مارلین (Marlene)

ORCELGAME.IR

“ظاهراً هیچ راهی برای خارج کردن انگل بدون از بین بردن میزبان وجود ندارد. روشی جالب برای گفتن این که باید بچه لعنتی را بکشیم. و اکنون آنها از من درخواست می کنند که ادامه دهم. تست ها سخت تر و سخت تر می شوند، اینطور نیست؟ من خیلی خسته ام من خسته ام و فقط می خواهم این موضوع تمام شود… همینطور باشد. […] اوه دلم برات تنگ شده آنا. دخترت به زودی با تو خواهد بود.”

 بینش مارلین درباره عمل جراحی الی

مارلین آخرین آنتاگونیست The Last of Us Part I، یک شخصیت مکمل در The Last of Us: American Dreams است و در فیلم The Last of Us Part II در یک فلاش بک ظاهر شد. او فرمانده فایرفلایز و دوست خوب آنا مادر الی بود.

مارلین

اطلاعات بیوگرافی

نام های دیگر

Queen Firefly (by Joel)

سن

اواسط دهه 40

وضعیت

فوت شده

جنسیت

خانم

شغل

رهبر فایرفلایز

وابستگی

فایرفلایز

اقامت

بوستون، ماساچوست (قبلا)
سالت لیک سیتی، یوتا

قد

5 فوت 7 اینچ

رنگ مو

مشکی

رنگ چشم

قهوه ای

بیوگرافی

پس زمینه

به عنوان یک کرم شب تاب، مارلین علیه حکومت توتالیتر ارتش در مناطق قرنطینه مبارزه کرد تا شکلی از حکومت کارآمد را احیا کند. Fireflies در سرنگونی حکومت نظامی در چندین منطقه، یعنی سالت لیک سیتی، موفق بوده اند، اما تلاش های آنها همیشه به نتایج مطلوب نرسیده است، مانند پیتسبورگ. علیرغم تلاش های او و سازمانش برای بازگرداندن نظم، با سرکوب ارتش و کشته شدن اعضای یافت شده در مناطق، تعداد آنها کاهش یافت. علاوه بر همه اینها، مارلین از سازمانش خواسته بود تا به عنوان بخشی از قولش به آنا، مادر الی، که حتی قبل از شیوع بیماری، با او دوستی طولانی مدت داشت، الی را زیر نظر داشته باشد.

او زمانی با برادر جوئل، تامی، صمیمی بود، زمانی که او عضوی از فایرفلایز بود. اما پس از مدتی، تامی از این موضوع دست کشید و تصمیم گرفت که آنجا را ترک کند. قبل از رفتن، او به مارلین گفت که اگر زمانی به چیزی نیاز داشت، می تواند روی کمک جوئل حساب کند.

رویدادهای American Dreams

مارلین که با یک گردان فایرفلای در بوستون مستقر بود، در درگیری با ارتش محلی گرفتار شد. پس از عقب‌نشینی از آتش‌سوزی، مارلین به موقع رسید تا الی و رایلی را از دست افراد آلوده در یک مرکز خرید متروکه خارج از منطقه نجات دهد. او قبل از بردن دو دختر به تونل قاچاقچیان، آنها را ببندند و بستند. مارلین که از یافتن مقداری نان و چیزهای دیگر برگشت، بعداً دختران را از قید و بندها آزاد کرد. رایلی بلافاصله از او درخواست کرد که به فایرفلایز بپیوندد اما مارلین انکار کرد و دلیل آن این بود که مردان زیادی برای این هدف مرده اند. مشاجره آنها با ورود قاچاقچیان متخاصم و تیراندازی به گروه قطع شد.

هنگامی که قاچاقچیان کشته شدند، رایلی اصرار داشت که به آن ملحق شود و در صورت لزوم جان خود را از دست بدهد، و باعث شد مارلین اسلحه را به سمت او نشانه بگیرد. الی که فکر می کرد شلیک خواهد کرد، تفنگ ترور را گرفت و به سمت مارلین گرفت تا او را وادار کند اسلحه او را بیندازد. مارلین این کار را کرد اما اظهار داشت که هرگز قصد کشتن رایلی را نداشته است. او سپس فاش کرد که با آنا مادر الی دوست است و به الی یک سوئیچ و همچنین نامه ای می دهد. مارلین سپس دو دختر را به مدرسه شبانه روزی نظامی در منطقه قرنطینه هدایت کرد.

