“بعد از همه چیزهایی که گذرانده ایم… هر کاری که انجام داده ام، نمی تواند بیهوده باشد.”
الی
الی ویلیامز شخصیت اصلی سریال The Last of Us است. او به عنوان قهرمان The Last of Us: American Dreams، دوتاگونیست قابل بازی The Last of Us Part I، قهرمان قابل بازی The Last of Us: Left Behind، قهرمان دوگانه قابل بازی The Last of Us Part II، و یک شخصیت قابل بازی در حالت بدون بازگشت.
الی به عنوان یک یتیم در منطقه قرنطینه بوستون بزرگ شد و در یک مدرسه مقدماتی نظامی رفت و در آنجا با رایلی آبل آشنا شد و با او دوست شد. زمانی که الی چهارده ساله بود، هر دو به عفونت مغزی کوردیپس مبتلا شدند، جایی که الی متوجه شد که او مصون است. یکی از دوستان مادرش و رهبر فایرفلایز، مارلین، معتقد بود که او کلید مهندسی معکوس یک واکسن است. مارلین به جوئل میلر، یک قاچاقچی، مأموریت داد تا الی را در خارج از QZ اسکورت کند. این سفر ساده به سفری یک ساله در سراسر آمریکا تبدیل شد و این دو در نهایت پیوند نزدیکی را ایجاد کردند.
جوئل پس از رسیدن به فایرفلایز در سالت لیک سیتی متوجه شد که فقط کشتن الی می تواند درمان ایجاد کند. او با امتناع از اجازه دادن به این کار، سر جراح را کشت و با الی فرار کرد تا در جکسون، جامعه برادرش در وایومینگ مستقر شوند. برای چهار سال بعد، الی به خاطر نجات جان جوئل از او دلخور شد. در سال 2038، ابی اندرسون، فایرفلای سابق و دختر جراح، جوئل را پیدا کرد و کشت. الی قول انتقام گرفت و ابی را تا سیاتل تعقیب کرد. تلاشهای او بیثمر بود، و باعث شد تا با دوست دخترش دینا و پسرش جیجی در مزرعه بازنشسته شود. الی که نمیتوانست ابی را ببخشد، خانوادهاش را رها کرد و او را یک بار دیگر به سانتا باربارا تعقیب کرد، اما در نهایت ابی را نجات داد. او یک بار دیگر به مزرعه بازگشت و با مرگ جوئل و تصمیم او برای نجات جان او کنار آمد.
الی ویلیامز
اطلاعات بیوگرافی
نام های دیگر
Kiddo (by Joel)
Baby girl (by Joel)
Little Rabbit (by David)
New Kid (by Riley)
Brick Master (by herself)
Herding Master (by herself)
El (by Dina)
Babe (by Dina)
سال تولد
2019
سن
13 (American Dreams)
14 (Left Behind, Part I)
19 (Part II)
وضعیت
زنده
جنسیت
خانم
شغل
دانشجوی مدرسه نظامی (قبلا)
گشت زنی جکسون
وابستگی
ارتش ایالات متحده (مدرسه مقدماتی، سابق)
کرم شب تاب (غیررسمی؛ سابق)
رایلی ایبل (قبلا)
جامعه جکسون
روابط
آنا (مادر)
کت (دوست دختر سابق)
دینا (دوست دختر)
جی جی (پسر خوانده)
جوئل میلر (پدر جانشین)
اقامت
بوستون، ماساچوست (قبلا)
جکسون، وایومینگ
مزرعه، وایومینگ (قبلا)
قد
5 فوت 3 اینچ (160 سانتی متر)
5 فوت 5 اینچ (165 سانتی متر)
رنگ مو
خرمایی
رنگ چشم
سبز
بیوگرافی
“الی یک دختر شجاع و 14 ساله در این دنیای خشن بزرگ شده است و این تنها چیزی است که او تا به حال شناخته است. او یک یتیم است که در یک مدرسه شبانه روزی که توسط ارتش در محدوده منطقه قرنطینه اداره می شود، بزرگ شده است. او ساده لوح و کنجکاو در مورد دنیای بیرون است، او فراتر از سال های عمرش عاقل است و توانایی بالایی در مراقبت از خود و اطرافیانش دارد. وسواس زیادی به کتابهای مصور، سیدیها و سایر فرهنگهای پاپ دارد، پایگاه دانش او توسط بقایای دنیایی که دیگر وجود ندارد پر شده است.”
