهر، تامی ماند تا افراد آلوده را مهار کند تا جوئل و سارا بتوانند فرار کنند.

این زوج به بزرگراه رسیدند اما با یک سرباز روبرو شدند. افسر فرماندهی سرباز از طریق بی سیم به او دستور داد که آن دو را بکشد، بنابراین او تیراندازی کرد. سرباز در حال سقوط روی زمین، برای اعدام جوئل حرکت کرد، اما تامی از راه رسید و سرباز را به ضرب گلوله کشت. با این حال سارا به شدت مورد اصابت قرار گرفت. علی رغم تلاش های جوئل، او در آغوش او جان باخت.

زنده ماندن

اندکی پس از مرگ سارا، جوئل پس از رسیدن به بزرگراه خود را در کلینیک تریاژ یافت. او شاهد بود که چگونه خانواده ها از هم پاشیده شده اند و چقدر هرج و مرج در جهان به راه افتاده است. زمانی که آنجا بود، به فکر افتاد که جان خود را بگیرد، اما نتوانست چیزی برای مبارزه پیدا کند. با این حال، چیزی که او دریافت که ارزش مبارزه برای آن را داشت، چیزی بود که برادرش، تامی، به شدت از آن متنفر بود.

در طول سال ها، این جفت با نزول به یک شیوه زندگی شوم زنده ماندند. جوئل افراد بی‌گناه بی‌شماری را شکنجه، فریب داد و کشت و تبدیل به یک شکارچی شد. او تاکتیک‌هایی مانند فریب دادن رهگذران را به کار می‌گرفت تا فکر کنند آسیب دیده است تا بتواند وقتی نگهبان‌شان را پایین می‌آورند به آنها کمین کند.

جوئل و تامی در نهایت به شهر بوستون رسیدند و خودشان را به صورت قاچاق وارد شهر کردند. تامی سرانجام به اندازه کافی از فلسفه جوئل در مورد چگونگی زنده ماندن برخوردار شد و برادرش را رها کرد تا پس از متقاعد شدن توسط رهبر، مارلین، به یک گروه شبه نظامی در حال رشد معروف به Fireflies بپیوندد. آن دو با عصبانیت بر سر این موضوع دعوا کردند، تامی با این جمله تمام کرد: «من هرگز نمی‌خواهم چهره لعنتی تو را دوباره ببینم!» تامی در نهایت Fireflies را نیز ترک کرد اما به جوئل بازنگشت و بوستون را ترک کرد و به وایومینگ رفت.

جوئل مدت زمان زیادی را تنها گذراند و سرانجام با زنی به نام تس سرووپولوس آشنا شد. این زوج به هم نزدیک شدند و با هم متحد شدند تا به عنوان قاچاقچی در منطقه قرنطینه عمل کنند. آنها با چندین نفر کار کردند، به نام های رابرت (که به شدت به او بی اعتماد شدند)، بیل (که به جوئل برخی لطف ها را مدیون بود) و دونوان. مشخص نیست که آیا این زوج تا به حال رابطه عاشقانه ای داشته اند یا خیر، اگرچه گفتگو به شدت حاکی از آن است که هر دو عمیقاً به یکدیگر اهمیت می دهند.

مقابله با رابرت

     در تابستان 2033، رابرت به جوئل و تس خیانت کرد و دو مرد را برای حمله به تس استخدام کرد. این زوج تصمیم گرفتند با او مقابله کنند.

هنگام عبور از مخفیگاه او، زمانی که سربازان منطقه را قفل کردند تا یک جوخه فایرفلای را که به ایست بازرسی حمله کرد، مجبور شدند از دیوار خارج شوند و باعث شد سربازان آن را قفل کنند. هنگام عبور از مخفیگاه خود، این زوج متوجه شدند که مارلین، “ملکه” فایرفلای نیز به دنبال رابرت است. این جفت به محله های فقیر نشین رسیدند و با کارت های جیره خواری به محله هایشان رشوه دادند. جوئل تقریباً به یک قاچاقچی حمله کرد که سعی کرد راه او را مسدود کند اما مرد با دیدن تس به او اجازه عبور داد.

وقتی آن دو در نهایت به رابرت رسیدند، جوئل او را مهار کرد، به صورتش لگد زد و دستش شکست. با تسلیم شدن، رابرت فاش کرد که اسلحه آنها را به فایرفلایز فروخته است. تس او را به تلافی می کشد و جوئل به این نتیجه می رسد که باید با فایرفلای ها استدلال کنند تا سلاح هایشان را پس بگیرند. مارلین، رهبر فایرفلایز، هر چند مجروح، وارد شد و معامله کرد. او ترتیبی داد که آنها چیزی را به گروهی از کرم شب تاب که در ساختمان کاپیتول منتظر بودند منتقل کنند. در ازای آن، آنها سلاح ها و تدارکات اضافی خود را پس می گرفتند. جوئل و تس تمایلی ندارند اما به هر حال با مارلین می روند تا از گشت زنی نظامی اجتناب کنند. در راه، این سه با گروه کوچکی از سربازان مواجه می‌شوند و با موفقیت آنها را می‌کشند، اما نه قبل از اینکه سربازان فایرفلای‌هایی را که اسیر کرده بودند بکشند. دیدن همراهان مرده اش مارلین را ناراحت کرد اما جوئل او را متقاعد کرد که باید ادامه دهند.

قاچاق الی

     مارلین آنها را به آشپزخانه می برد، جوئل وقتی به خاطر زخمش می افتد او را بلند می کند. در کمال تعجب، یک دختر نوجوان سعی می کند با تیغه سوئیچ به او حمله کند، اما تس او را متوقف می کند. مارلین فاش می کند که “محموله” دختری به نام الی است که جوئل را غافلگیر می کند. پس از بحث، جوئل با اکراه موافقت کرد که دختر را به آپارتمانی نزدیک دیوار بیرونی ببرد و منتظر بماند تا تس از بررسی اسلحه با مارلین بازگردد.

جوئل هنگام اسکورت دختر از او پرسید والدینش کجا هستند و چرا فایرفلایز تا این حد به او علاقه مند هستند. الی فاش کرد که پدر و مادرش “خیلی وقت پیش” مرده اند، اما از فاش نکردن اینکه چرا مارلین می خواست جوئل او را قاچاق کند، خودداری کرد. جوئل خاطرنشان کرد که این بهترین چیز در مورد شغل اوست. “نمی دانم”.

زمانی که در آپارتمان بود، جوئل روی یک کاناپه دراز کشید و به الی گفت که در حالی که او خوابیده بود، “پیدا کند… چه باید بکند”. الی اشاره کرد که چگونه ساعتش شکسته است، اما جوئل پاسخی نداد. تا شب، تس از راه رسید، جوئل پذیرفت که پس از اطلاع از پرداخت زیاد، کار را بپذیرد. وقتی آنها رفتند، او از تس پرسید که چرا مارلین به آنها تکیه می کند و فهمید که آنها “اولین یا دومین انتخاب” مارلین نیستند.                           در راه رفتن به پاسگاه، توسط گشت نظامی اسیر شدند. در حالی که آنها از نظر عفونت بررسی می شوند، الی وحشت کرد و به یکی از سربازان حمله کرد. سرباز سعی کرد به او شلیک کند، اما جوئل از او دفاع کرد و سرباز را کشت در حالی که تس به دیگری شلیک می کند. وقتی اسکنر سرباز دیگر نشان داد الی آلوده شده است، جفت آن‌ها متعجب شدند. الی وحشت زده ادعا کرد که آلوده نشده است و علامت گاز گرفتگی را نشان داد که ادعا می کرد سه هفته از عمرش گذشته است. قبل از اینکه جوئل و تس تصمیم بگیرند در مورد الی چه کار کنند، گشت دیگری به زودی وارد شد و این سه نفر به حومه فرار کردند. در آنجا جوئل سعی کرد تس را متقاعد کند که آنها باید ماموریت را رها کنند، اما شریک زندگی او الی را باور کرد.

وقتی مسیرشان را مسدود می‌دانستند، از یک آسمان‌خراش متروکه و مترو که هر دو مملو از افراد آلوده بودند، منحرف شدند. سپس این سه نفر از یک موزه قدیمی عبور کردند، جایی که جوئل از الی و تس جدا شد. جوئل پس از طی کردن راه خود در اتاقی پر از کلیک، تس و الی را در حال مبارزه با گروهی از دونده ها یافت. الی با شکست دادن مبتلایان، خاطرنشان کرد که این زوج چقدر ماهر بودند، اما جوئل آن را به “شانس، و تمام خواهد شد” گذاشت.

در نهایت، علیرغم مواجهه با چندین بیمار و اطلاع از مرگ گروه کوچکی از سربازان در یکی از ساختمان‌ها، این سه نفر از ساختمان کاپیتول مطلع شدند. پس از عبور از یک ساختمان از طریق یک تخته، جوئل از الی پرسید که آیا “[منظره] تمام چیزی است که [او] به آن امیدوار بود”. پس از پاسخ الی، جوئل نگاهی کوتاه به ساعت خود می اندازد که توسط دخترش سارا یادآوری می شود. با این حال، تس او را از رویاپردازی اش بیرون کشید.

      با این حال، هنگامی که آنها وارد ساختمان شدند، تیم استخراج Firefly را مرده دیدند و نیروهای نظامی بیرون را محاصره کردند. وقتی جوئل سعی کرد تس را متقاعد کند که “فقط به خانه بروند” و اینکه چنین چیزی “ما نیستیم”، او فاش کرد که او نیز آلوده شده است. او نیش خود را با الی مقایسه کرد و مصونیت الی را با این که چگونه نیش تس متورم و ضربان داشت در حالی که نیش الی شفاف و بهبود یافته بود ثابت کرد. تس اصرار کرد که الی و جوئل به تنهایی ادامه دهند و تامی را پیدا کنند که آنها را به گروه دیگری از فایرفلای راهنمایی کند. او تصمیم گرفت با ارتش بجنگد تا برای آنها وقت دویدن بخرد. در حالی که تس کشته شد، الی و جوئل با اکراه از منطقه فرار کردند. این جفت به یک مترو رسیدند و از سربازان و یک هاموی اجتناب کردند. آنها از یک مترو تاریک و پر از سیل عبور کردند. مشاهده اینکه الی می تواند در هاگ ها نفس بکشد بدون اینکه هیچ نشانه ای از بدتر شدن عفونت او وجود داشته باشد، باور جوئل مبنی بر مصونیت او را تقویت کرد.

پیدا کردن ماشین

     زمانی که الی در امنیت بیرون رفت، گفت که در مورد فداکاری تس احساس گناه می کند، اما جوئل قاطعانه گفت که هرگز در مورد تس صحبت نکند. جوئل قصد داشت برای ملاقات با بیل، مکانیکی که به او لطفی داشت، به شهری برود. آنها صبح را به آنجا سپری کردند و به زودی به جنگلی رسیدند که جاده را از شهر جدا می کرد. جوئل برای صرفه جویی در زمان، الی را از میان جنگل هدایت کرد و از اینکه الی هرگز در جنگل راه نرفته بود یا کرم شب تاب واقعی ندیده بود، شگفت زده شد.

آنها توانستند داخل شوند و محل پر از تله های آلوده و انفجاری را پیدا کردند. جوئل فاش کرد که هرگز شخصاً با بیل در شهر ملاقات نکرده است و ترجیح می دهد در ایست های بازرسی مختلف نزدیک بوستون قرار ملاقات بگذارد. او ادعا کرد که بیل تنها کسی بود که در آنجا زندگی می کرد. آنها از سدهای بیل عبور کردند، اما یک تله پای جوئل را گرفت و باعث شد که او از سقف وارونه آویزان شود. تله افراد آلوده را جذب کرد و جوئل او را مجبور کرد تا با هفت تیر خود با آنها مبارزه کند در حالی که الی او را به زمین انداخت. هنگامی که پایین آمد، یک دونده سعی کرد او را گاز بگیرد، اما بیل از راه رسید و با قمه خود سر فرد آلوده را از تن جدا کرد. آنها سپس به یک اتاق امن فرار کردند.

زمانی که بیل در امان بود، الی را مهار کرد و جوئل را به زمین زد، زیرا از اینکه جوئل و الی بسیاری از تله های او را برای یافتن او نابود کردند، آزرده شد. پس از صلح، بیل طرحی را برای بازیابی یک باتری از یک کامیون نظامی تصادف کرده طراحی کرد و اظهار داشت که اگر آنها، بدهی های او به جوئل بازپرداخت می شوند.