رویدادهای Left Behind

مدتی بعد، مارلین از فایرفلای ها خواست تا رایلی را که هنوز به دنبال پیوستن به فایرفلایز بود، به سوی او فریب دهند. مردانش رایلی را در یک کوچه در گوشه ای گرفتند که او به دنبال تروور رفت، و دختر را به مارلین بردند و فقط گفت: “چی اینقدر طول کشید؟” و فاش کرد که می خواست تصمیم خود را در آخرین ملاقاتشان آزمایش کند. به عنوان بخشی از شروع رایلی به فایرفلایز، مارلین از دختر خواست تا یک فرد آلوده را بکشد. وقتی رایلی از او پرسید که آیا الی می‌تواند به سازمان بپیوندد، مارلین به او گفت که می‌خواهد الی در مدرسه نظامی امن بماند و رایلی را ممنوع کرد که دوباره او را ببیند. مارلین با درک رابطه رایلی و الی تصمیم گرفت رایلی را به شهر دیگری دورتر از واحد آنها بفرستد. رایلی به شدت علیه چنین مواردی بحث کرد، اما مارلین به درخواست های او توجهی نکرد و قصد داشت شش هفته بعد او را جابجا کند.

یک روز قبل از اینکه رایلی قرار بود نقل مکان کند، او و الی در یک مرکز خرید متروکه گاز گرفته شدند. مارلین الی را به زیر بال خود بازگرداند و زمانی که متوجه شد گاز گرفته شده نزدیک بود به او شلیک کند. وقتی الی نتوانست مانند دوستش رایلی تسلیم CBI شود، مارلین متوجه شد که مصون است. این کلید علت آنهاست – یافتن واکسن.

رویدادهای The Last of Us Part I

مارلین که می‌خواست الی را از بوستون بیرون کند، با یک قاچاقچی به نام رابرت معامله کرد و یک انبار اسلحه برای گروهش خرید. مارلین با همراهی یک جوخه از فایرفلایز برای بستن قرارداد رفت، اما در نهایت با ارتش درگیر شد که منجر به کشته شدن کل تیمش شد و باعث شد او از پهلوی خود گلوله بخورد. وقتی او سرانجام رابرت را پیدا کرد، تس و جوئل او را کشتند. تس اسلحه های خود را از مارلین خواست که در ابتدا حاضر به واگذاری آنها نشد. مارلین وقتی از آنها خواست که چیزی را برای او به خارج از شهر قاچاق کنند، تصمیم گرفت که تسلیم شود. تس بر این اساس موافقت کرد که به او اجازه داده شد قبل از ارتکاب کامل سلاح ها را ببیند.

        مارلین آنها را از طریق اسکله ها و اطراف گشت های نظامی که همچنان در جستجوی فایرفلایز بودند که به ایست بازرسی داخل شهر حمله کردند، راهنمایی کرد. در راه، آنها از کنار چندین جسد فایرفلای، از جمله جنازه وارن، که مارلین از مرگ او ابراز تاسف کرد، گذشتند. او توضیح داد که فایرفلایز در حال تلاش برای ترک شهر هستند، اما ارتش آنها را “آشفت” کرد. در نتیجه، فایرفلای ها برای دفاع از خود جنگیده اند.

مارلین با موفقیت آنها را به سمت مخفیگاه خود هدایت کرد که در حال سقوط بود. با فرض اینکه مارلین در خطر بود، الی سعی کرد از پشت با یک سوئیچ به جوئل حمله کند، اما تس او را متوقف کرد. مارلین به دوستش اطمینان داد که بهبود خواهد یافت، اما می تواند با او بیاید. الی می خواست پیش او بماند، اما مارلین به او یادآوری کرد که این تنها فرصت آنها برای بیرون کردن او از شهر است. مارلین از جوئل خواست تا در طول سفرشان به ساختمان کاپیتول مراقب الی باشد، ایده ای که الی با آن مخالفت کرد. مارلین به او اطمینان داد که می تواند به جوئل اعتماد کند. هنگامی که الی با جوئل در امان بود، مارلین تس را برد تا اسلحه را تأیید کند.                                                                                                                هنگامی که مارلین از جراحاتش بهبود یافت، او و بقیه مردان بازمانده‌اش بوستون را ترک کردند و برای پیوستن به بقیه فایرفلایز در سالت لیک سیتی نقل مکان کردند. در طول راه، او و مردانش مورد حمله افراد آلوده قرار گرفتند و دو نفر از اعضای خود را از دست دادند، و این منجر به ورود گروه به مرحله ناگواری شد. با این حال، آنها به زودی روشن شدند و باعث خوشحالی مارلین شد. در مارس 2034، مارلین به سختی توانست با بقیه مردانش به شهر برسد. آنها به بیمارستان رسیدند، گروه و مارلین با روحیه بهتری برای آوردن دوباره با دوستانی که ده سال بود ندیده بودند، قرار گرفتند. او به زودی متوجه شد که فایرفلای هایی که قرار بود با الی و قاچاقچیان ساختمان کاپیتول ملاقات کنند، قبلاً کشته شده اند. مارلین بدون اینکه بداند کجا هستند، همراه با ضررهایی که در طول سفر با مردانش در سراسر کشور متحمل شد، به دلیل توانایی های خود به عنوان یک رهبر در افسردگی فرو رفت، حتی قادر به خوردن غذا نبود. فقط یک ماه بعد، در 25 آوریل، مارلین حتی شروع به شک کرد که علتش به عنوان یک کرم شب تاب است، و احساس می کرد که باید از تیم خود فرار کند، اگرچه او با آن کار نکرد.

