پیتسبورگ شهری در پنسیلوانیا و یکی از مکانهایی است که جوئل و الی در جستجوی یافتن فایرفلایز در سرتاسر ایالات متحده در The Last of Us از آن دیدن کردند. شکارچیان در حال حاضر پس از سرنگونی ارتش، منطقه قرنطینه سابق ساحل شرقی را کنترل می کنند.
پیتسبورگ
اطلاعات کلی
نوع
شهر
مکان
پنسیلوانیا، ایالات متحده
نقاط مورد علاقه
هتل گراند
معماری Spenzür
شهرستان ویورلی
پل فورت دوکسن
ساکنان قابل توجه
FEDRA (سابق)
فایرفلایز (قبلا)
شکارچیان
مبتلا شدگان
ارتش ایالات متحده (قبلا)
اوا
هنری (متوفی)
جک سالیوینسکی
جرمی
کارا
کاپیتان ماستروس (متوفی)
پام
روبن
سام (متوفی)
ظاهر شده در
The Last of Us
The Last of Us Part II (mentioned)
تاریخ
هرج و مرج در حومه شهر
مدت کوتاهی پس از شیوع عفونت مغزی کوردیپس، حومه شهر به نام Waverly Township در خارج از مرکز شهر پیتسبورگ دچار هرج و مرج شد. در ابتدا، مردم خانه های خود را سوار کردند، به این امید که منتظر بحران باشند. با این حال، با گذشت زمان و کاهش ذخایر مواد غذایی، ساکنان شروع به سرکوب یکدیگر کردند. خانوادههای کارسون، کارا، کایل، سوزان و بسیاری از خانوادههای دیگر هر روز با غارتگران مبارزه میکردند.
همزمان، ایش با قایق ماهیگیری خود به سرزمین اصلی بازگشت و در میان فاضلاب های پیتسبورگ زندگی کرد. او در جستجوی شرکت، سرانجام از دنی، سوزان، کایل، فرزندانشان و تعداد زیادی دیگر که در حومه پیتسبورگ زندگی میکردند دعوت کرد تا از حملات آلوده و غارتگرانه در امان باشند. خانواده ها پیشنهاد او را پذیرفتند. جمعیت به زودی به حدود 50 نفر افزایش یافت. آنها بسیار سازماندهی شده بودند، یک آیین نامه رفتاری، باران گیر، دکه های دوش و یک مدرسه داشتند. آنها از حیوانات نگهداری میکردند، همانطور که چندین قفس کوچک در سرتاسر شهرک یافت شده نشان میدهد.
حکومت FEDRA در داخل شهر
در همین حال، در داخل شهر، FEDRA منطقه را تحت حکومت نظامی قرار داد و پیتسبورگ را به عنوان منطقه قرنطینه تحت کنترل نظامی تعیین کرد. کاپیتان ماستروس فرماندهی منطقه را تحت نظارت سرهنگ مکنزی از کیو ز آتلانتا برعهده داشت.
چندین سال قبل از سال 2033، شهروندان به دلیل کمبود جیره ناآرام شدند و FEDRA و ارتش را به نگه داشتن غذا از آنها متهم کردند. ساکنان به زودی خواستار رهبری جدید شدند، به ویژه برای کنترل خود منطقه. به این ترتیب، ساکنان شروع به اعتراض علیه حکومت FEDRA در داخل شهر کردند. با این حال، ارتش علیه معترضان شورش کرد و تعدادی از آنها (از جمله پسر اوا) را کشت و آنها را خائن معرفی کرد.
با توجه به نارضایتی ساکنان از حکومت FEDRA، فایرفلای ها در نهایت خود را در داخل شهر قرار دادند و انقلابی را برانگیختند و باعث شدند بسیاری از شهروندان قیام کنند و در جنگ شرکت کنند. در 14 ماه بعد، شورشیان سربازان بیشتری را کشتند و کنترل بخشهای بیشتری از شهر را به دست گرفتند. آنها موفق شدند که هیل تروی را بگیرند و سربازان را از رودخانه داخل شهر عقب برانند و پم و جرمی را از جوخه خود جدا کنند. شورشیان همچنین سربازان اسیر را نیز به دار آویختند و بر روی دیوارهای ساختمانی پیام نوشتند تا خشونت و اصرار خود را برای مبارزه با حکومت فدرال اعلام کنند.
سرانجام، نیروهای نظامی پیتسبورگ شکست خوردند و از منطقه بیرون رانده شدند و شورشیان سربازان و حامیان نظامی باقیمانده از جمله ماستروس را قتل عام کردند. هرکسی که از شرکت در نبرد نهایی امتناع می کرد توسط شورشیان تبعید می شد. علاوه بر این، شورشیان به تحریک کننده های فایرفلای که در وهله اول شورش را آغاز کردند، روی آوردند، زیرا شهروندان بر این باور بودند که آنها بیشتر نبرد را انجام داده اند، بنابراین مستحق اداره شهر مستقل از رهبری فایرفلای هستند. آنها متعاقباً تعداد زیادی فایرفلای را گرفتند و به دار آویختند و شورشیان را به عنوان تنها ساکنان شهر باقی گذاشتند.