جوئل و الی توسط بیل به کلیسایی، اسلحه خانه شخصی بیل برده شدند. در حالی که بیل دو تفنگ ساچمه ای پر می کرد، سعی می کرد او را متقاعد کند که از این ماموریت دست بکشد، به این دلیل که تس از “بدترین کار ثبت شده اش… یک ماموریت انتحاری” خوشش نمی آید. بیل به جوئل در مورد “مراقبت از کسی” سخنرانی کرد. او که مایل به شنیدن شکایات بیل نبود، پرسید که آیا آنها می توانند “با این کار کنار بیایند” که بیل را عصبانی کرد. درست قبل از رفتن آنها، بیل یک بمب میخکوبی به او داد و به او یاد داد که چگونه آن را بسازد. در بیرون، جوئل سعی کرد الی را از خیره شدن به اجساد سوخته باز دارد، اما نوجوان ادعا کرد که “بدتر” را دیده است.

علیرغم مواجهه با افراد آلوده متعدد، از جمله نفخ شکم در یک دبیرستان قدیمی، آنها متوجه شدند باتری ماشین مورد نیازشان گم شده است. جوئل با پناه بردن به خانه ای از بیل پرسید که برنامه بعدی آنها چیست که فقط منجر به مشاجره آن دو شود، بیل در این روند به تس توهین کرد و جوئل را خشمگین کرد. درست همان‌طور که می‌رفت تا شلیک کند، بیل در جای خود یخ کرد و به یک جسد آویزان خیره شد. جوئل با کینه توزی پرسید که آن شخص کیست و وقتی فهمید که شریک سابق بیل است، به سرعت لحن خود را به حالت پشیمانی تغییر داد. فرانک جوئل سعی کرد بیل را دلداری دهد، اما صدای یک موتور نیاز به فشار دادن را به آنها یادآوری کرد: آنها نمی توانند به گذشته بپردازند.

فرانک قبل از مرگ، باتری را برای خودش تهیه کرده بود و آن را در کامیونی که الی پیدا کرده بود نصب کرده بود. جوئل با تماشای ارزیابی بیل متوجه شد که باید کامیون را فشار دهند تا باتری را از طریق دینام شارژ کند. الی از او پرسید که می‌خواهد چه کار کند. جوئل به قدری به الی اعتماد داشت که به او اجازه داد تا وسیله نقلیه را رانندگی کند در حالی که او و بیل آن را هل می دادند. پس از چندین بار تلاش، و نگه داشتن آلوده در حین انجام این کار، کامیون را روشن کردند و به سمت اسلحه خانه بیل بازگشتند.                                                                                                        جوئل الی را ترک کرد تا موتور را در حین خداحافظی با بیل روشن نگه دارد. آن دو اشاره کردند که چگونه الی «خودش را در آنجا نگه داشته است» هر چند بیل معتقد بود که او و الی مدت زیادی در جاده دوام نمی آورند. بیل یک شلنگ سیفون به جوئل هدیه داد. جوئل به طرز ناخوشایندی سعی کرد بابت از دست دادن فرانک تسلیت بگوید. بیل فقط آن را پاک کرد و پرسید که آیا آنها “مربع” هستند یا خیر. جوئل تأیید کرد که آنها اینطور هستند: بیل دیگر چیزی به او بدهکار نیست. با آن، جوئل به کامیون بازگشت و با الی به مقصد پیتسبورگ حرکت کرد.

رو به رو شدن با هانترز در پیتسبورگ

جوئل بیشتر زمان سفر را صرف رانندگی کرد و الی را رها کرد تا بخوابد. تا صبح، جوئل به ورودی مسدود شده در شهر پیتسبورگ رسید. با اینکه در مورد ورود به شهر محتاط بود اما به هر حال این کار را کرد. قبل از اینکه جوئل با دیدن مردی که در جاده دست و پا می زد و درخواست کمک می کرد، ترمز را به اعماق شهر راندند. اگرچه الی می خواست به مرد کمک کند، جوئل کمربند ایمنی خود را بست و به او گفت که همین کار را انجام دهد. جوئل، با تشخیص تاکتیکی که در زمان شکارچی به کار برده بود، این حیله را می دانست. مرد عمل را رها کرد و به سمت آنها شلیک کرد. هنگامی که رفقای او به کامیون حمله کردند، جوئل با شتاب وارد مرد شد. در نهایت، آن دو به یک کتابفروشی تصادف کردند. جوئل با شکارچیان پیش رو مبارزه کرد و سپس با الی پیاده از بزرگراه فرار کرد.

آنها سپس در شهر نبرد کردند و با شکارچیان زیادی در راه مبارزه کردند. جوئل شکارچیانی را دید که از هاموی برای کشتن «گردشگران» استفاده می‌کردند، کلمه‌ای که آنها برای خارجی‌ها به کار می‌رفتند. این دو در حالی که جوئل به سؤالات الی در مورد زندگی قبل از اینکه بیماری جهان را نابود کند، پاسخ می داد، به هم پیوند خوردند. یک سوال به ویژه، در مورد پوستر طلوع گرگ، جوئل را در مورد سارا یادآوری کرد، زیرا آن را کمی قبل از شیوع بیماری دیده بود. وقتی الی از او پرسید که چرا جوئل چنین «فیلم گنگ نوجوانی» را تماشا می‌کرد، او به دروغ گفت که به خاطر نمی‌آورد و می‌خواست از گفتن درباره دخترش به الی اجتناب کند. الی برای “تضعیف روحیه” کتاب جوک خود را فاش کرد و در حالی که آنها راه می رفتند چندین جوک از آن نقل کرد تا ذهن خود را از خطرات موجود در جهان دور کنند.

جوئل زمانی از الی جدا شد که این جفت از چاه آسانسور بالا رفتند، آسانسور جای خود را داد و جوئل به شدت به پایین سقوط کرد. الی که روی طاقچه امن بود، سعی کرد به سمت جوئل برود، اما او از او خواست که در جای خود بماند و می‌خواست راه خود را به سوی او باز کند. جوئل، علیرغم مواجهه با عفونت، از زیرزمین خارج شد. هنگامی که او سعی داشت به نزد الی برگردد، یک شکارچی به او کمین کرد و او را زیر آب گرفت. جوئل ناامیدانه به سمت تفنگ دستی خود دراز کرد اما نتوانست به آن دست یابد، شکارچی با بازوی او دست به گریبان شد تا از فرار او جلوگیری کند. خوشبختانه الی در آخرین ثانیه ظاهر شد و با شلیک گلوله به شکارچی کشته شد و جان جوئل را نجات داد.

علیرغم این واقعیت که الی در ابتدا از کشتن یک نفر برای اولین بار در شوک بود، جوئل او را به خاطر سرپیچی از دستوراتش سرزنش کرد. الی پاسخ داد و به جوئل گفت که اگرچه برای او آسان نیست، یا “[جوئل] یا او” است و او حداقل می تواند از او برای “نجات دادن الاغش” تشکر کند. جوئل این اظهارات را نادیده گرفت و در حالی که آن دو به راه خود ادامه می دهند از تشکر کردن او اجتناب کرد. با این حال (با دیدن شکارچیان در دوردست) جوئل به الی با یک تفنگ شکاری اعتماد کرد و آزمایش کرد که آیا او می تواند “آن را اداره کند”. اگرچه الی ناامید تنها تا به حال یک تفنگ BB به موش ها شلیک کرده بود، او به او یاد داد که چگونه بدون توجه به آن از آن استفاده کند. او همچنین از او برای نجات او تشکر کرد و الی را خوشحال کرد که جوئل شروع به اعتماد به او کرد. پس از کشتن گروه، جوئل در نهایت احساس کرد که الی حق حمل یک تپانچه را به دست آورده است، اگرچه او اعلام کرد که “فقط برای مواقع اضطراری” است.

دیدن هنری و سم

       بلافاصله پس از آن، این زوج در هنگام عبور از خیابان ها با هاموی شخصاً روبرو شدند و علیرغم قدرت آتش سنگین آن توانستند از آن پیشی بگیرند. آن دو تصمیم گرفتند از طریق بالکن وارد ساختمانی شوند تا از خیابان خارج شوند.

در حین انجام این کار، جوئل از پشت توسط شکارچی دیگری دستگیر شد. جوئل در نهایت بر او چیره شد و شروع به ضرب و شتم او کرد. با این حال، الی فریاد زد که او را متوقف کند، زیرا یک پسر نوجوان تفنگ را به سمت او نشانه رفته بود. جوئل عقب نشینی کرد و با آن دو صلح کرد. پس از دانستن نام آنها، هنری و سم، جوئل با احتیاط موافقت کرد که آنها را به یک مخفیگاه تعقیب کند. “اگر آنجا چت کنیم ایمن تر خواهد بود.”

زمانی که هنری به آنجا رسید، به جوئل مقداری زغال اخته پیشنهاد داد که “یک انبار کامل از آنها” را پیدا کرده بود. جوئل مؤدبانه امتناع کرد و می خواست بداند چرا هنوز آنجا را ترک نکرده اند. همانطور که الی و سم در پس‌زمینه صحبت می‌کردند، هنری توضیح داد که پل (تنها خروجی واقعی) در روز به شدت محافظت می‌شد، اما در شب به خدمه اسکلت محدود می‌شد. پس از اینکه جوئل فاش کرد که به دنبال فایرفلایز نیز هست، هنری برنامه خود را برای رفتن به یک ایستگاه رادیویی در خارج از شهر برای پیوستن به بازماندگان گروهش توضیح داد. جوئل موافقت کرد که به او ملحق شود و به زودی به خواب رفت تا “استراحت کند”.

این چهار نفر از طریق فاضلاب و حومه از منطقه شکارچی فرار کردند. این زوج به آرامی با برادران پیوند برقرار کردند. جوئل شخصاً عشق خود به موتورسواری را با هنری که به موتور سواری جوئل حسادت می‌کرد، صحبت کرد، اما به جزئیات داستان پرداخت. وقتی الی آنها را ترک کرد، هنری اعتراف کرد که به سم در مورد مرگ دوستانشان گفته است که جوئل با ناراحتی سرش را تکان داد. تا صبح، جوئل زود بیدار شده بود و وقتی هنری صبحانه درست می کرد، از پنجره به بیرون نگاه می کرد. با این حال، آنها با فریادهای الی که توسط سم آلوده به اتاق برخورد کرد، ناراحت شدند. جوئل به سمت تفنگ خود دوید، اما هنری به سمت او شلیک کرد، زیرا نمی خواست مرگ سم را ببیند. بدون توجه به این، جوئل دوباره به دنبال تفنگ خود رفت. هنری شلیک کرد و سم را کشت. هنری که غمگین بود، علی رغم تلاش های جوئل برای منصرف کردن مرد مضطرب، به سر خود شلیک کرد.

اتحاد مجدد با تامی

   پس از وقایع پیتسبورگ، این دو به سمت غرب ادامه دادند تا به Fireflies برسند. پاییز زمانی فرا رسید که جوئل و الی به شهرستان جکسون، وایومینگ رسیدند، جایی که جوئل معتقد بود برادر کوچکترش تامی می‌تواند مکان فایرفلایز را به آنها بگوید. آنها به سدی رسیدند که توسط یک دروازه بزرگ مسدود شده بود. هنگام باز کردن دروازه، یک زن و دو مرد آنها را با اسلحه نگه داشتند. در حالی که جوئل سعی کرد گروه را متقاعد کند که اجازه عبور از آن‌ها را بدهد، شخصی در داخل شروع به باز کردن در کرد – تامی. در کمال تعجب جوئل، برادرش او را در آغوش گرفت و آنها به طور خلاصه درباره سن خود به یکدیگر تذکر دادند. تامی او را به ماریا، رهبر شهرک معرفی کرد. زن گفت که متاسف است و اظهار داشت که جوئل برادر شوهرش است و جوئل را از احتمال ازدواج تامی شگفت زده کرد. ماریا به الی که ساکت مانده بود توجه کرد و آنها را به خوردن دعوت کرد.

