سرفایتز (Seraphites)

ORCELGAME.IR

“باشد که او مرا در میان طوفان راهنمایی کند. باشد که او مرا آرام نگه دارد.”

دعای سرافیت ها قبل از شروع جنگ.

سرفایت ها، که به زبان عامیانه Scars نامیده می شوند، یک فرقه بدوی و جناح مخالف در The Last of Us Part II هستند. آنها در حال حاضر در جنگ با جبهه آزادی واشنگتن (WLF) برای کنترل سیاتل هستند.

سرفایتز

تاریخ

نوع گروه

فرقه مذهبی

تاسیس شده

دهه 2010

ستاد

پناهگاه

مکان(ها)

جزیره سرفایت
سیاتل، واشنگتن

ارقام کلیدی

رهبر(ها)

سرفایت پیامبر (مرحوم)
بزرگان

اعضای قابل توجه

امیلی (متوفی)
لو (قبلا)
یارا (قبلاً؛ متوفی)
مادر یارا و لو (متوفی)

ارتباطات

دشمنان

جبهه آزادی واشنگتن
الی
ابی اندرسون
لو
یارا

تاریخ

خلقت

سرافیت ها در حومه کوئین آن پایین سیاتل بین سپتامبر 2013 و مارس 2014 آغاز شدند. اینجا بود که زنی ظاهراً چشم اندازی داشت که از آن الهام گرفت تا زندگی برابری طلبانه داشته باشد و برای بشریت تلاش کند تا دوباره در زمین زندگی کند، جدا از هم. از لذت های فانی و تکیه بر فناوری. او همچنین یک مبارز سرسخت بود که می‌توانست تعداد زیادی از افراد آلوده را که به جامعه حمله می‌کردند، شکست دهد. موعظه های کاریزماتیک او مبنی بر اینکه عفونت مغزی کوردیسپس مجازاتی است که توسط گناهان خود بشریت به وجود آمده است و فرصتی دوباره برای بشریت است تا خود را نجات دهد، اعضای جامعه را برانگیخت تا همین کار را انجام دهند، با ساکنان به زودی مستقل زندگی می کنند. آنها با افراد آلوده و غارتگران مبارزه کردند و در زمینی که در آن زندگی می کردند غذا پرورش دادند. با گذشت زمان، آن زن رهبر آنها شد و به او لقب «پیامبر» دادند.

پیامبر برای همه پیروانش دعایی ایجاد کرد که بخوانند:

دنیا در تعادل نیست
اما من سهم خود را برای اصلاح آن انجام داده ام
تو مرا از میان طوفان هدایت کردی
حالا باید استراحت کنم
باشد که جریان آرام باشد
باشد که به خانه مرا راهنمایی کنی

– دعای پیامبر

بسیاری نیز معمولاً می گویند “ما موجوداتی ناقص هستیم و خود را از نظر او ناقص می کنیم”.

سرافیت ها، طبق آموزه های پیامبر، از هیچ فناوری ای که قبل از وقوع همه گیری ایجاد شده بود استفاده نمی کردند و آن را بخشی از «جهان قدیم» می دانستند. لو اشاره کرد که سربازان از اقلام «دنیای قدیمی» استفاده می کردند، با این حال، مجوز ویژه ای دریافت کردند تا بتوانند بهتر با دشمنان متخاصم مبارزه کنند.

اختلافات با FEDRA

در ماه مارس 2014، نیروهای نظامی FEDRA جامعه را زمانی پیدا کردند که سایر حومه‌های خارج از حفاظت آنها در معرض آلودگی قرار گرفتند. همه ساکنان پیامبر را برای زنده ماندن خود ستایش کردند، علیرغم اینکه سربازان ارزیابی کردند که جامعه از نظر مواد غذایی کم است و در خطر مرگ از گرسنگی است. ارتش تلاش کرد تا گروه را متقاعد کند که برای محافظت در داخل دیوارهای منطقه قرنطینه نقل مکان کنند، اما گروه نپذیرفت. این حادثه توسط ساکنان منطقه یک معجزه تلقی شد و یکی از آخرین داستان هایی بود که به طور رسمی در روزنامه محلی منتشر شد.