_ توضیحات رسمی
پیشینه و اوایل زندگی
الی ویلیامز در بهار 2019 به دنیا آمد، در آن زمان عفونت مغزی کوردیسپس در سراسر ایالات متحده گسترش یافته بود. مادرش پرستاری به نام آنا بود، اگرچه هویت پدرش مشخص نیست. روز تولدش مادرش از دنیا رفت. قبل از مرگ، آنا به نزدیکترین دوستش مارلین سپرد تا از الی مراقبت کند. با این حال، الی تا 13 سالگی مارلین را ملاقات نکرد.
در کودکی، الی به عنوان یک یتیم در یک منطقه قرنطینه نظامی ظالمانه در بوستون، ماساچوست و با اطلاعات کمی از جهان قبل از ابتلا بزرگ شد.
به گفته الی، او در مقطعی از زندگی، ماشینی را رانندگی میکرد و از تفنگ BB برای شلیک به موشها استفاده میکرد.
رویدادهای رویاهای آمریکایی
ملاقات با رایلی ایبل
اندکی پس از 13 سالگی، الی با اتوبوس به منطقه قرنطینه بوستون میرسد و ارتشی را میبیند که مردی را برای عفونت اسکن میکند. او به هیچ چیز فکر نمی کند تا زمانی که اسکن مثبت می شود و مردی به زور اسلحه به زانو در می آید. این منظره او را می ترساند.
هنگامی که او به سلامت وارد دروازه ها می شود، او و سایر بازماندگان اتوبوس را ترک می کنند. سربازی که او را می شناسد به او نزدیک می شود. او به او هشدار می دهد که پس از جا افتادن، هیچ یک از «بدلکاری های قدیمی» خود را نکشد و به او می گوید که دیگر نمی تواند از او مراقبت کند. الی از او می خواهد که او را با خود ببرد، اما او با استناد به مسئولیت خود در قبال خانواده اش قبول نمی کند.
الی عصبانی شده اعلام می کند که می تواند بدون کمک او از خود مراقبت کند. با این حال، مدت کوتاهی پس از درگیری او با گروهی از پسران که قصد سرقت وسایل او را دارند گرفتار می شود. الی آنها را تحریک می کند، اما توسط یک دختر نوجوان نجات می یابد زیرا رهبر آنها برای حمله به او آماده می شود. دختر آنقدر پسرها را می ترساند که آنها را بترساند.
او از الی می پرسد که آنها با او چه می خواستند، و الی به این معنی است که آنها قصد داشتند وسایل او را بدزدند. او زمانی که سعی می کند در مورد نحوه عملکرد در منطقه قرنطینه به او توصیه کند، دختر را اخراج می کند و از او می پرسد که آیا به نظر می رسد به کمک نیاز دارد یا خیر. دختر اشاره می کند که “مشکلات اعتماد” دارد و او را “بچه جدید” می نامد. چند ثانیه بعد، او به الی توصیه می کند که قبل از ترک سریع فرار کند. الی در مورد منظورش گیج می شود و توسط یکی از مقامات مسئول مدرسه دستگیر می شود. در دفتر کارش، الی با وجود خواندن آزاد برگه رپ او در خانه های قبلی، با نمایش اقتدار خود تحسین برانگیز است.
او را به وظیفه نظافت می سپارد. در حالی که او در وسط تمیز کردن یک جیپ خون آلود است، دستش را به سمت واکمن خود می برد و متوجه می شود که آن را از جیب کتش گم شده است. او متوجه می شود که دختر قبلی آن را از او دزدیده است و گیج می شود که چگونه می توانست بدون اینکه الی متوجه شود آن را بگیرد.
لحظه ای بعد متوجه یک انگشت قطع شده در نزدیکی چرخ جیپ می شود و به سرعت تصور می کند که دعوا باید رخ داده باشد. او آب را روی لاستیک می ریزد و به مقابله با دختر در مورد واکمن خود می رود. در سالن آشغال، الی می خواهد که واکمن را به او برگردانند، اما دختر تظاهر به نادانی می کند. با این حال، الی به این موضوع ادامه میدهد تا اینکه دختر با اظهارنظری پشتسرانه درباره سلیقه ضعیف خود در موسیقی آن را رها کرد.