گروه از یافتن چنین مکانی شگفت زده وارد شهرک شدند. آن‌ها اسب‌هایی را دیدند، جوئل یاد گرفت که الی سوار شدن به اسب را نیز بلد است. آنها متوجه شدند که گروه در تلاش برای بازگرداندن برق بود. هنگامی که آنها به کافه تریا نزدیک شدند، ماریا از طریق رادیو تماس گرفت تا ژنراتور تازه تعمیر شده را بررسی کند. تامی و جوئل رفتند در حالی که دخترها غذا می خوردند. در حین قدم زدن در آنجا، تامی عکسی را به جوئل داد که پس از بازگشت به تگزاس پیدا کرد. جوئل به عکس نگاه کرد اما پس از مکثی طولانی، آن را پس داد. او از خاطرات دختر از دست رفته اش آنقدر درد داشت که نمی توانست آن را تحمل کند. تامی این را پذیرفت و او را به دیدن فعال شدن ژنراتور برد. هنگامی که آنها از آنجا عبور می کردند، یکی از کارگران به شوخی شرط می بندد “یک میلیون دلار کار می کند” که تامی گفت: “آن را دو کن”. آن دو شاهد شروع موفقیت آمیز ژنراتور بودند. جوئل به شوخی گفت که تامی دو میلیون دلار بیرون آمده است، تامی او را خندید که آنها وارد اتاقی شدند تا خصوصی صحبت کنند.

زمانی که جوئل و تامی وارد شدند، شروع کردند به بحث در مورد اینکه چرا جوئل بوستون را ترک کرده است. جوئل به مصونیت الی در برابر برادرش اعتراف کرد. اگرچه تامی مشکوک بود، اما زمانی که جوئل پیشنهاد کرد می تواند به او نشان دهد، او را باور کرد. جوئل اعتراف کرد که به آنجا آمده است تا الی را به برادرش منتقل کند زیرا فایرفلایز “جنگ صلیبی” او بودند، بنابراین مسئولیت او بود. تامی به جوئل قول تجهیزات داد اما از گرفتن الی از او خودداری کرد. جوئل عصبانی شد و اظهار داشت که تامی این را به او مدیون است، اما تامی گفت که زنده ماندن “ارزشش را نداشت”. جوئل که عصبانی شده بود، او را به سمت قفسه ای هل داد و آماده شد تا حتی بیشتر بدنی کند. همانطور که او برای انجام این کار رفت تامی به او هشدار داد. “تو دوباره دستت را روی من بگذار و این برای تو عاقبت خوبی نخواهد داشت.” قبل از اینکه آنها بیشتر بحث کنند، راهزنان به سد حمله کردند.

جوئل به دفع مهاجمان و نجات ماریا و الی کمک کرد. او بررسی کرد که آیا الی صدمه دیده است یا خیر. هنگامی که گروه پس از حمله بهبود یافتند، تامی با اکراه موافقت کرد که الی را به Fireflies ببرد. در حالی که او به ماریا دلشکسته اطلاع داد، جوئل با الی سخت برخورد کرد و از اینکه آن دو در حال دعوا بودند اجتناب کرد. ماریا با جوئل روبرو شد و تهدید کرد که در صورت مرگ تامی جان او را خواهد گرفت. در حالی که جوئل با گریه می‌رفت تا الی را بازیابی کند، رفیقی با رادیو به تامی گفت که الی اسبی را دزدیده و به جنگل فرار کرده است. جوئل و تامی تعقیب کردند و او را به یک خانه مزرعه تعقیب کردند.

جوئل الی را تنها در اتاق خوابی متروکه در حال خواندن دفتر خاطرات یافت. سعی کرد او را ترک کند اما او قبول نکرد. جوئل او را به خاطر فرار سرزنش کرد که باعث شد الی سارا را بزرگ کند، زیرا ماریا درباره دختر فوت شده جوئل گفته بود. جوئل به الی هشدار داد که “روی مقداری یخ نازک قدرتمند قدم می‌زند.” آن دو به شدت در مورد تلفات زندگی خود بحث کردند، الی در حین انجام این کار جوئل را هل داد. جوئل سرد ماند و ادعا کرد که پدر او نیست. تامی صحبت آنها را قطع کرد، زیرا راهزنان به مزرعه رسیده بودند.

هنگامی که سه نفر آنها را اعزام کردند، به تامی رفتند. در حین سوار شدن، جوئل به زمان خود با الی فکر کرد و به این نتیجه رسید که نمی‌خواهد او را رها کند و ترسیده او را ترک کند. او از تامی محل آزمایشگاه فایرفلای، دانشگاه کلرادو شرقی را خواست. او از الی خواست که اسبش را برگرداند و سوار اسبش شود. تامی سعی کرد او را متقاعد کند که به شهر بیاید تا بتوانند در مورد آن بحث کنند، اما تصمیم جوئل تصمیم گرفت. جوئل و الی با وعده خانه ای در تامی، اگر برگردند، به دانشگاه رفتند.

در جستجوی فایرفلای ها

چند هفته می گذرد تا به دانشگاه برسند. در حین سفر آنها تصمیم گرفتند نام اسب را کالوس بگذارند، اگرچه جوئل آن را تایید نمی کند. آنها در دانشگاه به دنبال آثار کرم شب تاب می گردند، لانه تک تیرانداز، نمادهای کرم شب تاب و ساختمان علمی آینه مانندی که تامی نام برد را پیدا می کنند. جوئل برای مدت کوتاهی با افراد آلوده، از جمله یک نفخ‌آور – یک فایرفلای سابق، مواجه می‌شود. جوئل سعی می کند به الی اطمینان دهد که افراد آلوده به عنوان نوعی دفاع در آنجا هستند. جوئل در حین جستجو اعتراف می کند که می خواهد خواننده باشد و در ورزش بوده است. الی همچنین می گوید که می خواهد فضانورد شود. الی هنگام نزدیک شدن به آزمایشگاه علمی متروکه و متروکه از او می پرسد که آیا جوئل به کالج رفته است یا خیر. او اعتراف می کند که از زمانی که سارا را کاملا جوان داشته است، این کار را نکرده است، اما تمایلی به صحبت در مورد همسر سابقش ندارد.

آنها به ساختمان می رسند اما متوجه می شوند که Fireflies رفته اند. آنها میمون ها را پیدا می کنند (الی می گوید که قبلا آنها را ندیده بود) و شواهدی از تحقیقات رها شده. آنها از طریق ساختمان جستجو می کنند و به دلیل اینکه ورودی اصلی با سیم خاردار محکم شده است، از دروازه های جانبی عبور می کنند. در حین جستجو موفق می شوند به یک در مسدود شده برسند.

جوئل وقتی داخل شد، اسکلت کرم شب تاب را با یک قطعه ضبط شده پیدا می کند. همانطور که الی در میان برخی از فایل ها جستجو می کند، جوئل ضبط را پخش می کند و متوجه می شود که فایرفلایز به سالت لیک سیتی نقل مکان کرده اند. این جفت با دانستن اینکه کجا باید بروند، می‌روند تا آنجا را ترک کنند، اما متوجه یک فلاش در طبقه‌ی پایین‌تر می‌شوند که به سختی از شلیک گلوله جلوگیری می‌کند.

   این دو زمان را برای فرار از ساختمان تلف نمی کنند و در این روند چندین بازمانده متخاصم را می کشند. آن‌ها به سطوح پایین‌تر می‌رسند اما جوئل توسط یک مهاجم غافلگیر می‌شود، از یک طاقچه بیرون می‌آید و از میان یک تکه میلگرد سقوط می‌کند و او را مجروح می‌کند. خوشبختانه مهاجم او در پاییز گردنش را می شکند. الی دیوانه وار به سمت جوئل می رود و مطمئن نیست چه کاری باید انجام دهد. جوئل هفت تیرش را برمی دارد. در حالی که به او دستور حرکت می دهد از درد غرغر می کند، به دو راهزن دیگر در حالی که از درها جلوی آن جفت عبور می کردند تیراندازی می کند. جوئل بیقرار است، نمی تواند بلند شود. چاره دیگری نیست، الی جوئل را بالا می کشد، مردی که از درد فریاد می زند.

جوئل بلند شده است اما نیم تنه اش سوراخ شده و باعث از دست دادن مقدار زیادی خون می شود. الی راهرو را چک می کند در حالی که جوئل لنگان لنگان پشت سر او می زند و اصرار می کند که به کمک او نیاز ندارد. آنها از پنجره شکسته بالا می روند، جوئل روی زمین افتاد تا الی او را پشت میز بکشد. راهزن دیگری به زور وارد اتاق شد و در شلیک به آن زوج تردیدی نداشت. جوئل سعی می‌کند به آتش پاسخ دهد، اما به زمین زده می‌شود. الی تصمیم می گیرد که او را کنار بزند، جوئل با خستگی به او می گوید که این کار را نکند. او بدون توجه به این کار، حواس مرد را به قدری پرت می کند که جوئل به او شلیک کند و او را بکشد. الی نزد جوئل برمی گردد و او را بلند می کند.

آنها از طریق ساختمان ادامه می دهند و به خروجی نزدیک می شوند. جوئل در راه خروج تلو تلو خورد و تقریباً سقوط کرد. الی یک بار دیگر سعی می کند کمک کند اما او را هل می دهد و باعث می شود که او فریاد بزند که “خوب نیست”. آن‌ها به سمت سالن اصلی پیش می‌روند، جسد جوئل در حالی که روی زمین می‌افتد تسلیم می‌شود و سعی می‌کند به راهزنان مقابل شلیک کند. الی موفق می شود آنها را بکشد و جوئل را مجبور می کند تا یک بار دیگر بایستد اما این بار به او اجازه می دهد تا به او کمک کند.

آنها بیرون می آیند، جوئل از پله ها می افتد. اسب خود را امن می کنند و از دانشگاه خارج می شوند. هنگامی که یک فاصله امن دور شد، الی اظهار می کند که آنها در امان هستند، فقط برای اینکه جوئل هوشیاری خود را از دست داد و از کالوس افتاد. الی سعی می کند او را بلند کند اما نمی تواند، از او التماس می کند که به او بگوید چه کار کند.

بهبودی عفونت زخم

     الی موفق شد جوئل در حال مرگ را به یک مرکز خرید متروک بکشاند. الی زخم خود را با پیراهن تابستانی‌اش پوشاند و از چسب نواری برای نگه داشتن آن در جای خود استفاده کرد. او را در بار ماست با کالوس رها کرد در حالی که او به دنبال لوازم پزشکی بود. الی پس از مبارزه با آدمخوارها و آلوده شدن برای بازگشت، با یک جعبه کمک های اولیه بازگشت. او زخم جوئل را بخیه زد و او را به یک سورتمه بست تا او را از میان برف بکشد. آنها رفتند و در نهایت به دریاچه سیلور رسیدند. الی جوئل را در خانه ای متروکه در نزدیکی دریاچه ایمن کرد. با گذشت هفته ها، الی به دنبال غذا بود در حالی که جوئل به سپتی سمی مبتلا شد.

چند هفته بعد، جوئل به دلیل سپسیس زخمش تب داشت. الی پس از شکار یک روز با یک بطری پنی سیلین که از دو بازمانده به نام های دیوید و جیمز تهیه کرده بود، بازگشت. صبح روز بعد، گروه دیوید مکان الی و جوئل را ردیابی کردند تا آنها را بگیرند. برای محافظت از جوئل، الی از منطقه روی کالوس فرار کرد، اما آنها به آن رسیدند، کالوس را به ضرب گلوله کشتند و دیوید او را اسیر کرد. جوئل توسط گروه پیدا نشد.

روز بعد، جوئل از خواب بیدار شد، اما اکنون از بیماری خود درمان شده است، هرچند ضعیف شده است. او خانه را ترک کرد تا به دنبال الی بگردد و تنها با افرادی از گروه دیوید روبرو شد. او به جز دو نفر همه را تعقیب کرد و کشت. او آنها را برای کسب اطلاعات در مورد مکان الی شکنجه و بازجویی کرد. سپس برای انتقام از گروهی که الی را دستگیر کرده بودند، آنها را به قتل رساند.

بعداً، جوئل به شهرک دیوید رسید و متوجه شد که آنها آدمخوار هستند، زیرا او با کسانی که در شهر ملاقات می کرد می جنگید و سلاخی می کرد. او در نهایت به یک رستوران در حال سوختن رسید و دید که الی به طرز وحشیانه ای با قمه خود دیوید را هک می کند. او را از جسد دور کرد تا آرام شود و او را در آغوش بگیرد، اولین باری که با او این کار را کرد. او همچنین او را «دختر بچه» نامید، همان اصطلاح دوست داشتنی ای که برای سارا به کار برد. الی اکنون سالم است، جفت از شهر فرار کردند.