با تشدید تنش‌ها بین WLF و FEDRA، ستوان کارملو تورس به مافوق خود پل داگلاس در مورد اینکه سرافیت‌ها چقدر متعصب بودند و مشکلاتی که برای ارتش ایجاد کردند، نوشت، هرچند در مقایسه با WLF سنگین‌تر بود.

در حال گسترش در جزیره
هنگامی که WLF ارتش را شکست داد، سرافیت ها به حومه شهر که قبلاً تحت حمایت ارتش بودند، حمله کردند و شروع به ایجاد وحشت در مردم ساکن آنجا کردند. ساکنان از ترس از حومه شهر نقل مکان کردند و پیشنهاد WLF را برای پیوستن به آنها و مبارزه با اسکارها پذیرفتند.

با افزایش تنش ها با WLF، اعضای سرافیت ها در حومه شهر با آزار و اذیت مواجه شدند. در جامعه هیل کرست، یک گشت WLF به یک خانه حمله کرد، زیرا مشکوک بود که جیمی ساکن نوجوان یک سرافیت است. آنها او را کشتند و باعث شدند که برخی در منطقه حومه شهر را ترک کنند و با پیوستن به WLF یا ترک کامل منطقه به دنبال حفاظت باشند.

برای فرار از ظلم WLF، سرافیت ها در حومه پایین کوئین آن ثابت ماندند. سیل در طول سال ها آن را از بقیه شهر جدا کرد، به این معنی که سرافیت ها یک مانع جغرافیایی داشتند که آنها را از WLF جدا می کرد، منطقه فقط با قایق قابل دسترسی بود. متعاقباً این حومه توسط بسیاری در سیاتل تا سال 2038 جزیره نامیده شد.

سرافیت‌ها عمدتاً در ناحیه جنوبی جزیره زندگی می‌کردند، منطقه‌ای که با مارینا در سیاتل روبرو بود. به این ترتیب، شهر آنها، هاون، در اینجا پیدا شد. سرافیت‌هایی که در بخش شمالی جزیره زندگی می‌کردند، بیشتر کشاورز بودند و این منطقه شامل مزارع کشاورزی و کمپ‌های چوب‌برداری بود. روستاهای کوچک نیز در سراسر جزیره پراکنده بودند. با این حال، سمت شرقی فاقد حضور قابل توجهی از سرافیت ها بود، و این امکان را برای افراد فراهم می کرد تا از این منطقه به جزیره بروند. با وجود این، سربازان سرافیت در خاکریزها و سواحل اطراف جزیره گشت می زدند، به این معنی که متجاوزان معمولاً در عرض یک روز کشف می شدند. تا سال 2038 حدود یک هزار سرافیت در این جزیره زندگی می کردند.

سلسله مراتبی در میان سرافیت ها وجود داشت که تصمیم می گرفت چه کسی غذا دریافت کند. به طور معمول، بزرگان همیشه انتخاب اول را در غذا دریافت می کردند و پس از آن کارگران مزرعه که به نظر آنها بیشترین محصول را برای روز تولید می کردند، قرار می گرفتند. پس از آنان، خانواده‌های سربازانی که در گشت‌زنی یا رزمی سرآمد بودند، غذای خود را دریافت کردند و به‌دنبال آن معلمان فلسفه نبوی قرار گرفتند. کسانی که پس از آن غذا به دست آوردند توسط سرافیت که شخصاً غذا را توزیع می کرد، تعیین شدند.