بعداً همان شب، در حالی که الی بیدار در رختخواب دراز می کشد، صدای قدم هایی را از بیرون اتاقش می شنود. او لباس می پوشد و به موقع بیرون درب خانه اش را نگاه می کند تا دختر را که از طریق خروجی ناپدید می شود، بگیرد. الی بطور مجزا او را تعقیب می کند و با موفقیت او را پنهان می کند. دختر با تعجب از پیدا کردن الی پشت سرش، از او می خواهد که به اتاقش برگردد.
الی امتناع می کند. او از او می خواهد که راهی برای خروج از مدرسه به او نشان دهد و به او می گوید که او را “بچه جدید” صدا نکند. دختر قبل از اینکه درخواست خود را واجب کند لحظه ای تردید می کند. او می پرسد که آیا می تواند ادامه دهد و الی اظهار می کند که نگه داشتن موضوع “مسئله ای نیست”. دختر در نهایت الی را به نام خود صدا می کند و از او می خواهد که از آوردن او پشیمان نشود. آن دو موفق می شوند از ساختمان فرار کنند و بدون اینکه متوجه شوند از حیاط عبور می کنند. با بالا رفتن از حصار، الی می پرسد که دختر نام او را از کجا می دانست؟ دختر اظهار می کند که “راه های خود” را دارد و خود را رایلی معرفی می کند. رایلی می پرسد آیا برای اتفاق بعدی آماده است یا خیر و الی در تایید پاسخ می دهد.
الی در تلاش است تا رایلی را در حالی که او را از پشت بام ها هدایت می کند، نگه دارد. وقتی رایلی متوقف میشود، الی که نفس نمیکشد، میپرسد که آیا این تمام چالشی است که او باید ارائه دهد؟ رایلی با نادیده گرفتن این سوال می پرسد که آیا الی هرگز به آینده خود فکر می کند؟ الی فرض میکند که ظاهری دارد و میپرسد آیا منظور او آیندهای است که در داستانهای علمی تخیلی دیده میشود یا خیر. رایلی سوال را تکرار می کند و از الی می پرسد که قصد دارد با زندگی خود چه کند. الی آینده زیادی برای خود نمی بیند و رایلی می گوید که ذهنیت او دقیقاً همان گونه است که مقامات منطقه قرنطینه می خواهند مردم فکر کنند.
الی گیج شده از رایلی می پرسد که قصد دارد با زندگی اش چه کند. رایلی به الی می گوید که سه ماه دیگر شانزده ساله می شود و او قصد دارد از آن زمان برای کشف این موضوع استفاده کند. الی می خواهد بداند زندگی چه چیز دیگری ممکن است برای آنها داشته باشد، اما رایلی این سوال را نادیده می گیرد. او از الی می پرسد که آیا قبلاً اسب سواری کرده است یا خیر و الی به او می گوید “نه”. رایلی الی را از پنجره یک مرکز خرید متروکه هدایت می کند. همانطور که آنها در ساختمان خالی سفر می کنند، الی یک مانکن را می بیند که پشت یک صفحه نمایش شکسته ایستاده است و قبل از اینکه حرکت کند و دوباره به رایلی بپیوندد، لحظه ای را به تمسخر می گیرد.
لحظاتی بعد، او یک آرکید را در چند قدمی آنها می بیند. او از رایلی میخواهد منتظر بماند و به داخل خانه میرود، جایی که او یک بازی قدیمی به نام «ققنوس سهگانه» را میبیند و با شور و شوق برنامه تلویزیونی را که از آن الهام گرفته بود، توصیف میکند.
رایلی شور و شوق خود را رد می کند و می گوید این بازی برای کودکان است. او سپس شروع به توصیف “The Turning” می کند، یک بازی جنگی خشونت آمیز با یک شخصیت زن به نام Angel Knives. الی به ثروت بچههایی اشاره میکند که قبل از ابتلا به این عفونت متولد شدهاند، و هرگز حالت غمانگیز رایلی را جلب نمیکند. رایلی تصمیم می گیرد که زمان را تلف می کنند و بازی را ترک می کند.