رسیدن به سنت مری

       در بهار، جوئل و الی به سالت لیک سیتی، مقصد نهایی مورد نظرشان رسیدند. جوئل سعی کرد سکوت را پر کند تا یک الی بیگانه و آسیب دیده را که پس از دیدن گله ای از زرافه ها گرم شده بود، شاد کند. او با دانستن آنچه که الی تجربه کرده بود، به آنها پیشنهاد داد که آنها را ترک کنند و به محل سکونت تامی برگردند، اما او پیشنهاد او را رد کرد و گفت که می‌خواهد پس از تمام گذراندن آن‌ها این کار را انجام دهد.

در شهر هنگام عبور از یک خیابان سیل زده از طریق سقف خودروها و داربست های ساختمانی با انبوهی از مبتلایان مواجه شدند و به شکاف بزرگی رسیدند. الی می ترسید که نتواند موفق شود، اما جوئل به او اطمینان داد که او را خواهد گرفت. او پرید اما بدون کمک او موفق شد، چیزی که جوئل به او تبریک گفت.

در حالی که از آخرین اتوبوس برای رسیدن به انتهای فاضلاب عبور می کرد، به جوئل راه پیدا کرد و او را به سمت جلو تصادف کرد زیرا آب در حال پر شدن آن بود. الی روی اتوبوس پرید و با لگد در را باز کرد تا باز شود. با این حال، اتوبوس در زیر آب غرق می شود. جوئل راهش را مجبور کرد تا به یک ناخودآگاه برسد و الی را زیر آب ببرد. او را به سطح زمین برد اما متوجه شد که نفس نمی‌کشد. وحشت زده به او CPR داد تا جانش را نجات دهد. در حین انجام این کار، دو فایرفلای آنها را پیدا کردند که او را ناک اوت کردند.

نجات دادن الی

     هنگامی که جوئل از خواب بیدار شد، او با مارلین و آنچه از فایرفلایز بوستون در بیمارستان سنت مری باقی مانده بود، بود. الی با موفقیت زنده شد، اما به دستور مارلین برای ایجاد واکسن عفونت، بلافاصله برای جراحی برده شد. مارلین همچنین به جوئل گفت که برای مهندسی معکوس کامل قارچ برای یک واکسن، پزشکان قصد داشتند قارچ را از مغز الی خارج کنند که منجر به مرگ حتمی می شود. جوئل با شنیدن این حرف شروع به اعتراض برای او کرد. مارلین به او بی اعتنایی کرد و گفت که این انتخاب او نبوده و تصمیم او برای قربانی کردن الی میلیون ها نفر را قبل از اینکه او را نزد ایتان نگهبان فایرفلای بگذارد، نجات خواهد داد. جوئل که مصمم بود مانند سارا، «دختر» جدیدش را از دست ندهد، ایتن را شکنجه کرد تا محل اتاق عمل را بیاموزد. او سپس راه خود را از طریق مرکز مبارزه کرد، سر جراح را کشت و الی را بیرون آورد.

مارلین با تهدید با تپانچه جوئل را در پارکینگ بیمارستان به گوشه ای انداخت. سعی کرد او را متقاعد کند که دویدن بیهوده است. الی در نهایت یک مرگ بیهوده خواهد مرد، چه برای کلیک کنندگان و چه برای بازماندگان وحشی. جوئل خسته شد و به این احتمال فکر کرد که مارلین برای رسیدن به الی به او نزدیک‌تر می‌شد. با وجود این پیشنهاد، جوئل به شکم مارلین شلیک کرد و قاطعانه تصمیم گرفت که ترجیح می دهد الی را نجات دهد تا بشریت. جوئل الی را در ماشین نگه داشت و سپس نزد مارلین در حال مرگ بازگشت. او برای زندگی اش التماس کرد، اما جوئل به سردی نپذیرفت، زیرا می ترسید در صورت زنده ماندن آنها را تعقیب کند. سپس قبل از فرار با الی به سمت جکسون، به سر او شلیک کرد.

در راه، برای اینکه الی را از احساس گناه بازمانده نجات دهد، به او دروغ گفت که مصونیت او هیچ معنایی ندارد زیرا فایرفلایز از تلاش خود برای یافتن درمانی دست کشیدند، که الی را افسرده کرد. وقتی آن دو به تامی رسیدند، به دلیل خرابی کامیون نتوانستند از جاده اصلی عبور کنند. با انحراف در جنگل، او به الی گفت که با سارا پیاده روی می کرد و معتقد بود که این زوج «دوستان خوبی برای هم بودند» و گفت که اکنون می توانند یک زندگی عادی داشته باشند. در نهایت، الی با جوئل روبرو شد که آیا آنچه او به او گفته درست است یا خیر. جوئل پاسخ داد: “سوگند می‌خورم” و الی را به باور خودش رها کرد.

رویدادهای The Last of Us Part II

گفتن حقیقت به تامی

       پس از گذراندن چند هفته در تامی و پذیرفته شدن توسط جامعه جکسون، تامی از جوئل در مورد تجربه اش با الی در حین گشت زنی در یک خانه خالی سوال کرد. جوئل که روی صندلی نشسته بود در حالی که گیتار آکوستیک را تمیز می‌کرد، شروع کرد به تامی درباره اتفاقاتی که از قاچاق الی تا فایرفلایز، سفر آن‌ها در نیمه‌ی راه در سراسر کشور، و در نهایت فاش شدن این که الی برای درمان استفاده می‌شود، گفت. هزینه زندگی او

تامی مات و مبهوت جوئل را در مورد آنچه الی در مورد این واقعه می دانست، سوال کرد، که جوئل گفت که او به الی دروغ گفته که هیچ درمانی برای محافظت از او وجود ندارد. تامی که به اندازه کافی شنیده بود به جوئل گفت که باید به جکسون برگردند. جوئل موافقت کرد و با تامی به جکسون بازگشت. هنگامی که آنها وارد شدند، تامی جلوی جوئل را گرفت و اظهار داشت که او دلیل دروغ گفتن او به الی را درک می کند و “این کار را به گونه ای دیگر انجام نمی داد” و اگر [او] مجبور بود آن را به قبر می برد. ” جوئل سپس برای خداحافظی با تامی دست تکان داد و با گیتار آکوستیک جدیدش به سمت خانه تازه پیدا شده اش رفت.

هدیه دادن گیتار به الی

       در طول شب، جوئل کار خود را تمام کرد و به دنبال الی گشت. او او را در حال گوش دادن به واکمنش در اتاقش دید و روی میزش چیزی می کشید. او در را زد و نام الی را صدا زد اما او نتوانست صدای او را بشنود. پس از چند بار تلاش، وارد اتاق شد تا به شانه او ضربه بزند و او را مبهوت کند.

الی از جوئل پرسید که چرا او را ملاقات می‌کند، و جوئل می‌گوید که در حال بررسی است. او اشاره کرد که مردم جکسون از نحوه کمک الی تحت تأثیر قرار گرفتند. جوئل شروع به گفتن شوخی به الی کرد که تامی به او گفت که فکر می کند دوست دارد، اما الی صحبت او را قطع کرد و گفت که دیر شده است و او باید زود بیدار شود. جوئل پذیرفت بعد از اینکه چیزی به او نشان داد او را تنها بگذارد.

او پا به بیرون گذاشت و با گیتاری که در گشت پیدا کرده بود به زودی برگشت. او از الی پرسید که آیا دوست دارد چیزی بشنود و او موافقت کرد. جوئل قبل از خواندن آهنگ “Future Days” از Pearl Jam او را مجبور کرد که نخندد. اشعار، که شامل سطرهایی از دیدن «روزهای آینده/روزهای من و تو» بود، با شنیدن آواز جوئل با الی ملایم شد.

وقتی جوئل آهنگ را تمام کرد، گیتار را به الی هدیه داد. الی سعی کرد نپذیرد و گفت که او نمی داند چگونه آن را بازی کند، اما جوئل در مورد قولش برای آموزش به او یادآوری کرد. الی که به یادش آورد، گیتار را پذیرفت. جوئل سپس گفت که اولین درس آنها فردا شب بود که الی با آن موافقت کرد.

در حالی که جوئل برای ترک حرکت کرد، الی از او خواست که شوخی را تمام کند. جوئل لبخندی زد و پرسید: “مضرات خوردن ساعت چیست؟ وقت گیر است.” الی لبخندی زد و گفت این احمقانه است. جوئل نیشخندی زد و سپس در را بست و الی را رها کرد تا بخوابد.

زندگی در جکسون

چند سال پس از ادغام با جکسون، جوئل در جامعه مشهور و مورد احترام شد. او اغلب به همراه تامی در مأموریت‌های جستجو و گشت زنی بیرون می‌رفت تا اطراف را از آلودگی دور نگه دارد. برادران عمدتاً در اقامتگاه مانتین ویو بیشتر گشت می زدند، زیرا آن دو می توانستند با هم گیتار بزنند و در آرامش در بالای کلبه اسکی کنار کوه. این زوج حتی در هنگام گشت زنی در این منطقه نظرات شخصی خود را در دفترچه ثبت می نوشتند، حتی اگر همکار گشت مایک اشاره کرد که این کار ممنوع است. با این حال، برادران به انجام آن ادامه دادند، تصمیمی که سایر گشت‌ها مانند یوجین لیندن، بانی و گرگ را سرگرم کرد.

برادران در هنگام گشت زنی ماهر بودند و می توانستند به راحتی با عفونت هایی که با آنها روبرو می شدند مقابله کنند و بازماندگان را از انبوهی نجات دهند. مهارت آنها به این معنی بود که ماریا شخصاً برادران را مأمور رسیدگی به گزارش‌های انبوهی بزرگ آلوده می‌کرد که به جامعه نزدیک می‌شدند. جوئل و تامی از عهده این کار برآمدند و موفق شدند تعداد زیادی از مبتلایان را بکشند. اقدامات آنها در زمستان 2034 به عنوان بزرگ‌ترین شاهد آن‌ها در این مورد بود، زمانی که بیش از 20 نفر را از یک گروه چهل نفره‌ای که عمدتاً متشکل از کلیک‌کننده‌ها و متورم‌ها بودند، کشتند.

همانطور که الی و حتی خودش ذکر کرده است، جوئل اغلب بسیاری از وسایل خود را با کاروان های تجاری مبادله می کرد تا قهوه به دست آورد. به نظر می رسید که او دوباره نجاری را انتخاب کرده است، زیرا کل اتاق خانه اش به یک کارگاه موقت تبدیل شده بود که در آن گیتار و اشیاء متعددی را برای ساکنان جکسون می ساخت.

جوئل به مراقبت از الی ادامه داد، زیرا آن دو در جکسون مستقر شدند و به او اجازه دادند که فضای زندگی شخصی او در یک آلونک بزرگ در حیاط خلوت او باشد. در این مدت جوئل به الی شنا یاد داد و همچنین به او نواختن گیتار را آموزش داد. برای شانزدهمین سالگرد تولد الی، جوئل او را به موزه ای در همان نزدیکی برد. در طول راه، جوئل او را به داخل آب هل داد تا به او کمک کند که چگونه شنا کند. به نوبه خود، الی او را کمی بعد هل داد.

در موزه، علی‌رغم التماس‌هایش، الی از مجسمه تیرانوزاروس رکس بالا رفت و از آن پرید. در داخل موزه، این زوج به مجسمه های دایناسورهای مختلف نگاه کردند و جوئل دانش خود را در مورد آنها از آنچه از طریق تماشای فیلم های اکشن آموخته بود، ارائه کرد.                        در طبقه بالا، الی از یافتن نمایشگاه فضایی خوشحال شد و با پوشیدن کلاه ایمنی فضانوردی، وارد یک شاتل فضایی مدل شد. جوئل دنبالش رفت و با تعجب به همه دکمه ها خیره شد. الی آهی کشید و گفت ای کاش می توانست با آن به فضا برود. جوئل سپس یک ضبط صوت را بیرون آورد و به الی داد و به او گفت که چشمانش را ببندد و آن را در واکمن خود پخش کند. این یک ضبط از پرتاب آپولو 11 بود. او نگاه می کرد که الی به آن گوش می داد و تصور می کرد به فضا پرواز می کند. وقتی تمام شد، الی تایید کرد که جوئل یک هدیه تولد شگفت انگیز به او داده است. سپس یک آویز فضایی به او هدیه داد تا او را به عنوان یک فضانورد رسمی تأیید کند.

محتوا، این زوج به کاوش در موزه ادامه می دهند. به اصرار الی، او به او کمک کرد تا وارد نمایشگاه طبیعت محصور شود، اما با شنیدن فریاد او، به زور از طرف دیگر عبور کرد. او او را دید که به نشان فایرفلای روی دیوار که زیر آن کلمه “دروغگو” بود خیره شده بود. با احساس گناه الی، او را ترغیب کرد که آنجا را ترک کند، به این دلیل که آنها باید قبل از تاریک شدن هوا آتش روشن کنند.