درگیری با WLF

با وجود تلاش برای زندگی در صلح، درگیری با WLF اجتناب ناپذیر شد. به گفته یارا، برای مبارزه بهتر با WLF، سرافیت ها ارتش خود را تشکیل دادند که شامل حدود پانصد سرباز بود. با این حال، روایت دیگری ادعا می کند که سرافیت ها یک تیپ کامل داشتند. ارتش آنها تماماً از بزرگترین فرزند هر خانواده، اعم از زن و مرد، تشکیل شده بود. در حالی که به سرافیت ها آموزش داده می شد که چگونه برای محافظت در حین رشد بجنگند، سربازان باید حداقل شانزده سال داشته باشند. برای پیوستن به ارتش، هر سرباز باید در مراسم خاصی آغاز می شد. این مراسم شامل دعا، خطبه و زخمی شدن گونه های سرباز تازه آغاز شده به شکل لبخند گلاسکو بود. سپس برش ها را با برگ های اکالیپتوس آغشته به آب باران آغشته کردند. بریدگی ها جای زخم هایی را به جا گذاشت که ممکن است برای بیش از دو هفته درد داشته باشند. همچنین رسم بر این بود که پدر و مادر سرباز، به ویژه پدرشان، شاهد آغاز شروع بودند.

WLF پایگاه‌هایی را برای مبارزه با گشت‌های سرافیت ایجاد می‌کند. WLF سلاح‌های خود را در گاوصندوق‌ها پنهان می‌کردند و از ترس شکستن سخنان پیامبر (ص) به آن‌ها دسترسی پیدا نمی‌کردند. سربازان WLF جنسن، میشا و بک بین پست ها چرخیدند. هنگام انجام وظیفه، بک از جلب توجه به خود اجتناب می کرد و ترجیح می داد به سرافیت ها اجازه دهد در مناطق تحت اشغال آلوده سرگردان شوند، که آنها را غافلگیر کنند. او از تماشای مبارزه Scars برای مبارزه با مبتلایان لذت می برد و به میشا توصیه کرد که در هنگام تک تیراندازی نیز همین کار را انجام دهد. بک از سوی تک تیراندازان خود سرافیت ها که طبقات بالاتر ساختمان ها را اشغال می کردند و هر از گاهی به موقعیت او حمله می کردند، با مشکل مواجه شد.

در هنگام مرگ، بسیاری از سرافیت ها برای پیامبر خود دعا می کردند. یکی از سرافیت ها به طور مشخص برای پیامبر دعا کرد تا سربازان WLF را از فسادشان پاک و تبرئه کند. او همچنین به عنوان آرزوی مرگ خود از مردمش درخواست کرد که جنازه او را هنگام خواندن دعای پیامبر بسوزانند.

از دست دادن سربازان در جنگ علیه WLF برای خانواده های ساکن در جزیره آسیب زا بود. تعدادی از آنها دچار حملات افسردگی یا حملات پانیک شدند. برای یافتن تسلی، بسیاری دعاهای خود را با پیامبرشان زیاد کردند و بزرگان به طور مرتب خطبه ها را از جمله در هنگام شام برگزار می کردند. پیر دانکن به ویژه تأکید کرد که چگونه تلفات در جنگ بخشی از یک برنامه بزرگتر بود که پیامبر به طور منحصر به فردی از آن مطلع بود و درگیری آنها علیه WLF و افراد آلوده یک جنگ ابدی بود.

از دست دادن پیامبرشان

در نقطه ای، WLF با موفقیت پیامبر را اسیر کرد. آنها او را در یکی از پاسگاه های خود نگه داشتند. زمانی که پیامبر در آنجا نگهداری می شد، با سربازان WLF که از او محافظت می کردند، دوست شد. سخنان او به زودی برخی از نگهبانان را متقاعد کرد که جنگ بی‌معنی است و سبک زندگی WLF آنطور که می‌توانست در دنیای پس از همه‌گیری باشد، ایده‌آل نیست.

یک روایت قابل توجه از سالی بود که به کمم نوشت و گفت که فکر نمی‌کند پیامبر از نظر ذهنی آنطور که تبلیغات WLF ادعا می‌کند بی‌ثبات است، و عقیده او در مورد داشتن یک زندگی برابری‌خواهانه و چیزی که در آن جنگ با WLF وجود ندارد، اغواکننده است. ایده او همچنین خود را نسبتاً آرام یافت، به خصوص در مواجهه با آزار و اذیت لوئیس و فریادهای توهین آمیز.