همانطور که الی دنبال می کند، او می ایستد تا تصور کند بازی قبل از ابتلا به عفونت و بلافاصله پس از آن قبل از حرکت چگونه به نظر می رسید. رایلی او را به کمپی می برد و در آنجا با دوستش وینستون، ساکن مرکز خرید، ملاقات می کند. وینستون رایلی را به خاطر آوردن دوست دیگری به مرکز خرید سرزنش میکند، زیرا میداند که این کار فقط برای او دردسر ایجاد میکند. رایلی به او اطمینان می دهد که الی باحال است و این دو را به طور رسمی معرفی می کند. در ازای آوردن ویسکی برای او، از او می خواهد که اسب سواری را به الی بیاموزد.
الی به دنبال رایلی به اصطبل می رود. دختر به او توضیح می دهد که چگونه در اطراف اسب ها رفتار کند و به او می گوید که مطمئن شود وینستون او را در کل مرکز خرید پرنسس ببرد. در حالی که رایلی اسب را آماده می کند، الی از او می پرسد که آیا او سعی دارد با ایجاد دردسر از منطقه قرنطینه بیرون راند. رایلی به او میگوید که نمیخواهد در میان جمعیتی قرار بگیرد که در آن مردم مشاغل وحشتناک و جیرههای کمی برای زنده ماندن دریافت میکنند. هنگامی که اسب آماده حرکت شد، وینستون به الی کمک می کند تا از روی زین بالا برود و به رایلی هشدار می دهد که در حین حرکت آنها رفتار کند. الی از وینستون در مورد زندگی خود قبل از ابتلا می پرسد و به صحبت های مرد مسن گوش می دهد که در حال مرور خاطرات کودکی خود در مرکز خرید و پرسه زدن از مدرسه است و مجذوب خاطراتش شده است.
آنها به اردوگاه وینستون برمی گردند تا رایلی را در حال خواندن مجله پیدا کنند. در حال پیاده شدن از اسب، الی از او برای آوردن او به مرکز خرید تشکر می کند. لحظاتی بعد، انفجاری در خارج از مرکز خرید رخ می دهد و وینستون را وادار می کند تا واحد خود را پیدا کند. او به رایلی و الی دستور می دهد که قبل از رفتن او به مدرسه برگردند. الی که از وقایع پیرامونش متزلزل شده، با وینستون موافق است، اما توسط رایلی نادیده گرفته می شود. او برمی گردد تا دوستش را پیدا کند که با یک دستگاه واکی تاکی دست و پنجه نرم می کند. او متوجه می شود که از او برای پرت کردن حواس وینستون استفاده شده است و وقتی هر دو شنیدند که ممکن است فایرفلای در منطقه وجود داشته باشد، شروع به فریاد زدن بر سر رایلی می کند. رایلی از احتمال ملاقات با فایرفلای ها هیجان زده می شود، اما الی معتقد است که عقلش را از دست داده است. رایلی به جای بحث کردن با او، بدون او آنجا را ترک می کند. شوکه شده، الی برای لحظه ای در آنجا باقی می ماند و سپس رایلی را دنبال می کند.
برخورد با مارلین
به دنبال رایلی، جفت به مکانی می رسند که مشرف به نبرد بین ارتش و فایرفلایز است. رایلی با دیدن اینکه فایرفلایز در حال شکست خوردن است تصمیم می گیرد به آنها فرصتی برای فرار بدهد. الی وقتی متوجه شد که وقتی وینستون حواسش پرت شده بود، رایلی موفق شد چند بمب دودزا را بدزدد، شوکه می شود. این زوج بمب های دودزا را به سمت ارتش پرتاب می کنند و به فایرفلای ها اجازه می دهند تا با خیال راحت عقب نشینی کنند. دخترها تشویق می کنند، اما نظامیان جفت را می بینند و روی آنها آتش می گشایند.
الی و رایلی به سرعت به کوچه ای خارج از مرکز خرید پشت یک زباله دان فرار می کنند. علیرغم اطمینان رایلی مبنی بر اینکه آنها در امان خواهند بود، الی تحریک پذیر است. با این حال، یک دونده ظاهر می شود و ابتدا به الی حمله می کند.