       یک سال بعد، جوئل، الی و تامی با هم برای یک ماموریت گشت زنی بیرون رفتند. او چند دونده را پاک کرد و سپس در یک اقامتگاه اسکی منتظر آنها ماند و گیتار الی را می نواخت. دید که تارهای روی آن ساییده شده است. وقتی تامی و الی از شکار تیراندازی خود برگشتند، او چنین چیزی را فاش کرد. تامی به آنها پیشنهاد داد در حالی که او مراقب بود به یک فروشگاه موسیقی در همان نزدیکی بروند. سپس جفت این کار را انجام دادند.

با این حال، آن‌ها مسیر را مسدود می‌بینند و تصمیم می‌گیرند به جای آن از هتلی در همان نزدیکی عبور کنند. در داخل، جوئل و الی با تعداد زیادی مبتلا، از جمله یک نفخ، مواجه شدند. زمانی که فرد متورم با الی دست به گریبان شد، جوئل الی را با هک کردن فرد آلوده با قمه نجات داد. پس از این، این زوج در رستوران هتل بقایای دو نوجوان را پیدا کردند که چندین ماه قبل سعی کرده بودند جکسون را ترک کنند. این باعث شد که الی درباره اتفاقی که در بیمارستان افتاده است سؤال کند، اگرچه جوئل او را اخراج کرد و ادعا کرد که آرزو می کرد همه چیز متفاوت باشد، اما اینطور نبود. سپس اصرار کرد که بیشتر در این مورد صحبت نکنند و رفت تا تامی را بیاورد تا اجساد مرده را برای دفن به جکسون بازگرداند.                              با این حال، آن لحظه برای الی کافی نبود. مدتی پس از این، او برای فهمیدن حقیقت به بیمارستان سنت مری فرار کرد. جوئل که یادداشت الی را در مورد انجام این کار در شب پیدا کرد، او را تعقیب کرد و یک روز بعد گرفتار شد. با این حال، او را در خارج از بیمارستان پیدا کرد، در حالی که قبلاً تأیید کرده بود که واقعاً چندین سال به او دروغ گفته است. علیرغم تردیدهای زیاد، او اعتراف کرد که کرم شب تاب واقعاً امیدهایی برای درمان در الی دیده بودند، اما او آنها را متوقف کرد تا جان او را نجات دهد. الی شکست خورد و جوئل را رد کرد و اعلام کرد که به جکسون بازخواهد گشت اما دیگر هیچ کاری با جوئل نخواهد داشت.

این منجر به شکستگی رابطه این دو شد. الی جوئل را نادیده می گرفت، اگرچه او همچنان مراقب او بود و سعی می کرد با او صحبت کند. این موضوع برای یکی دو سال ادامه یافت. در مارس 2038 در رقص زمستانی جامعه، جوئل دید که ست به الی و دینا به خاطر بوسیدن در زمین رقص توهین می کند. او با عصبانیت دوید و مرد را هل داد و به او دستور داد که برود. با این حال، ماریا به سرعت آنها را از هم جدا کرد. جوئل حرکت کرد تا مطمئن شود الی حالش خوب است، اما او فقط او را بیشتر مورد سرزنش قرار داد و گفت که باید از راه او دور بماند. جوئل افسرده مهمانی را ترک کرد.

      بعداً در همان شب، در حالی که او در ایوان خود نشسته بود و گیتار می زد، الی دوباره در مورد اتفاقی که افتاده بود با جوئل روبرو شد. جوئل اشاره کرد که از مسافران نزدیک قهوه گرفته است و از او پرسید که آیا الی و دینا با هم قرار ملاقات دارند یا خیر. با این حال، الی عصبانی شد و به او فحش داد که شانس او را برای نجات بشریت از طریق قربانی کردن خود ربوده است. در مقابل، جوئل برخاست و تأیید کرد که اگر خدا به او فرصتی دوباره بدهد، دوباره همان کار را انجام خواهد داد. علیرغم عصبانیت الی، سرانجام اعتراف کرد که حاضر است جوئل را ببخشد. درست زمانی که اشک روی صورتش سرازیر شد، الی آنجا را ترک کرد و گفت که ممکن است سعی کنند رابطه خود را بازسازی کنند.

وفات

   در 2 مارس 2038، جوئل و تامی در حال گشت زنی بودند که یک کولاک جکسون را فرا گرفت. آن دو به یک مجتمع ساختمانی پناه بردند، جایی که ابی اندرسون را پیدا کردند و از انبوهی از مبتلایان نجات دادند. ابی جوئل و تامی را به مخفیگاهی در عمارت بالدوین که گروهش در آنجا اقامت داشتند، برد. تامی و جوئل خود را معرفی کردند. سپس گروه ساکت شد. جوئل که مشکوک بود، خاطرنشان کرد که به نظر می‌رسید آنها برادران را می‌شناختند، که ابی قبل از شلیک به پای جوئل با تفنگ ساچمه‌ای تأیید کرد.

پس از اینکه گروه تامی را ناک اوت کرد، جوئل را به دیوار کشاندند و او را مهار کردند. ابی به او گفت که او کیست را حدس بزند، اما جوئل غرغر کرد تا حرفش را بگوید و حرفش را تمام کند. ابی در حالی که پای جوئل را در یک تورنیکت موقت پیچیده بود تا مطمئن شود که او بر اثر از دست دادن خون نمی میرد، یک چوب گلف را بیرون آورد و شروع به زدن او با آن کرد.

وقتی الی متوجه شد که ابی جوئل را کتک می زند، سعی کرد دخالت کند اما به سرعت توسط تیم ابی مهار شد. در حالی که الی به زمین چسبانده شده بود، از جوئل التماس کرد که بلند شود، در حالی که او چشمانش را ضعیف باز کرد تا به او نگاه کند و قادر به حرکت نبود. چند ثانیه بعد، ابی در برابر التماس های الی ناشنوا بود، جمجمه جوئل را با چوب گلف کوبید و او را کشت. او 56 سال داشت.

میراث

جسد جوئل به همراه تامی و الی بیهوش بلافاصله توسط دینا و جسی پیدا شد. جسد او بعداً در قبرستان جکسون به خاک سپرده شد و بسیاری از اعضای جامعه در خارج از خانه او تسلیت گفتند.

هم الی و هم تامی برای انتقام جوئل به دنبال گروه رفتند و الی از دینا و بعداً جسی کمک گرفت. الی متوجه شد که ابی جوئل را کشته است، زیرا او و گروهش فایرفلای سابق بیمارستان سنت مری بودند و قصد داشتند از اقدامات جوئل انتقام بگیرند. مرگ جوئل به‌ویژه برای الی که احساسات پیچیده‌اش نسبت به پدرخوانده‌اش هرگز حل نشد آسیب‌زا بود.

در آخرین رویارویی الی با ابی، الی فرصتی برای کشتن او داشت. با این حال، او آخرین مکالمه خود با جوئل را به یاد آورد که باعث شد الی در عوض از ابی شکسته نجات دهد. در راه بازگشت به خانه، الی تصمیم جوئل را برای نجات جانش بخشید و گیتار خود را در خانه مزرعه اش رها کرد.

شخصیت و ویژگی ها

جوئل که در اولین بازی در اواخر دهه 40 زندگی خود توصیف شد، می دانست که جهان قبل از ویران شدن چه شکلی است. با گذشت زمان، جوئل کمتر مقید به اخلاقیات شد و بیشتر به انجام هر کاری که برای زنده ماندن لازم بود رانده شد. بروس استرالی، کارگردان بازی، خاطرنشان می‌کند: «آنچه در گذشته انجام نمی‌داد تقریباً یک اتفاق روزمره در این مرحله است.

قبل از آخرالزمان، جوئل پدری دلسوز بود که سخت تلاش کرد تا سارا را خودش بزرگ کند. پس از مرگ دختر مورد علاقه‌اش سارا، شخصیت جوئل متحیرتر، آسیب‌دیده‌تر، بی‌تفاوت‌تر و بی‌رحم‌تر شد. این ویژگی های تاریک باعث شد که دیگران او را به عنوان یک “اراذل خشن، یک قاتل بی رحم و یک شکنجه گر” توصیف کنند. نشان داده شد که او می تواند دشمنان خود را با وحشیگری قابل توجه بکشد و برای کسانی که با آنها روبرو می شد شهرت بدنامی به دست آورد. دیوید او را “مرد دیوانه” خطاب کرد.

در طول عواقب بیماری همه گیر که کشور را درنوردید، جوئل ابتدا تبدیل به یک شکارچی شده بود و برای گذراندن زندگی از مردم بیگناه دزدی می کرد و می کشت. دوران شکارچی او را تاریک می کرد، مردی که افراد را به گونه ای شکنجه می کرد که برادرش “کابوس” می کرد. این برای چندین سال ادامه یافت، قبل از اینکه او به کار در معاملات بازار سیاه و قاچاق اقلام یا افراد مورد علاقه از طریق مناطق قرنطینه یا سایر مناطق تعیین شده متوسل شد. به همین دلیل، او دانش ارزشمندی را در رابطه با بقای محیط پسا آخرالزمانی انباشته کرد. جوئل به ندرت نشانه هایی از شادی نشان می داد و اغلب بدبین بود. الی خاطرنشان می کند که جوئل هنگامی که به او فاش کرد که “از هر دو طرف” بوده است، دستانش را با خون بی گناه آغشته کرده بود، بنابراین در مورد کمین شکارچیان آگاهی داشت و آن را پیش بینی می کرد. این گذشته تاریک به تجربه او به عنوان یک بقای سرسخت کمک کرد.

به محض آشنایی با الی، او ابتدا با او رابطه سختی داشت. با این حال، جوئل بعداً به او اعتماد کرد و او را در بیشتر مواقع قابل اعتماد می‌دانست، مثلاً الی برای جوئل دنبال می‌کرد یا حمایت می‌کرد. با گذشت زمان، جوئل با الی رابطه پدر و دختری برقرار کرد که او را به یاد دختر محبوبش سارا می انداخت.

در طول سفر، جوئل به شدت به الی اختصاص یافت و از هر وسیله ممکن برای نجات او و حفظ امنیت او استفاده کرد. او دو آدمخوار را شکنجه کرد تا محل الی را پیدا کند و بعد از اینکه اطلاعاتی در مورد مکان الی به دست آورد، زندانی دیگر را کشت. الی همچنین به شدت به جوئل اهمیت می‌داد و یک زمستان کامل را صرف تغذیه و محافظت از او در هنگام مجروح شدن او کرد، درست همانطور که جوئل در طول سفر از او مراقبت کرد و از او محافظت کرد. این دو در ادامه به ایجاد پیوند نزدیک پدر و دختری ادامه دادند.

خواه خودخواه بود و یا نمی خواست دوباره “دختری” دیگری را به هوس دیگری از دست بدهد، او تصمیم گرفت الی را نجات دهد و سعی کند ظاهری از یک زندگی عادی را دوباره شروع کند. تصمیم او برای کشتن مارلین در داخل تأسیسات Fireflies در سالت لیک سیتی این بود که اطمینان حاصل کند که هیچ کس اطلاعات الی را نخواهد داشت و بنابراین هیچ کس در آینده به دنبال او نخواهد رفت. از این نظر، او برعکس مارلین بود که قصد داشت الی را برای فرصتی برای نجات بقیه بشریت قربانی کند. انتخاب جوئل همچنین منعکس کننده سختی هایی است که او و الی در طول سفر خود برای یافتن درمانی، به ویژه دیوید، از سوی خود بشر متحمل شده اند، که باعث شد جوئل تصمیم بگیرد که آنچه از بشریت باقی مانده است، شاید ارزش نجات دادن را نداشته باشد، به خصوص. به قیمت جان الی

پس از گذراندن سال‌ها در جکسون با الی، انسانیت جوئل احیا شد و او حتی نگرش خوش‌بینانه‌تر و بی‌خیالی‌تر از همیشه داشت. این زمانی قابل مشاهده بود که جوئل الی را برای تولدش به موزه وایومینگ برد و حس شوخ طبعی و مهربانی خود را به نمایش گذاشت. با وجود این، او همچنان به خاطر دروغ گفتن به الی احساس گناه می کرد. علاوه بر این، احساس جدید شفقت او بعداً به عنوان نقص مهلک او شناخته شد، زیرا باعث شد که او در حضور غریبه ها نگهبان خود را ناامید کند و به ابی اندرسون و گروهش اجازه داد تا او را دستگیر و شکنجه کنند.