اقدامات پیامبر منجر به این شد که رهبر WLF، آیزاک دیکسون، او را برای زنده ماندن بسیار خطرناک تلقی کند. به این ترتیب، او ترتیب اعدام او را داد.

تشدید تنش ها

پس از مرگ پیامبر، بزرگان کنترل سرافیت ها را به دست گرفتند و در غیاب او جنگ را ادامه دادند. مرگ او فقط روحیه مبارزه سرافیت ها را افزایش داد و منجر به حمله مرگبار این گروه به پاسگاهی شد که پیامبر در آن کشته شد. سرافیت ها با موفقیت پاسگاه را تصرف کردند و WLF را مجبور کردند که منطقه را به کنترل اسکار واگذار کند. با عقب رانده شدن WLF، سرافیت ها منطقه را به “دروازه شهید”، زیارتگاهی برای یادبود پیامبر تبدیل کردند. سرافیت ها همچنین زیارتگاه های متعددی را در جزیره خودشان برپا کردند تا به او دعا کنند. به گفته لو، آنها از آموزه های پیامبر برای توجیه تخلیه شکم سربازان اسیر WLF استفاده کردند، حتی اگر این اعمال در متون مقدس او یافت نشد.

نواحی بیشتری را گرفتند و تبدیل به زیارتگاه پیامبر کردند. دروازه شهید تبدیل به منطقه ای شد که سرافیت ها بیشتر در آن نماز می خواندند. سرافیت‌ها از پیامبر درخواست می‌کردند تا خواسته‌ها و آرزوهای متعدد، به ویژه برای رستگاری پیامبر، بهبود شخصی، موفقیت در جنگ، زندگی بهتر برای فرزندان خود، عشق و صلح با WLF. آنها همچنین تراشیدن چوب در مجسمه های دستی پیامبران را برای نگه داشتن آنها در حین دعا به صورت سنتی درآوردند و نقاشی های دیواری پیامبر را در اطراف شهر به ویژه بر روی دیوارها، کامیون ها و دروازه شهید نقاشی کردند.

با گذشت زمان، سرافیت ها و WLF یک آتش بس تشکیل دادند و برای مدت کوتاهی به درگیری خود پایان دادند. آنها موافقت کردند تا زمانی که سرافیت ها مسیرهای تدارکات و گشت زنی WLF را مختل نکنند، دیگر نبرد نکنند، در حالی که WLF به اسکارها اطمینان داد که به قلمرو سرافیت ها حمله نمی کنند. این امر منجر به صلح ناآرام بین دو جناح شد. با این حال، صلح به هم خورد. گزارش های متناقضی در مورد اینکه کدام جناح پیمان را زیر پا گذاشته است، وجود دارد، اما به نظر می رسد که این امر از یک گشت زنی WLF و سرافیت درگیر درگیری بوده است.

جنگ با WLF

بزرگان سرافیت از سربازان خود خواستند تا به نیروهای WLF حمله کنند. آنها سربازان را به عمق قلمرو WLF فرستادند و سربازان، کودکان و غیرنظامیان مسن را کشتند. WLF تلافی کرد و آنها را عقب راند و جنگ را از سر گرفت.

سرافیت ها پاسگاهی را در مارینا ایمن کردند. با این حال، گشت‌های WLF در نهایت سربازانی را که در آنجا زندگی می‌کردند بیرون راندند و خودشان را تحت کنترل گرفتند. سرافیت ها هنوز منطقه را زیر نظر داشتند و گهگاه به سربازان WLF مستقر در آنجا تیراندازی می کردند. با این حال، کنترل بر این منطقه دوام نیاورد، زیرا تا سال 2038 این اسکله از هر دو گشت سرافیت و WLF رها شد. در مقطعی، یک گشت WLF سربازان سرافیت ساکن ساحل را دستگیر کرد. آنها در نهایت صحبت کردند و اطلاعاتی در مورد راه های حمله به جزیره سرافیت ها فاش کردند.