در 28 آوریل 2034، پیشاهنگان فایرفلای گزارش دادند که یک مرد مسن و یک دختر جوان را در تونل ها مشاهده کردند که معلوم شد جوئل و الی هستند. جوئل توسط یک فایرفلای بیهوش شد در حالی که الی که تقریباً غرق شده بود، برای معاینه به اتاق جراحی برده شد. پزشکان که در ابتدا از دیدن آنها بسیار خوشحال بودند، به مارلین گفتند که جهش منحصر به فرد CBI در الی امکان مهندسی معکوس واکسن را برای آنها فراهم کرد. با این حال، پزشکان نتوانستند بدون کشتن دوستش، مغز او را عمل کنند. پزشکان از او “اجازه” خواستند تا عمل را ادامه دهند، رسمی که مارلین فرض می‌کرد صرفاً از روی سرپرست انجام می‌شد، زیرا فکر نمی‌کرد بدون توجه به آن بتواند عمل را متوقف کند. او تصمیم گرفت که انتخاب کند و به آنها اجازه داد تا ادامه دهند. این تصمیم برای او سخت بود. او دو بار نشخوار فکری را برای آنا در مورد انتخابی که می‌خواست انجام دهد ضبط کرد، اما ثابت کرد که باید انجام شود.

مارلین از جوئل به خاطر مراقبت از الی تشکر کرد و سپاسگزار بود که هر دو از این مصیبت جان سالم به در بردند تا به بیمارستان برسند. وقتی او از وضعیت الی و احتمال تولید واکسن به او گفت، او با این ایده مخالفت کرد. مارلین که نسبت به آشفتگی او ابراز همدردی می کرد، به او گفت که مرگ الی ضروری است و بسیار مهمتر از هر چیزی که هر یک از آنها برای او احساس می کنند. او به فایرفلای با او، اتان، گفت که او را به بیرون هدایت کند، اما در صورتی که او تلاش کرد عملیات را متوقف کند، فقط به او شلیک کنید. پیش از این، فایرفلای‌های دیگر به مارلین پیشنهاد کردند که جوئل را بکشد، اما او از کشتن فردی که متوجه شده بود او چه می‌گذرد، خودداری کرد.

تصمیم او برای زنده نگه داشتن او به جوئل، که ایتان را کشته بود، اجازه داد تا عمل را متوقف کند و الی را از پزشکان مجبور کند. مارلین جوئل را در پارکینگ بیمارستان گرفت تا او را با اسلحه منصرف کند. او سعی کرد با سناریوهای وحشتناکی که ممکن است برای الی اتفاق بیفتد او را بترساند. مرگ به دست کلیک کنندگان، تجاوز جنسی، و/یا قتلی که توسط اراذل و اوباش انجام شده است.

      مارلین به او گفت که الی می خواهد عمل جراحی را ادامه دهد و او همچنان می تواند با تحویل دادن او کار درست را انجام دهد. او اسلحه خود را پایین آورد و دستانش را به نشانه صلح بالا برد، اما جوئل به پهلویش شلیک کرد و الی بیهوش را داخل ماشین گذاشت. مارلین با خونریزی از جوئل التماس کرد که اجازه دهد او زنده بماند. با این حال، او اظهار داشت که او فقط الی را تعقیب خواهد کرد تا او را پس بگیرد، بنابراین او به صورت مارلین شلیک کرد. پس از دور شدن، جوئل به الی دروغ گفت که مارلین و فایرفلایز از جستجوی درمانی منصرف شدند تا بتواند بر گناه بازمانده خود غلبه کند.