رایلی قبل از اینکه بتواند کاری انجام دهد با سنگی به آن ضربه میزند، اما دونده که او را کشف کرده، شروع به حمله به رایلی میکند و او را به زمین میچسباند. به نظر می رسد قبل از اینکه الی آن را با آجر بکشد او را گاز می گیرد. الی منطقه را بررسی می کند و متوجه می شود که فقط کت رایلی پاره شده است. رایلی لحظه ای کوتاه از جسارت سرکشی نشان می دهد، اما بلافاصله پس از آن اعتراف می کند که از چرخیدن وحشت داشت و در آغوش الی گریه می کند.
کرم شب تاب که از درگیری عقب نشینی کردند به زودی دختران را دیدند. رایلی سعی می کند توضیح دهد که آنها بودند که بمب های دودزا را پرتاب کردند، اما توسط یکی از اعضا بیهوش می شود. الی خشمگین است، اما بعداً چشمان او را میبندند و دستگیر میکنند و یکی از آنها از دست داشتن الی شوکه میشود.
الی از خواب بیدار می شود که کرم شب تاب در مورد اینکه آیا آنها باید از دستورات سرپیچی کنند یا نه بحث می کنند. الی می تواند کیف را از روی سرش تکان دهد و می تواند سه مرد را در حال مشاجره ببیند. او از طنابی که دستانش را پشت سرش میبندد بیرون میلغزد و با ورود مارلین به تکهای از شیشه میرسد.
یکی از فایرفلای ها از او می پرسد که یکی دیگر از اعضای آنها به نام کری در چه حالی است. مارلین به او اطلاع می دهد که دکتر معتقد است شانس زنده ماندن دارد. مارلین با چاقو بندها را از روی پاهای الی جدا می کند و الی از رایلی می خواهد که باز شود. کرم شب تاب رعایت می کنند و مارلین پاکت نامه ای را به الی می دهد که حاوی دستورالعمل هایی است که هنگام بازگشت به مدرسه، آن را باز کند. الی می بیند که رایلی و مارلین قبل از اینکه سه مرد مسلح ظاهر شوند و از آنها بخواهند عوارض حضور در تونل قاچاقچی را بپردازند، با هم بحث می کنند. مردان متخاصم می شوند و ناگهان حمله می کنند و الی یک رایلی یخ زده را از آتش دور می کند.
الی متوجه راه خروجی می شود اما رایلی از رفتن امتناع می ورزد و در نزدیکی یکی از مردان به دنبال اسلحه می دود. قبل از اینکه او بتواند آن را بگیرد، او را از کاپوتش عقب می کشد. با این حال، قبل از اینکه بتواند به او آسیب برساند، الی با آجر به او ضربه می زند. او توجه خود را به الی معطوف می کند و در حالی که این کار را می کند، رایلی اسلحه را می گیرد و به او شلیک می کند و او را به زمین می زند. وقتی چشمانش را باز می کند، مارلین اسلحه را به صورتش نشانه رفته و شلیک می کند.
در حالی که الی توسط یکی دیگر از اعضای فایرفلای مهار می شود، رایلی و مارلین حتی بیشتر در مورد تمایل اولی برای پیوستن به آن بحث می کنند. مارلین تهدید میکند که رایلی را به قتل میرساند، زیرا این سرنوشت او به عنوان یک فایرفلای خواهد بود، و باعث میشود الی دست فایرفلای را گاز بگیرد و اسلحهاش را به سمت مارلین بگیرد. مارلین می گوید که او واقعاً قصد کشتن رایلی را نداشت. او یک گلوله هشدار شلیک می کند و مارلین نام خود را می گوید. وقتی از مارلین پرسیده شد نام خود را از کجا میداند، پاسخ میدهد که مادرش را میشناسد و این پاکت نامهای از مادرش است. مارلین همچنان به او میگوید که افرادی را داشته که الی را همانطور که به مادرش قول داده بود تماشا میکردند. او از رایلی راهنمایی می خواهد که چه کاری انجام دهد و رایلی به او می گوید که اسلحه را پایین بیاورد.