در حدود سال 2036، WLF به جزیره سرافیت ها حمله کرد. با این حال، سرافیت ها به سرعت WLF را به عقب راندند و مطمئن شدند که تلاش آنها برای فرود در سواحلشان موفق نبود. این حمله آغاز یک بن بست طولانی بود و تضمین کرد که درگیری بین دو جناح در قلمرو WLF ثابت بماند.

به دلیل شکست‌ها، چندین عضو WLF شروع به حمله به اسحاق کردند و تصمیم گرفتند به جای آن به سرافیت بپیوندند. بزرگان تا زمانی که به عقاید خود عمل می کردند آنها را می پذیرفتند. سربازان همچنین از برخی پیروان مذهبی سرافیت معاف شدند، به ویژه فرمانی که آنها را از استفاده از خلاقیت های دنیای قدیم (اسلحه و برق) برای تسهیل مبارزه با WLF منع می کرد. آنها همچنین در برخی مواقع پایگاه هایی را در ارتفاعات آسمان خراش ها ساختند و پل هایی بین ساختمان ها ساختند تا سفر در زمین های تحت کنترل WLF را آسان تر کنند.

رویدادهای The Last of Us Part II

در آوریل 2038، سرافیت ها مجموعه ای از حملات متقابل را علیه WLF آغاز کردند. قابل توجه است که آنها حمله موثری را به پایگاه ایستگاه تلویزیونی که شرکت لیا در اختیار داشت انجام دادند. آنها تمام سربازان حاضر را کشتند، آنها را برای تخلیه روده به بند انداختند و پیام های تهدیدآمیزی روی دیوارها گذاشتند. در نزدیکی پایگاه عملیات پیشروی WLF (FOB)، آنها هشتاد سرباز WLF را در یک درگیری گسترده کشتند. گشتی نیز به مانی، ابی، آلیس و مل حمله کرد و کامیون آنها را نابود کرد، اگرچه نتوانستند هیچ یک از آنها را دستگیر کنند.

بعداً در همان روز، آیزاک از اعضای WLF خواست تا برای کسب اطلاعات، شکنجه خود را در مورد اسکار افزایش دهند. دو نفر تسلیم شدند و اطلاعات مربوط به مسیرهای گشت زنی و دفاع خود را فاش کردند. با این اطلاعات، WLF متوجه شد که می توانند به طور بالقوه به جزیره سرافیت از سمت شرق حمله کنند، زیرا این جزیره نظارت بالایی نداشت.

در جزیره، لو آرزو داشت به عنوان سرباز در ارتش سرافیت به خواهرش یارا بپیوندد، اما بزرگان ترتیبی دادند که او در عوض با سرافیت دیگری ازدواج کند. او نپذیرفت و سر خود را تراشید، عملی که کفرآمیز و خیانت تلقی شد. این حوادث نادر اما به اندازه کافی اساسی بود که بزرگان آنها را مرتد معرفی کردند و در صورت یافتن آنها اجازه اعدام را دادند. این رویداد منجر به فرار لو و یارا از خانه خود شد. سرافیت ها یارا را تعقیب و دستگیر کردند و او را برای آزار و شکنجه نزد رهبر گشت خود، امیلی بردند. با این حال، لو با کمان خود مداخله کرد و با کمک ابی اندرسون توانستند فرار کنند.

در یکشنبه اخیر، یک تیم پیشاهنگ WLF در جزیره فرود آمد تا اطلاعات بدست آمده از سرافیت های شکنجه شده را تأیید کند. آنها تأیید کردند که حقیقت را می‌گویند و اطلاعات را مستند می‌کنند. با این حال، قبل از اینکه آنها بتوانند آنجا را ترک کنند، یک گشت سرافیت قایق آنها را غرق کرد، سپس تیم پیشاهنگ را پیدا کرد و به دار آویخت.