رویدادهای The Last of Us Part II

قبل از اینکه مارلین در مورد وضعیت الی به جوئل بگوید، جلسه ای با جری اندرسون، جراح سر جراح فایرفلایز برگزار کرد. جراح فاش کرد که الی واقعاً مصون است و او به عنوان جراح تنها گروه معتقد بود که می تواند با استخراج قارچ روی مغز الی واکسنی ایجاد کند، هرچند که او را می کشد. مارلین اعتراض کرد و از او التماس کرد که راه دیگری پیدا کند. جری اعتراف کرد که نمی تواند یکی را ببیند. مارلین او را بیشتر به چالش کشید و از او پرسید که آیا می‌تواند دخترش را بکشد تا درمان ایجاد کند. جری پاسخ داد که یافتن درمانی به همه چیز او و تمام فایرفلای ها، از جمله کسانی که مرده اند، ارزشش را خواهد داد. در آن لحظه، ابی دختر جری وارد شد و برای پدرش غذا آورد. مارلین، در حالی که تسلیم شد، به جری اجازه داد تا عمل جراحی را قبل از طوفان شروع کند و اصرار داشت که به جوئل بگوید زیرا او حق داشت هر دو را بداند.

روابط

آنا
به گفته رایلی، مارلین و آنا احتمالاً قبل از شیوع با هم دوست بودند. آنها اغلب با هم دعوا و دعوا می کردند، اما بسیار صمیمی هم بودند، بسیار شبیه او و الی. مارلین احساس می کرد که مواظب دخترش به آنا است، قولی که تا زمان تصمیمش برای قربانی کردن الی به امید واکسن به آن پایبند بود. او عمیقاً دلتنگ آنا شده بود و تصور می‌کرد که در نوشته‌های مجله و نوارهای صوتی با او صحبت می‌کند، در مورد تردیدهایش به عنوان رهبر کرم شب تاب به او اعتماد می‌کند، و در یک نقطه درگیری‌اش در مورد رضایت با عمل الی، دوباره با خود تأیید می‌کند که این همان چیزی بود که “[آنها] به دنبال آن بودند… آنچه [آنا] در پی آن بود.”

تس

به طور ضمنی گفته می شود که مارلین و تس قبل از اتفاقات بازی یکدیگر را می شناختند. مارلین تا آنجا پیش می رود که تس را به نام صدا می کند. اینکه آیا رابطه آنها شخصی بوده یا از طریق آگاهی متقابل از بدنامی مربوطه آنها ناشناخته است. تس تا حدودی به او اهمیت می‌داد و از او می‌پرسید که آیا وقتی علائم درد ناشی از زخم گلوله‌اش را نشان می‌دهد، حالش خوب است؟ با این حال، تس مارلین را غیرقابل اعتماد می‌دانست، زیرا او تا زمانی که کالایی را که وعده داده بود نبیند از انجام هرگونه قاچاق امتناع کرد، با این حال با او رفت تا آن را بررسی کند و اطمینان داشت که فایرفلای به او آسیبی نمی‌رساند. به نظر می رسید که رابطه آنها تجاری باشد، آن دو تنها با علاقه به استفاده از دیگری برای منافع شخصی با یکدیگر تعامل داشتند. مارلین با دادن اسلحه به تس، و تس با اسکورت الی به محل امن برای مارلین.

جوئل

جوئل از زمانی که برادرش تامی به گروه شبه نظامی ملحق شد، مارلین را به عنوان رهبر فایرفلایز می شناخت. قبل از رفتن، تامی به او گفت که اگر روزی در جم باشد می تواند برای کمک به جوئل تکیه کند. جوئل نسبت به وعده های امید کرم شب تاب کاملا بدبین است، احساسی که به مارلین نیز پیش بینی شده بود.

وقتی جوئل سرانجام الی را به کرم شب تاب تحویل داد، مارلین پیوند او با الی را با پیوند خود مقایسه کرد و فهمید که به عنوان والدین جانشین الی، تصمیم برای کشتن او برای ساخت واکسن برای او و جوئل سخت بود. با این حال، مارلین با اکراه تصمیم گرفت او را بکشد در حالی که جوئل تلاش می کرد تا الی را از این سرنوشت نجات دهد و نشان داد که فلسفه های این زوج چقدر متفاوت است. مارلین همیشه به دنبال نجات بشریت بدون توجه به هزینه بود، علیرغم اینکه چقدر برای او شخصی شده بود، در حالی که جوئل همیشه در مورد خودش بود و یاد می گرفت که از انسانیت متنفر باشد تا اینکه بخواهد آن را نجات دهد. برخورد این فلسفه‌های کنار هم به اوج رسید که جوئل مارلین را از ترس اینکه به دنبال الی بیاید، کشت.