با این حال، پیوند او با الی زمانی به پایان رسید که او متوجه شد که جوئل در تمام مدت دروغ می‌گوید و باعث افسردگی جوئل شد. او امیدوار بود که الی روزی او را ببخشد. وقتی الی اظهار داشت که دوست دارد رابطه خود را با او آشتی دهد، او بسیار خوشحال شد و حتی اشک ریخت. با این حال، به دلیل فوت او این اتفاق نیفتاد.

به شدت اشاره شد که جوئل به دلیل از دست دادن دخترش و ارتکاب اقدامات لازم برای بقای خود از PTSD رنج می برد. او تمایلی نداشت یا به سادگی از صحبت در مورد افرادی که در این راه گم کرده بود، یعنی سارا، تس، سام و هنری امتناع می کرد. او مکررا کابوس می دید و از صحبت در مورد دوران شکارچی خود خودداری می کرد.

زمانی که در پیتسبورگ بود، جوئل گفت که او یا کسی که می‌شناخت به دلیل از دست دادن سارا با خودکشی دست و پنجه نرم کرد. پس از اینکه الی در هنگام یافتن جسد دو قربانی انتحاری در مورد “راه آسان” اظهار نظر کرد، جوئل پاسخ داد “به من اعتماد کن، آسان نیست”، که نشان می دهد او پس از مرگ سارا با افکار خودکشی دست و پنجه نرم می کند. در واقع، اگرچه در ابتدا نمی‌توانست آشکارا درباره از دست دادن سارا صحبت کند، اما هنوز ساعتی را که او در سال 2013 به او هدیه داده بود، استفاده می‌کرد، علی‌رغم اینکه لنز روی آن اکنون ترک خورده است، و منعکس کننده مبارزات و آسیب‌هایی است که در سال‌های پس از آخرالزمان متحمل شده بود. علاوه بر این، ساعت و خاطره او از سارا منبع قدرتی برای جوئل شد، و او هر زمان که در مورد نیاز به زندگی و جنگیدن برای چیزی صحبت می‌کرد، با وجود وحشت‌های دنیا که او را به انجام اعمال غیراخلاقی سوق می‌داد، آن را در دست می‌گرفت. این باور باعث شد که او خود را وقف حفاظت از الی به جای سارا کند. او همچنین توجیه کرد که جان خود را برای ایمن نگه داشتن او خواهد داد و علیرغم عواقبی که این انتخاب برای او ایجاد کرد، دوباره او را از شر کرم شب تاب نجات خواهد داد.

با توجه به سرگرمی های خود، جوئل هرگز به بازی های ویدیویی علاقه نداشت. او یک پلی استیشن 3 داشت اما این برای سارا بود.[5] او به قهوه علاقه داشت، قبل از آخرالزمان مرتباً به کافی شاپ می رفت و در حین زندگی در جکسون، برای به دست آوردن مقداری از وسایل از مسافران خرید و فروش می کرد. او همچنین فوتبال آمریکایی را دنبال می‌کرد و تیم «بیگ هورنز» کلرادو شرقی را می‌شناخت، علاقه‌ای که با تامی مشترک بود. قبل از شیوع بیماری، جوئل از شکار به عنوان سرگرمی لذت می برد و یک نقاشی قاب شده از یک گوزن بالای تخت خود داشت. این علاقه به شکار در او ماندگار شد و جوئل تصاویر بیشتری از گوزن ها را جمع آوری کرد تا در خانه جدیدش در جکسون قرار دهد.

جوئل زمانی که در جکسون زندگی می‌کرد، نجاری را به عنوان سرگرمی آغاز کرد. او مجموعه ای از مجسمه های حکاکی شده با دست، مانند حیوانات و یک گاوچران ناتمام سوار بر اسب را جمع آوری کرد. او همچنین به یک بند ساز ماهر تبدیل شد و چندین گیتار ساخت. او همچنین یک نسخه از کتاب مبانی منبت کاری و چوب کاری پائولو کبر را روی میز اتاق نشیمن خود داشت. او همچنین صاحب نسخه ای از موبی دیک و راهنمای احمق در فضا بود، که اشاره می کند که جوئل در حال یادگیری در مورد نجوم، علاقه اصلی الی است.

علاوه بر این، جوئل قبل از شیوع بیماری یک گیتاریست بود و یکی از آنها را داشت که در روزهای آفتابی مرتباً در ایوان خود می نواخت. زمانی که در جکسون زندگی می‌کرد، مجموعه‌ای از صفحه‌های وینیل شامل Exceptional، Sentiments از Axel Diggs، Emerald Drive، Galaxy Nebular توسط Star Cluster Love، در کنار Hours to Adore اثر سالی یانگ و بلوگرس گردآوری کرد. او همچنین می توانست «روزهای آینده» از پرل جم و «کشاورز در دل» را بنوازد و بخواند. در واقع، جوئل از کودکی آرزوی خواننده شدن را داشت، اگرچه فکر نمی کرد صدای خوبی داشته باشد.

مهارت و توانایی ها

جوئل به‌عنوان یک بقای سرسخت، شدت، قدرت، حیله‌گری و مهارت‌های شدید مشت‌زنی را از خود نشان داد. او می‌توانست چوکه‌های کشنده، ترکیب رشته‌ای از مشت‌های سخت، و سایر حملات متفرقه را با کمی خستگی یا تردید انجام دهد، و به حدی ماهر شد که می‌تواند به سرعت حریفانی را که نیمی از سن خود دارد، از بین ببرد و بر آنها چیره شود. جوئل می‌توانست از این ویژگی‌ها بسیار کارآمد استفاده کند و این اغلب ترس را در دل دشمنان بشر ایجاد می‌کرد، همانطور که این واقعیت نشان می‌دهد که پس از اینکه جوئل از نظر فیزیکی بازماندگان را تحت فشار قرار داد، از جوئل التماس می‌کردند که آنها را نکشد.

      او همچنین می‌توانست در برابر مبارزان شایسته مقاومت کند. علیرغم اینکه هنری او را غافلگیر کرد، جوئل با موفقیت بر او غلبه کرد و به شدت او را مورد ضرب و شتم قرار داد و بعداً به راحتی اسلحه خود را در حالی که او را به زمین هل می داد از او دور کرد. او می‌توانست رابرت را سنجاق کند و بازویش را بشکند، برادرش تامی را به قفسه بکوبد، با یک سرباز مقابله کند، و علی‌رغم اینکه مردی که او را زیر اسلحه نگه داشته بود، بر ایتان فایرفلای غلبه کند. او حتی می‌توانست بر دو آدم‌خوار غلبه کند، علی‌رغم اینکه به طور کامل از زخم خطرناکش بهبود نیافته بود. جوئل که پس از یک تصادف رانندگی ناامید نشده بود، توانست بر یک شکارچی غلبه کند و او را روی تکه ای از شیشه شکسته بکوبد.           

با این حال، قدرت جوئل گاهی اوقات از بین می رود. او که به دلیل سقوط از ارتفاع زیاد گیج شده بود، توسط یک دونده تکل شد و نتوانست آن را بدون کمک به زور پیاده کند. او توسط بیل تسلیم شد، تقریباً توسط یک کلیک کننده گاز گرفته شد (که باید توسط تس نجات می یافت) و تقریباً توسط شکارچی که او را زیر آب نگه داشت کشته شد و نیاز به مداخله الی داشت. یک آدم خوار نیز توانست او را از روی طاقچه کشتی بگیرد که منجر به زخمی شدن او توسط یک تکه میلگرد شد. ایتن نیز با ضربه ای به ران او را به زمین کوبید.

جوئل همچنین در استفاده از طیف گسترده ای از سلاح ها، از تفنگ دستی گرفته تا تفنگ و کمان، متخصص بود که می توانست با مهارت زیادی از آنها استفاده کند. سلاح های شخصی منتخب او هفت تیر و تفنگ ساچمه ای بود. او همچنین می‌توانست از چندین سلاح غوغا استفاده کند، اگرچه در صورت در دسترس بودن از ماچته استفاده می‌کرد.

نشان داده شد که او یک تاکتیک‌دان خبره است که می‌تواند از هر دو ابزار پنهان و آشکار برای غلبه بر شانس‌ها استفاده کند. او همچنین در ساختن سلاح‌ها و ابزارهای بداهه مهارت داشت و حس شنوایی شدیدی داشت که به او اجازه می‌داد مکان نسبی اطرافیانش را هنگام تمرکز مشخص کند. جوئل همچنین یک شناگر قوی بود و همچنین می توانست برای مدت نسبتا طولانی نفس خود را حبس کند. او همچنین می توانست اسب سواری کند.

با این حال، جوئل هنوز انسان بود و به اندازه سایر بازماندگان در برابر مرگ و جراحت آسیب پذیر بود. برخلاف الی، او از عفونت کوردیپس مصون نبود، بنابراین نمی‌توانست در یک محیط پر از اسپور بدون ماسک گاز زنده بماند. هنگامی که او به شدت مجروح شد، نمی توانست سریعتر از پیاده روی حرکت کند و برای بالا رفتن از موانع یا ماندن روی کالوس تلاش می کرد. این زخم همچنین باعث ابتلای او به سپسیس شد و او را برای چند هفته روی تخت خواباند و برای درمانش به آنتی بیوتیک نیاز داشت.

     تا سال 2038، جوئل یک کهنه سرباز در نبرد باقی ماند. او توانست به تنهایی فردی را که الی را گرفته بود بکشد و با کمک او کل طبقه هتل را از آلودگی پاک کرد. علیرغم سنش، او یکی از مؤثرترین گشت‌زنان جکسون بود که با تامی جفت می‌شد تا مرتباً در اطراف جکسون گشت‌زنی کنند. در طول سال‌ها، این دو تیم ماهری بودند، و ماریا آنها را اولین انتخاب خود برای شناسایی مناطق آلوده و اجازه دادن به این زوج برای مقابله با انبوهی بود، که این زوج با موفقیت مبارزه کردند و آنها را کشتند. در 2 مارس 2038، جوئل یکی از تأثیرگذارترین شاهکارهای خود را به نمایش گذاشت که چگونه او و تامی از میان انبوهی از مبتلایان برای نجات ابی اندرسون مبارزه کردند. با این حال، سال های امن او باعث شد که او با غریبه ها کمتر محتاط شود. در حالی که این امر منجر به نجات بسیاری از بازماندگان از حملات آلوده شد، این مهربانی با غریبه ها باعث شد تا ابی را نیز نجات دهد، انتخابی که منجر به مرگ او شد.

زمانی که جوئل در جنگ نبود، در چندین سرگرمی مهارت داشت. قابل ذکر است که او یک گیتاریست عالی بود، قادر به نواختن چندین آهنگ بود و ریف ها و سکانس های آکورد متعددی را می دانست. او بیشتر آموخته هایش را به الی آموخت. علاوه بر این، او یک صنعتگر ماهری بود که می‌توانست نه تنها گیتارهای خود را بسازد، بلکه مجسمه‌هایی نیز بسازد، به ویژه یک گاوچران سوار بر اسب. او یک اتاق صنعتگر کامل برای فعالیت داشت. با این حال، او در بازی دارت خوب نبود، حتی نمی توانست در هنگام پرتاب دارت به تخته دارت ضربه بزند.

طراحی و ظاهر

ظاهر جوئل نشان می داد که او در اوایل دهه 50 زندگی خود است. هیکلی سنگین و عضلانی، با موهای تیره و خاکستری و ریش داشت. او 5 فوت و 11 اینچ (182 سانتی متر) قد و 200 پوند وزن داشت. جوئل بریدگی ها و زخم های زیادی روی صورت و دست هایش داشت. پس از گذراندن چند سال زندگی در جکسون، مو و ریش جوئل کمی بلندتر شد، در حالی که موهای او خاکستری شد.

در طول توسعه طراحی ظاهر فیزیکی جوئل، توسعه دهندگان تلاش کردند تا او را “به اندازه کافی انعطاف پذیر” نشان دهند تا هم به عنوان یک “اپراتور بی رحم در زیرزمینی یک شهر قرنطینه” و هم به عنوان “شخص پدری دلسوز برای الی” ظاهر شود. ظاهر او برای برانگیختن “آمریکایی روستایی” و ارجاع به ارزش‌های خوداتکایی و نبوغ در هنگام مواجهه با سختی و محرومیت بود.