روز بعد، اسحاق حمله گسترده ای را به جزیره سرافیت ها آغاز کرد. سرافیت ها در زمین های کشاورزی فرزندان خود را به بهترین شکل ممکن به قایق های نجات خود منتقل کردند، اگرچه بسیاری از آنها توسط WLF نابود شدند. هاون به آتش کشیده شد و درگیری های نزدیک بین ساکنان هاون و سربازان WLF درگرفت.

علی‌رغم حمله غافلگیرانه، مقاومت سرافیت‌ها برای WLF بسیار زیاد بود و آنها در طول شب سه واحد WLF (آلفا، براوو و اکو) از جمله گروهان آیزاک را در هاون ضدحمله کردند و شکست دادند. یارا خاطرنشان کرد که سرافیت ها ماه ها منتظر حمله بودند، از این رو توانایی آنها برای شروع یک ضدحمله در عرض چند ساعت بود. آنها همچنین دریافته بودند که WLF تعداد آنها را در گشت زنی کاهش می دهد و باعث می شود آنها مشکوک شوند که در حال برنامه ریزی هستند.

درگیری با سرافیت ها به پایان رسید که آنچه از نیروهای مهاجم WLF باقی مانده بود را مجبور به عقب نشینی کردند، البته بسیاری از جزیره و خانه های آنها را ویران کردند.

قدرت

برخلاف WLF متکی به تفنگ، سرافیت ها عمدتاً از سلاح های غوغا و سلاح های بی صدا مانند تیر و کمان استفاده می کنند. با این حال، آنها هنوز از تعداد قابل توجهی سلاح گرم استفاده می کنند، از جمله تفنگ های پیچ و مهره ای، تفنگ های تکراری، تفنگ های ساچمه ای دو لول، هفت تیر و تپانچه های نیمه خودکار. به همین ترتیب، آنها از انواع زیادی از سلاح های غوغا استفاده می کنند – داس، قمه، چماق، چکش، چوب دستی و کلنگ برای نام بردن از چند مورد. با توجه به اینکه تجهیزات آنها برای رویارویی مستقیم مناسب نیست، آنها بیشتر از WLF به مخفی کاری متکی هستند و ترجیح می دهند با محیط در جنگل ها و مناطق باز ترکیب شوند. به این ترتیب، آنها در حال حاضر کمتر سیاتل را کنترل می کنند، در درجه اول جنگل ها، حومه ها و آسمان خراش هایی که در آن پل هایی را برای سفر در سراسر و بر فراز قلمرو تحت کنترل WLF ساخته اند تا از درگیری های غیرضروری جلوگیری کنند.

برای جبران کمبود تجهیزات و آموزش، سرافیت ها ترجیح می دهند دشمنان را در کمین غافلگیر کنند، درست مانند کاری که شکارچیان در مقابل متجاوزان در پیتسبورگ انجام می دهند. برای مؤثر ساختن چنین تاکتیک‌های چریکی، آنها سوار اسب می‌شوند و روی آسیب رساندن به کامیون‌های WLF تمرکز می‌کنند تا از فرار آنها از حملات خود جلوگیری کنند. علاوه بر این، برای جلوگیری از درک تاکتیک‌های دشمنان، با توجه به اینکه بیشتر دشمنان آنها انگلیسی را می‌دانند، از سوت برای هماهنگ کردن جستجوها، برقراری ارتباط اطلاعات و گرفتن دشمنان با حملات جانبی استفاده می‌کنند. چنین چیزی درک آنها را برای افرادی مانند ابی و الی دشوار می کند و حملات به این زوج را به خوبی استراتژیک می کند.