قرار گرفتن تحت کنترل شکارچی
پس از قیام، شورشیان کنترل شهر را به دست گرفتند. آنها چندین مسیر گشت زنی را در سراسر شهر ایجاد کردند و ساختمان های متعددی را زیر نظر گرفتند تا حضور آلوده را کم نگه دارند و همچنین به دنبال تدارکات باشند. به ویژه، آنها به طور گسترده پل Skyarrow را زیر نظر گرفتند و قصد داشتند ورود یا خروج بدون توجه بازماندگان به شهر را دشوار کنند.
در همین حال، در فاضلاب، پس از اینکه یکی از اهالی نتوانست درها را ایمن کند، جامعه ایش با یک حمله گروهی آلوده مواجه شد. کایل و تعدادی از بچه ها در یک کلاس درس گرفتار شده بودند و تصمیم به خودکشی گرفتند. ایش، سوزان و چند نفر از بچه ها به شهر ویورلی گریختند، اما تا سال 2033 از منطقه گریختند.
در داخل شهر، با گذشت سالها، یافتن منابع سخت تر شد و شهروندان توانایی پرورش غذای خود را نداشتند. سه نوجوان که ناامید شده بودند، خانواده ای را که در شهر سرگردان بودند، کشتند و لوازم آنها را دزدیدند. آنها فقط برای تمجید از زحمات رهبر در تهیه تدارکات به صورت علنی محاکمه شدند و به بقیه دستور دادند که از آنها الگو بگیرند. چند نفر به سرعت از این موضوع ابراز خشم کردند، اما رهبر آنها را به دلیل صحبت کردن کشت. در نهایت، با وجود برخی تردیدها، شکار بازماندگان به یک روش معمول برای شهروندان پیتسبورگ تبدیل شد. اینگونه بود که شورشیان شکارچی شدند.
تا سال 2033، شکارچیان به هر بازمانده ای که وارد شهرشان می شود، “گردشگر” می گویند. شکارچیان با فریب دادن گردشگران به این فکر که شکارچی آسیب دیده است، از این به نفع خود استفاده می کنند. آنها پس از توقف برای کمک به سرقت و کشتن آنها ادامه می دهند.
تلاشهایی برای گسترش کنترل شکارچیان به خارج از مرکز شهر انجام شد، اما در طول سالها با نتایج متفاوتی روبرو شد. صرف نظر از شکست های آنها، هر بار که یک رهبر جدید بر شکارچیان قدرت می گرفت، آنها به تلاش و گسترش کنترل خود ادامه می دادند. با این حال، با توجه به اینکه جامعه ایش دیگر در منطقه نیست، تلاشهای شکارچی باعث شد که آنها حومههای خارج از شهر را کنترل کنند.
رویدادهای The Last of Us
جوئل و الی از طریق کامیونی که بیل برای آنها تعمیر کرده بود به پیتسبورگ میرسند. جوئل برای عبور از شهر مجبور شد از یک راهبند قدیمی دور شود. بلافاصله پس از انحراف، بلافاصله در کمین شکارچیانی قرار میگیرند که با اتوبوس به کامیون حمله میکنند. در نتیجه، جوئل با یک خواربارفروشی کوچک تصادف می کند و مجبور می شود به مقابله بپردازد. آنها پس از فرار از ساختمان ها به سمت پل فورت دوکسن راه می یابند و با حضور زیاد شکارچیان با هتل متروکه گرند روبرو می شوند. سپس جوئل و الی دزدکی راه می افتند و برای رسیدن به خروجی در ساختمان مبارزه می کنند. سپس این زوج با شکارچیان حاضر در منطقه مالی مبارزه می کنند و با هاموی شکارچیان روبرو می شوند.
بعداً با سام و هنری، اعضای گروهی از بازماندگان که در حال فرار از هارتفورد بودند برخورد کردند و تصمیم گرفتند به شهر پناه ببرند. پس از بیرون آوردن خدمه اسکلت که در شب از پل محافظت می کردند، گروه فرار کردند. این گروه کوچک با سفر از طریق یک سیستم فاضلاب که قبلاً یک سکونتگاه امن بود و اکنون مملو از آلوده شده است، خود را به حومهای خارج از شهر رساندند. در آنجا شکارچیان دوباره با یک تفنگ تک تیرانداز نظامی و بعداً هاموی از قبل با گروه روبرو شدند. این گروه با موفقیت آنها را دفع می کند، اما بعداً مجبور به فرار از انبوهی از مبتلایان شد که توسط صداهای مبارزه جذب شده بودند.