الی

الی مارلین را به عنوان “حدس می زنم فقط یک دوست” توصیف کرد. مارلین به دنبال آرزوی مرگ دوستش آنا، با الی به عنوان دختر جانشین خود رفتار کرد. در حالی که آن دو تا سیزده سالگی الی همدیگر را ملاقات نکردند، مارلین هنوز از راه دور بیشتر از او مراقبت کرده بود و ترتیبی داده بود که او را برای امنیت در مدرسه نظامی بفرستند.

مارلین علیرغم محبتی که به الی داشت، همچنان حاضر بود او را قربانی کند تا واکسنی پیدا کند. او تقصیر خود را به جوئل اعتراف کرد و خاطرنشان کرد که آنچه که او از سر گذرانده است “چیزی نسبت به آنچه [او] تجربه کرده است” نیست. این جفت به قدری به هم نزدیک بودند که الی نمی خواست از جوئل و تس جدا شود و وقتی دید جوئل با مارلین به وضوح زخمی وارد اتاق شد، احساس نیاز به محافظت از او کرد.

رایلی

رایلی به دلیل موقعیتی که به عنوان رهبر فایرفلایز داشت، به مارلین نگاه کرد، حتی کل منشور فایرفلای را حفظ کرد و به شیوه ای مشابه او لباس پوشید. در طول اولین برخورد، مارلین در ابتدا مردد بود که به رایلی اجازه دهد به فایرفلایز بپیوندد و او را زیر اسلحه نگه داشت تا ببیند چقدر فداکار است. با این حال، پس از اینکه رایلی ردیابی فایرفلایز را پیدا کرد و به مخفیگاه آنها منتقل شد، مارلین به سادگی از او پرسید: “چه چیزی اینقدر طول کشید؟” و احتمالاً با واداشتن او به کشتن یک فرد آلوده، او را وارد گروه کرد.

اتان

اگرچه چیز زیادی از رابطه او با او نشان داده نشد، اما مارلین به ایتان احترام می گذاشت، مردی که به دلیل اعتقادات مشترک آنها متحد او بود. اگرچه او به او دستور داد که دور بزند، اتان اهمیتی نمی‌دهد، او فقط به عنوان یک فایرفلای وفادار دستورات او را دنبال می‌کرد. مارلین به او ایمان آورد تا جوئل را از بیمارستان اسکورت کند، اگرچه این اعتماد بیش از حد به ایتان باعث فرار جوئل شد.

تامی

مارلین در دوران حضورش به عنوان فایرفلای با تامی صمیمی شد. آنها به قدری نزدیک بودند که او در مورد برادرش جوئل به او گفت و حتی اگر “هرگز در یک مربا گیر کرد” به او توصیه کرد. این دو پس از ترک فایرفلایز به ندرت یکدیگر را می دیدند، اما او همچنان معتقد بود “او مرد خوبی بود”.

جری اندرسون

مارلین از نزدیک با جری اندرسون کار می کرد. او به قضاوت او به عنوان جراح تنها آنها در تعیین مصونیت الی اعتماد کرد تا جایی که حاضر شد به او اجازه دهد تا الی را به امید ایجاد واکسنی برای CBI بکشد. با این حال، این تصمیم ثابت کرد که تلاش برای رابطه آنها می شود زیرا مارلین به خاطر اصرار جری خصومت خود را با جری نشان داد و معتقد بود که اگر دختر خودش بود که برای درمان باید بمیرد، جری آنقدر پرشور نخواهد بود. صرف نظر از این، او به درخواست های او تسلیم شد و اعتقاد او را به اشتراک گذاشت که کشتن یک زندگی ارزش آن را دارد تا بتواند میلیون ها نفر دیگر را نجات دهد.

گالری

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

این صفحه را به اشتراک بگذارید

از طریق پلتفرم های زیر این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

Telegram
Facebook
X
Threads
WhatsApp
Email

حمایت

امیدوارم از سایت ما خوشت اومده باشه. از اونجایی که سعی کردیم محتوای سایت به صورت رایگان برای شما قرار داده بشه، ممنون میشم با دونیت و حمایت از طریق لینک زیر به ما کمک کنید که روز به روز پیشرفت کنیم.