علیرغم روش‌های غیرمعمولشان، سرافیت‌ها در جنگ علیه WLF شکست می‌خورند و بسیاری از رویارویی‌ها علیه این گروه به شکست سرافیت‌ها ختم می‌شود. ضعف اصلی آنها اعداد است، با توجه به اینکه نیروی جنگی آنها در مقایسه با هزاران ساکن و چندین گردان سربازی که WLF در اختیار دارد، فقط کمی بیش از پانصد است. با این حال، آن‌ها همچنان درگیری‌هایی را به دست آوردند که رهبر WLF، آیزاک دیکسون، معتقد بود که سرافیت‌ها پتانسیل پیروزی در درازمدت در جنگ در سیاتل را دارند، به خصوص که تا سال 2038 تعداد بیشتری از اعضای WLF برای حمایت از سرافیت‌ها یا تلاش برای فرار از شهر فرار کرده بودند. .

در طول تهاجم به جزیره در سال 2038، سرافیت ها مقاومتی شرورانه از خود نشان دادند. با وجود تلفات بی‌شماری و سوختن خانه‌هایشان، سرافیت‌ها موفق شدند حمله WLF را از روستاهای خود عقب برانند و حمله را در اطراف Haven متمرکز کردند، در نهایت یک ضد حمله را آغاز کردند که WLF را مجبور به عقب‌نشینی کرد و صدها کشته در ساحل آنها بر جای گذاشت. ترس آیزاک مبنی بر اینکه سرافیت ها بتوانند آنها را شکست دهند، محقق شد، زیرا نیروهای اصلی جنگی WLF کشته شدند و تهاجم دیگری غیرممکن شد.

شخصیت

اعتقادات و اعمال

دین سرافیت ها که از تعالیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشأت می گیرد، در جامعه و سبک زندگی آنها نقش اساسی دارد. پیامبر با بسیاری از نقاشی‌ها و حکاکی‌های چوبی که در تصویر او ساخته شده، به عنوان یک مسیح رفتار می‌شود. کتابی از آموزه های او به عنوان یک متن دینی عمل می کند. اعضا مرتباً آموزه های او را نقل می کنند، گاهی اوقات به عنوان آرامش در هنگام سختی. نماز و اجتماعات کلیسا در جامعه اجباری است. در راستای جهان بینی معنوی خود، از جداشدگان به عنوان «مرتد»، عفونت مغزی کوردیپس به عنوان «فساد» و از مبتلایان به عنوان «شیاطین» یاد می شود.

به گفته لو، متون پیامبر، سرافیت ها را ترویج می کرد که زندگی مطابق با طبیعت و جدا از دنیای متمدن داشته باشند، و معتقد بودند که پیشرفت های بشر باعث مرگ آنها شده است. به این ترتیب، سرافیت ها عمدتاً سبک زندگی زاهدانه ای دارند: آنها عموماً سوار بر اسب سفر می کنند، عمدتاً کشاورزی هستند و جمع آوری منابع از “دنیای قدیم” را تابو می دانند، اگرچه سربازان از این شرط مستثنی هستند. خانه های آنها عاری از هر گونه تزئینات فراتر از نمادهای مذهبی است و همه اعضا لباس یکسان می پوشند. با این حال، به نظر می رسد آنها حداقل از فلزکاری استفاده می کنند، همانطور که در تجهیزات آنها، که شامل داس نیز می شود، مشهود است. به نظر می رسد که سرافیت ها از زیاده خواهی های مادی دوری می کنند. فرهنگ به شدت جمعی و جمعی است.

قوانین و سنت های سرافیت ها سختگیرانه است. بزرگان گروه را رهبری می‌کنند و نقش‌های خود را در جامعه به اعضا اختصاص می‌دهند، برخی به عنوان سرباز و برخی دیگر به ازدواج‌های از پیش تعیین شده تبدیل می‌شوند. نامزد قبل از بچه دار شدن باید از بزرگان اجازه بگیرد. بزرگان همچنین دارای امتیازات ویژه ای هستند، از جمله اولویت در غذای جمع آوری شده. عواقب سنت شکنی خشن است و بالقوه مجازات مرگ دارد. گاهی اوقات والدین مسئول گناهان فرزندان خود هستند، اگرچه ایمان والدین عامل تعیین کننده در چنین مجازاتی است.