جوئل ساعتی را پوشیده بود که یک روز قبل از شیوع بیماری سارا برای تولدش به او هدیه داده بود. بیست سال بعد، صورتش ترک خورد و مکانیسم آن خراب شد. او ساعت را به یاد سارا نگه داشت. جوئل گهگاه به ساعت نگاه می کرد. او همچنین هنگام پذیرش مرگ سارا و همدردی با گناه بازمانده الی، کمی آن را می مالید. او به طور مشخص با یک پیراهن یقه چهارخانه سبز که آن را تا آرنج تا کرده بود و شلوار جین نشان داده شد. او یک کوله پشتی بومی کهنه و فرسوده حمل می کرد که یک ماسک گاز و یک چراغ قوه به بند آن وصل شده بود.

در طول بازی، جوئل آویزهای فایرفلای، نامه ها و کتاب های کمیک را برای الی جمع آوری می کرد. بازیکن می تواند کیت های سلامتی Joel craft، کوکتل مولوتف و غیره را که در بسته خود ذخیره می شود داشته باشد. او نیز مانند الی ظاهر خود را کمی متناسب با فصل تغییر داد.

روابط

الی

       رابطه جوئل با الی با شرایط بدی شروع شد. هم جوئل و هم الی مخالف ایده مارلین برای مراقبت جوئل از الی بودند. جوئل تا مدتها بعد از ملاقات اولیه آنها حتی به چشمان او نگاه نکرد. جوئل خود را فردی می دانست که به جای ایجاد رابطه با او مجبور بود او را همراهی کند. رابطه آنها پس از مرگ تس که جوئل قول داد الی را برای کمک در یافتن فایرفلای ها به تامی ببرد، حتی ناپایدارتر شد. او اکنون الی را به عنوان کسی می‌دید که باید از او محافظت می‌کرد، اما همچنان خود را از او جدا نگه می‌داشت تا روحش را نجات دهد، و نمی‌خواست دوباره یکی از نزدیکانش را از دست بدهد. فداکاری جوئل به عنوان محافظ او زیاد بود، مرد حتی سعی کرد به اسلحه خود برسد تا از الی دفاع کند، علیرغم احتمال زیاد شلیک هنری به او در دفاع از سم.

در حالی که جوئل مایل بود مسئولیت‌های کوچکی مانند رانندگی کامیون در بیل را به الی بدهد، او تمایلی به استفاده از اسلحه به او نداشت و قبول نکرد که او جان او را نجات داده است. با این حال، او در نهایت اعتراف کرد که زمانی که به او یاد داد چگونه شکارچی ها را با تیراندازی تکان دهد و یکی از اسلحه های آنها را به او داد، به او نیاز داشت.

ماه‌ها بعد، جوئل پس از مشاهده وفاداری هنری به سم، او را به سمت خودکشی سوق داد. او فشار آورد تا او را به تامی منتقل کند. وقتی الی شنید که جوئل می خواست او را به تامی بسپارد، یکی از اسب های شهرک را دزدید و فرار کرد. قبل از اینکه تامی به جوئل اطلاع دهد که الی یکی از اسب های او را برده است، جوئل اشک ریخت. جوئل تا این لحظه معتقد بود که جدایی از الی به بهترین نحو انجام می شود، زیرا او به اندازه کافی به خود اعتماد نداشت تا بتواند با این سفر همراه شود و نمی خواهد مسئول مرگ شخص دیگری باشد، به خصوص الی که او را به یاد سارا می انداخت. . با این حال، او ادعا کرد که او دختر او نیست.

     در نهایت، پیوند آنها در اواخر بازی قوی تر شد. جوئل که فرصت داشت به صحبت های الی فکر کند، متوجه شد که رها کردن الی بدتر از ماندن با او است و به هر رابطه ای که در آینده ایجاد می کند آسیب می رساند. بنابراین، او با الی به دانشگاه رفت. رابطه آنها در آنجا به اوج خود رسید. او در حالی که جوئل در اطراف پرسه می‌زند، با کالوس می‌ماند، در حالی که قبلاً سعی می‌کرد او را مانند پیتسبورگ پیدا کند. جوئل حتی در مورد زندگی خود با سارا صحبت کرد و مودبانه بود که به او بگوید وقتی موضوع خیلی شخصی شد به جای اینکه او را کاملاً مثل قبل از بین ببرد.

زمانی که جوئل در زمستان مجروح شد و در آستانه مرگ بود، الی در زمستان از زخم او مراقبت کرد و محافظی شد که برای او بود. اگرچه پیوند آنها برای جوئل محکم بود، اما او متوجه شد که الی به دلیل اتفاقی که با دیوید رخ می دهد از او دور شده است و این نشان می دهد که او دیگر به اندازه او نزدیک نیست.

     در بهار، جوئل به او گفت که پس از ملاقات با فایرفلایز، نواختن گیتار را به او آموزش خواهد داد و گفت که بدون او ترک نخواهد کرد. در این مرحله، او الی را به عنوان یک دختر جانشین دید، زیرا اکنون برای نجات او و حفظ امنیت او دست به هر کاری می‌زند، معتقد بود که او مانند سارا است و حدس می‌زد که آن‌ها دوستان خوبی بودند و یکدیگر را دوست داشتند. شبیه سازی ساختاری از فرار جوئل از دست شب تاب ها و نگه داشتن او در آغوش خود همانطور که با سارا انجام داد، پیوند قوی آنها را نشان می دهد، اما این بار، جوئل “دختر بچه” خود را از مرگ نجات می دهد. این بیانگر فلسفه جوئل در انجام هر کاری برای خودش بود نه دنیای اطرافش. او الی را نجات داد تا خودش را نجات دهد، نه او یا بشریت. علاوه بر این، نشان داد که جوئل چگونه معتقد بود که قربانی کردن الی ارزش نجات بشریت را ندارد، زیرا بسیاری از آنها قاتلان و آدمخوارهای بی رحم بودند.

جوئل، در تلاش برای کاهش گناه بازمانده الی، به او دروغ گفت. او همچنین مبارزه خود را با گناه بازمانده در میان گذاشت و به گونه ای که قبلاً انجام نداده بود با الی باز شد، اگرچه نشان داد که رابطه او با الی به جای اینکه در واقع یک پیوند منحصر به فرد با او ایجاد کند، به عنوان جایگزینی برای دخترش سارا عمل کرده است.

در طول چند سال بعد، رابطه آنها قوی باقی ماند. آن دو برای تولد الی از موزه ویران شده بازدید می‌کردند، شب‌های فیلم داشتند و گاهی اوقات با هم گشت می‌زدند. جوئل همچنین به الی نحوه شنا و نواختن گیتار را آموزش داد. الی سرانجام خواستار پاسخی به آنچه واقعاً در بیمارستان اتفاق افتاده بود، دریافت که جوئل در واقع به او دروغ گفته است. هنگامی که او با او روبرو شد، جوئل به او حقیقت را اعتراف کرد. این رابطه آنها را از بین برد و الی بعد از آن با جوئل بیشتر به عنوان یک غریبه رفتار کرد تا یک شخصیت پدری.

رابطه آنها تا چند سال آینده به هم خورد، اگرچه جوئل سعی کرد در این مدت با الی صحبت کند و از آن محافظت کند، علیرغم اینکه می دانست این کار بیهوده است. الی در نهایت تصمیم گرفت که سعی کند جوئل را ببخشد. با این حال، قبل از اینکه ابی او را دستگیر و شکنجه کند، آن دو هرگز فرصتی برای ترمیم رابطه خود پیدا نکردند. جوئل موفق شد برای آخرین بار قبل از قتل الی چشمانش را باز کند و به او خیره شود.

تامی

   جوئل و برادر کوچکترش تامی، علیرغم دیدگاه های متفاوتشان در مورد زندگی، صمیمی هستند. تامی به اندازه‌ای به جوئل اهمیت می‌داد که او و دختر جوئل، سارا را در طول شیوع اولیه با هفت تیر خود پوشاند و بیشتر سال‌های پس از آخرالزمان را با هم گذراند و مراقب یکدیگر بود. در واقع، با توجه به اظهارات جوئل مبنی بر اینکه “[تامی] به خاطر [او] جان سالم به در برد” و این واقعیت که جوئل زمانی که جفت آلوده فرار می کردند به او دستور می داد، برادر بزرگتر خود را به عنوان رهبر آن دو تثبیت کرد و تامی را در تمام مدت هدایت و محافظت کرد. اکثر سال های پس از آخرالزمان.

با این حال، دیدگاه‌های متفاوت آن‌ها نسبت به جهان منجر به درگیری بین آن‌ها شد و زمانی که تامی به فایرفلایز می‌پیوندد، ارتباط برادران با یکدیگر قطع شد و رابطه‌شان کاملاً از بین رفت. آخرین چیزی که تامی به جوئل گفت این بود که دیگر نمی خواهد او را ببیند. تامی حتی در جریان مشاجره آنها ادعا می کند که هنوز در مورد کارهایی که جوئل و او برای زنده ماندن انجام داده است، کابوس می بیند.

با وجود این، هنگامی که برادران دوباره در جکسون کانتی ملاقات کردند، تامی از دیدن جوئل بسیار خوشحال شد، او را در آغوش گرفت و با وجود تردید جوئل که تامی او را ببخشد، او را در آغوش گرفت و درباره سنش شوخی کرد. صرف نظر از اینکه این دو به زودی در مورد حضانت الی با هم بحث می کنند، جوئل به شدت عصبانی شد که تامی در نقش “برادر کوچک خشمگین” بازی می کند. علیرغم اینکه جوئل او را هل می‌دهد و به جامعه‌اش توهین می‌کند، تامی همچنان می‌پذیرد که الی را از او بگیرد تا او را از رنج از دست دادن «دختری» دیگر نجات دهد و از آشفتگی‌هایی که از دست دادن سارا برای او ایجاد کرده بود، جلوگیری کند. حتی پس از تمام سال‌هایی که از هم جدا شده‌اند، جوئل همچنان برای او احترام زیادی قائل است و به الی می‌گوید که بیشتر از اینکه به خودش اعتماد کند به تامی اعتماد دارد.                                                                                                           پس از حادثه فایرفلایز، تامی از او در مورد آنچه که در آنجا اتفاق افتاد و آنچه الی از آن می دانست، سؤال کرد، که جوئل به تامی گفت که برای محافظت از الی به او دروغ گفته است. بعداً، تامی مقاصد او را فهمید و تصمیم گرفت آن را مخفی نگه دارد و گفت که “نمی‌توانست متفاوت عمل کند.”

با گذشت سالها، رابطه آنها به طور قابل توجهی بهبود یافته بود. این زوج اکنون آسیب های روحی خود را در سال های پس از آخرالزمان به اشتراک گذاشتند و عملاً جدا نشدنی شدند. جوئل و تامی اکنون با یکدیگر شوخی می کردند و در گشت زنی به یکدیگر کمک می کردند. تامی حتی به جوئل و الی کمک کرد تا زمانی که با هم اختلاف پیدا کردند، دوباره با هم ارتباط برقرار کنند، و این نشان می‌دهد که تامی برای ارتباط آنها به همان اندازه که برای ارتباط با جوئل ارزش قائل است، ارزش قائل است.

پس از مرگ جوئل، تامی با عصبانیت و انگیزه برای انتقام غلبه کرد و باعث شد او به سیاتل سفر کند تا کسانی که مسئول کشتن برادرش بودند را شکار کند.

تس

      تس و جوئل با اتفاقات بازی اعتماد زیادی به یکدیگر داشتند. هر دو فلسفه و بی رحمی یکسانی دارند و شهرت وحشتناکی در منطقه قرنطینه بوستون به دست آورده اند. جوئل بسیار به او اهمیت می داد، اما این باعث شد که او به او شک کند. وقتی تس مجروح برگشت، فوراً فرض کرد که معامله “به جنوب رفت” و اظهار داشت که تس را بدون حضور او برای تامین عضله آسیب پذیر می بیند، حتی اگر تس به وضوح از خودش مراقبت کند. به طور ضمنی گفته می شود که آنها در یک مقطع زمانی در یک رابطه عاشقانه بودند، اما پیوند بین آنها بدون توجه به قوی بود. به حدی که جوئل تصمیم گرفت به آخرین درخواست تس مبنی بر تحویل الی به تامی پس از آلوده شدنش احترام بگذارد. حتی بیل خاطرنشان کرد که این دو جدایی ناپذیر هستند. پس از آن، جوئل از صحبت کردن در مورد تس، عصبانی شدن توسط الی، و حتی اگر بیل نام برده می شد، اجتناب کرد. با این حال، پس از یک سال، او بدش نمی آمد که الی در مورد او صحبت کند و نشان دهد که از دست دادن او گذشته است.

سارا

     سارا دختر 12 ساله جوئل بود که صبح زود، یک روز پس از تولدش در آغاز شیوع اولیه کوردیپس، در اثر اصابت گلوله به دستور یک سرباز جان باخت. این دو رابطه بسیار صمیمانه ای داشتند، پیاده روی، فوتبال بازی می کردند و با هم به موزه می رفتند. آنها آنقدر به هم نزدیک بودند که سارا برای تولدش ساعتی به او هدیه داد که هنوز بعد از گذشت 20 سال از آن استفاده می کند، هرچند که ترک خورده است، تا به او یادآوری از دست دادن هایش شود. مرگ سارا به شدت جوئل را آزار داد و او را به اندازه کافی بدبین کرد که به یک شکارچی تبدیل شد، بسیاری از مردم بی گناه را به قتل رساند و حتی به این دلیل ارتباط خود را با برادرش تامی از دست داد. او حتی در یک مقطع به خودکشی فکر کرد اما توانست چیزی برای مبارزه پیدا کند.

جوئل در مورد او بسیار حساس بود، وقتی الی او را مطرح کرد و سعی کرد از دست دادن او را با جوئل مقایسه کند عصبانی شد. او حتی تصویر این دو در بازی فوتبال سارا را از تامی تکذیب کرد. با این حال، او عکس الی را پس از اینکه الی آن را از ماریا دزدید، پذیرفت و نشان داد که بالاخره با مرگ او کنار آمده است و خودش می‌گوید که «[او] نمی‌تواند از گذشته [ش] فرار کند». جوئل زمانی که به عنوان ساکن جکسون زندگی می کرد، به گرمی خاطرات سارا را با الی مرور می کرد و از بردن دختر مرحومش به موزه های مختلف در تگزاس بازگو می کرد. او عکس مسابقات فوتبال سارا را در یک قاب در خانه جدیدش نگه داشت.

بیل

   بیل یک قرارداد قاچاق با جوئل و تس داشت، و قبل از اینکه جوئل با الی ملاقات کند، هر دو با هم رابطه خوبی داشتند و ادعا می کردند که او “پسر خوبی است، فقط به کمی گرم کردن نیاز دارد.” در این مدت او، تس و بیل کارهای مختلفی را انجام دادند و اقلامی را به منطقه قرنطینه بوستون قاچاق کردند.

حتی با وجود اینکه بیل از اینکه جوئل تله‌هایش را باز کرد و مجبور بود آنها را از دست افراد آلوده نجات دهد عصبانی بود، او همچنان مایل بود به جوئل کمک کند تا یک ماشین بگیرد زیرا او به جوئل “معنایاتی” بدهکار بود. با این حال، بیل به خاطر تصمیمش برای مراقبت از الی به او احترام نمی‌گذارد، و ادعا می‌کند که “داشتن کسی که در زندگی به او اهمیت می‌دهی فقط برای یک چیز خوب است و آن کشتن توست” و به این معنی که او در مورد تجربه شخصی خود صحبت می‌کند. با شریک زندگی خود، فرانک. وقتی جوئل یادداشت خودکشی فرانک را پیدا کرد، آن را به بیل داد. بیل هنوز از مرگ شریک زندگی خود عصبانی بود، آن را مچاله کرد و رها کرد. هنگامی که آنها یک وانت به دست آوردند، او شلنگ سیفون را به جوئل داد و گفت که اکنون یکنواخت هستند و سپس به او گفت: “لعنتی را از شهر [ش] بیرون کن.”

تأثیر بیل بر جوئل تأثیر چشمگیری است. جوئل متوجه شد که تلاش برای جدا کردن خود از هر کسی و هر کسی که ملاقات می کند، احتمالاً منجر به پارانوئید و تنهایی او می شود. تنها خوبی در چنین موقعیتی این است که او هر چه باشد زنده بماند. بنابراین، رابطه او با بیل، پیوند او را با الی تقویت کرد، به طوری که جوئل تصمیم گرفت که بهتر است با کسی پیوند بخورد و او را از دست بدهد تا اینکه هرگز آن پیوند را نداشته باشد.

هنری

   هنری یکی از آشنایان کوچک جوئل و الی بود که آنها در پیتسبورگ با آنها آشنا شدند. هنگامی که آنها برای اولین بار ملاقات کردند، هنری جوئل را با شکارچی اشتباه گرفت و سعی کرد او را بکشد، جوئل نیز همین کار را کرد. حتی زمانی که درگیری آنها متوقف شد، جوئل در ابتدا به هنری اعتماد نکرد و از همراهی با او خودداری کرد و مراقب نیت واقعی او بود. با این حال، او بعداً با اطلاع از شباهت آنها موافقت کرد. هم به دنبال کرم شب تاب می گردند و هم سعی می کنند از کسی مراقبت کنند.

حتی با مدفون شدن این خصومت، زمانی که هنری جوئل را در حین فرار از شهر رها کرد، دوباره به وجود آمد. اگرچه جوئل توسط مرد نجات پیدا کرد، اما با خشونت او را هل داد و آماده کشتن او شد. ناخواسته جنبه شکارچی خود را آشکار می کند. او به سرعت از این کار پشیمان شد و اسلحه را انداخت. هنری نیز از او نمی ترسید، با وجود اینکه مرد در آستانه کشتن جوئل بود، اعتماد به نفس داشت که در مقابل جوئل بایستد.

دوستی آنها فقط قوی تر شد. هنری تمایل خود را برای سوار شدن به موتورسیکلت نشان داد و جوئل را وادار کرد تا داستانی را در مورد زمانی که او و تامی یک جفت دوچرخه هارلی دیویدسون کرایه کرده‌اند و در یک سفر جاده‌ای بین‌المللی به اشتراک بگذارد. فاصله جوئل با هنری بسیار کمتر از قبل است.

     با این حال، رابطه شکننده آنها ناگهان به پایان می رسد زمانی که سم، که روز قبل توسط صدای کلیک خراشیده شده بود، یک شبه تبدیل می شود. با حمله سم و پنجه زدن به الی، جوئل دستش را به تپانچه خود می برد، اما هنری یک شلیک اخطار شلیک می کند. جوئل هیچ ترسی نشان نداد و دوباره به کیفش رسید، اما هنری به برادرش شلیک می‌کند و از غم گریه می‌کند. او قبل از اینکه به خودش شلیک کند، خود را مقصر مرگ برادرش می‌داند. به طور ضمنی گفته می شود که جوئل و الی، دو برادر را در منطقه ای غیرقابل توصیف دفن کرده بودند، جوئل از ذکر آنها توسط الی جلوگیری می کرد، که به وضوح از فقدان آسیب دیده بود.

هنری تأثیر قابل توجهی بر جوئل داشت زیرا آنها به طور مؤثر یکدیگر را منعکس می کردند و هر دو محافظ فرزند مربوطه خود بودند. این در ابتدا باعث شد جوئل احساس کند که رابطه بین هنری و سم چیزی است که او باید آرزوی داشتن آن را با الی داشته باشد. با این حال، زمانی که او متوجه عواقب نزدیکی به کسی می‌شود که هنری برای سم بود، این موضوع خراب می‌شود و به او یادآوری می‌شود که اگر کسی را نداشته باشد که از او محافظت کند، مانند زمانی که هنری مجبور شد سم را بکشد، دیگر زنده نخواهد ماند. به احتمال زیاد به همین دلیل بود که او سعی کرد الی را به تامی منتقل کند، زیرا می ترسید به همان سرنوشتی که بیل قبلاً پیش بینی کرده بود دچار شود.

سم

سم مانند هنری، یکی از آشنایان کوچک جوئل و الی بود و بازمانده دیگری که این دو در طول سفرشان با هم آشنا شده بودند. جوئل زیاد با سم تعامل نداشت، اما به ایمنی پسر اهمیت می داد – همانطور که نشان داد زمانی که آن دو با یک در ایمنی در محوطه فاضلاب از هنری و الی جدا شده بودند.

برخلاف رابطه جوئل و هنری، رفاقت جوئل با سام هرگز به نتیجه نرسید. مسلماً او برخلاف الی که با سام دوست صمیمی شده بود، تقریباً چیزی در مورد پسر نمی داند. با وجود این شکاف در همراهی نسبتاً کوتاه آنها، او به طور فعال او را ایمن نگه داشت.

زمانی که سم آلوده شد و به الی حمله کرد، جوئل تلاش کرد تا به کیفش دست پیدا کند تا یک اسلحه به دست بیاورد، اما هنری متوقف شد. سم و هنری بلافاصله پس از شلیک گلوله سم و هنری جان خود را از دست دادند. جوئل به همراه الی با شوک توقف ناگهانی رابطه کوتاه خود کنار می آیند. در اوایل فصل پاییز، گفته می شود که جوئل و الی دو برادر را در منطقه ای غیرقابل توصیف دفن کرده بودند.

مارلین

     جوئل از زمانی که برادرش تامی به گروه شبه‌نظامی پیوست، مارلین را به‌عنوان رهبر فایرفلایز می‌شناخت. قبل از رفتن، تامی به او گفت که اگر روزی در جم باشد می تواند برای کمک به جوئل تکیه کند. جوئل نسبت به وعده‌های امید فایرفلایز که به مارلین داده شد کاملا بدبین است.

وقتی جوئل سرانجام الی را به کرم شب تاب تحویل داد، مارلین پیوند او با الی را با پیوند خود مقایسه کرد و فهمید که به عنوان والدین جانشین الی، تصمیم به کشتن او برای ساخت واکسن برای مارلین و جوئل سخت بود. با این حال، مارلین با اکراه تصمیم به کشتن او گرفت، در حالی که جوئل تلاش می کند تا الی را از این سرنوشت نجات دهد. جوئل به دلیل وجود فلسفه های زندگی در کنار هم، مارلین را از ترس اینکه او و الی را دنبال کند، کشت.

ماریا

     ماریا همسر تامی و خواهر شوهر جوئل بود. آنها در شهرک ملاقات کردند، ماریا قبل از اینکه تامی او را آرام کند وقتی به او اطلاع داد که جوئل برادرش است، خصمانه او بود.

در حالی که او مهربان بود زیرا او برادر تامی بود، مخالفت شدید او با بردن الی نزد فایرفلایز باعث ایجاد شکاف بین آنها شد. او با عصبانیت بر سر او فریاد زد و بی اعتمادی عمیقی به او نشان داد. یک جوئل موقر با آرامش به او اجازه می دهد که سر او فریاد بزند و از نگاه کردن به چشم ها اجتناب کند. ماریا همچنین تلویحاً به او آسیب می رساند در صورتی که تامی از به دست گرفتن جوئل آسیب ببیند. این تهدید باعث شد جوئل به شوخی به تامی بگوید که او را “ترس” می کند، و این به استدلال او برای ماندن با الی کمک کرد.

در سال 2038، این زوج به خوبی با جوئل به عنوان یک گشت زنی قابل اعتماد در جامعه ماریا مشغول به کار شدند. ماریا حتی یک بار به الی گفت که سعی کند با جوئل صحبت کند و ببخشد، زیرا از روابط تیره آنها آگاه شده بود. با این حال، مرگ او پرخاشگری شدیدی را در تامی ایجاد کرد، که خشم او از مرگ جوئل باعث شد رابطه او با ماریا به هم بخورد.

ابی

علیرغم اینکه جوئل برای مدت کوتاهی او را می شناخت، رابطه جوئل با ابی اندرسون رابطه ای کاذب و خصومت عمیق بود. علیرغم اینکه ابی جان خود را در اقامتگاه نجات داد، به زودی یک بار در کلبه بالدوین با او خصومت کرد. با وجود اینکه جوئل نام او یا کیست را نمی‌دانست، اما متوجه شد که اقدامات او میل عمیقی برای انتقام در ابی ایجاد کرده است. با پذیرش چنین واقعیتی، او را ترغیب کرد تا انتقام خود را انجام دهد و تصمیم گرفت به جای درخواست جان خود، با پذیرش شدید مجازات روبرو شود.

گالری

The Last of Us (2013)

The Last of Us Part II

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

این صفحه را به اشتراک بگذارید

از طریق پلتفرم های زیر این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

Telegram
Facebook
X
Threads
WhatsApp
Email

حمایت

امیدوارم از سایت ما خوشت اومده باشه. از اونجایی که سعی کردیم محتوای سایت به صورت رایگان برای شما قرار داده بشه، ممنون میشم با دونیت و حمایت از طریق لینک زیر به ما کمک کنید که روز به روز پیشرفت کنیم.