سرافیت ها به خاطر بی رحمی خود بدنام هستند و اغلب قربانی های آیینی را بر روی دشمنان انجام می دهند. قربانی های خود را به گردن آویزان می کنند و با این باور که “لانه با گناه” هستند، آنها را تخلیه می کنند. پس از انجام این کار، آنها به عنوان یک واحد شعار “حالا آنها آزاد هستند” را سر می دهند، دعایی در تلاش برای کفاره “گناهان” قربانی مقتول. عبارت “بالهای آنها را ببندید” نیز برای اعضای فرقه اهمیت خاصی دارد، به معنای شکستن بازوهای آنها، همانطور که در حضور غیر اعضایی که می خواهند به آنها آسیب برسانند استفاده می شود.

برعکس، لو ادعا می کند که تمام آموزه های پیامبر صلح را ترویج می کند و خشونت در هیچ کجای کتاب مقدس او ذکر نشده است. لو اشاره کرد که کشتارهای آیینی و جنگ وسواسی با WLF پس از مرگ پیامبرشان رخ داد، زمانی که بزرگان گروه کنترل را به دست گرفتند و شروع به تغییر باورهای خود کردند.

طراحی و ظاهر

همه اعضای سرافیت ها ویژگی های خاصی دارند که قابل توجه ترین آنها لبخند گلاسکویی آنهاست. این زخم ها دارای اهمیت مذهبی هستند که توسط پیامبر به عنوان اعتراف به نقص ذاتی بشر بیان شده است.

مردان و زنان لباس‌های یکسانی می‌پوشند: شلوار تیره، کفش مشکی، زیرپیراهن سفید و کت چرم سرپوش دار. آنها همچنین پانچوهای کلاهدار می پوشند تا از باران دائمی که در سیاتل رخ می دهد محافظت کنند. تنها تفاوت بین مردان و زنان از نظر ظاهری مدل موی آنهاست: همه مردان موهای خود را بدون صورت تراشیده اند، در حالی که همه زنان موهای خود را به صورت تاج بافته می زنند.

اعضای شناخته شده

  • August
  • Benjamin
  • Cabel
  • Celia
  • Constance
  • Duncan
  • Edmund
  • Elizabeth
  • Emily (deceased)
  • Emmett
  • Eva
  • Ezra
  • Harper
  • Henry
  • Jared
  • Jimmy
  • Karen
  • Lev (formerly)
  • Lucia
  • Lyra
  • Mary
  • Max
  • Marcus
  • Moira
  • Peter
  • Ricky
  • Seraphite Prophet (leader; deceased)
  • Thomas
  • Walter
  • Yara and Lev’s
  • mother (deceased)
  • (Yara (formerly
  • deceased)
  • Zachary

32 عضو زیر به‌طور تصادفی از مجموعه‌ای از نام‌ها (16 مذکر و 16 مؤنث) در طول بازی ایجاد می‌شوند و وضعیت متعارف ثابتی ندارند.

  • Andrew
  • Angel
  • Arthur
  • Austin
  • Ben
  • Beth
  • Brian
  • Carolyn
  • Cora
  • Deborah
  • Diana
  • Eli
  • Emily
  • Ethan
  • Eva
  • Farah
  • Grace
  • Hannah
  • Helen
  • Ian
  • John
  • Joshua
  • Layla
  • Luca
  • Malcolm
  • Matthew
  • Mia
  • Rachel
  • Ruth
  • Sasha
  • Theo
  • Troy

گالری

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

این صفحه را به اشتراک بگذارید

از طریق پلتفرم های زیر این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

Telegram
Facebook
X
Threads
WhatsApp
Email

حمایت

امیدوارم از سایت ما خوشت اومده باشه. از اونجایی که سعی کردیم محتوای سایت به صورت رایگان برای شما قرار داده بشه، ممنون میشم با دونیت و حمایت از طریق لینک زیر به ما کمک کنید که روز به روز پیشرفت کنیم.