الی اسلحه را به مارلین میدهد و مارلین به او میگوید که مادرش آنا نامیده میشود و او در زمان مناسب بیشتر درباره مادرش به او خواهد گفت. مارلین به نردبانی اشاره می کند و به الی و رایلی می گوید که به پشت مدرسه منتهی می شود. قبل از رفتن آنها، مارلین یک سوئیچ به الی می دهد و به او می گوید که مال مادرش است. دو دختر میروند و پس از اینکه رایلی به او میگوید هیچ راهی وجود ندارد، الی عصبانی میشود و به او پیشنهاد فرار میدهد. رایلی ناراحت می شود و می گوید که همه اینها راه دیگری برای مردن است. رایلی پیاده می شود و الی به دنبال آن، از حصار و داخل مدرسه می رود. رایلی می گوید روز بعد الی را خواهد دید.
مدتی بعد، الی در حال گوش دادن به موسیقی است. او نامه را خوانده و قبل از اینکه آن را به سینهاش بغل کند، چاقو را برمیدارد.
رویدادهای Left Behind
بازدید از باغ آزادی
مدتی پس از بازگشت به مدرسه، الی و رایلی با استفاده از دوربین رایلی با هم عکس گرفتند. علیرغم اینکه الی مدتی بعد به طور تصادفی دوربین را شکست، الی عکسی را که آنها گرفته بودند روی دیوارش در اتاق خوابش نگه داشت.
الی و رایلی در نهایت با هم دعوا کردند و راهشان از هم جدا شد. رایلی از مدرسه ناپدید می شود و الی تصور می کند که دوستش وقتی برنگشته کشته شده است. در این بین، الی به ارتش فراخوانده می شود و ارتباط حاشیه ای با دوستان رایلی حفظ می کند. زمانی در غیاب رایلی، الی از اردوگاه وینستون در مرکز خرید بازدید کرد و مدتی را با پرنسس گذراند، غافل از اینکه وینستون او را زیر نظر داشت.
در تابستان 2033، الی با بازگشت رایلی غافلگیر می شود و او را در شب بیدار می کند. الی آسوده، اما ناراحت، می پرسد که دوستش کجا بوده است، او را شش هفته ندیده است، و رایلی نشان می دهد که او تبدیل به یک فایرفلای شده است. رایلی که درک می کند دوستش ناراحت است، به او قول می دهد که اگر مدرسه را با او ترک کند، به او بگوید در حالی که او رفته بود چه اتفاقی افتاده است. الی با اکراه لباس می پوشد و به دنبال رایلی از مدرسه خارج می شود.
در خارج از محوطه مدرسه، آنها با ورود به یک ساختمان متروکه از گشتی که می آید فرار می کنند. در حال سفر در ساختمان، الی می پرسد که رایلی چگونه Fireflies را پیدا کرد. رایلی بازگو می کند که چگونه به دنبال تروور، یک کرم شب تاب الی، زمانی که آنها برای اولین بار با مارلین ملاقات کردند، او را نیش زد، و در کمین قرار گرفت و مستقیماً نزد مارلین برده شد و او به او اجازه داد تا به هدفش بپیوندد.
وقتی رایلی از او میپرسد که آیا الی با کسی در مدرسه دوست شده یا با دوستانش ارتباط برقرار کرده است، الی طفره میرود اما به او میگوید که از زمانی که او را ترک کرده است، واقعاً با کسی صحبت نمیکند. با ورود به اتاق دیگری، الی نماد کرم شب تاب را می بیند و به شوخی می پرسد که آیا رایلی “نور را پیدا کرده است”. رایلی به دوستش می گوید که با فایرفلایز او سربازی مثل الی نیست. با شنیدن صدای بلندگو در وضعیت منطقه قرنطینه، رایلی به الی میگوید که ارتش درباره تعداد مبتلایان که همچنان در این منطقه ظاهر میشوند دروغ میگویند. او تقریباً فاش میکند که مجبور بوده کسی را بکشد که آلوده شده است، اما از موضوع منحرف میشود.
با عبور از پشت بام ها، از گشت دیگری فرار می کنند و از پنجره به مرکز خرید لیبرتی گاردنز، پاتوق همیشگی آنها، بالا می روند. وقتی رایلی از او می پرسد که آیا اولین باری که او را به اینجا آورده است یا نه، الی می پرسد که چرا او را به اینجا آورده است. رایلی از این سوال طفره می رود و به جلو ادامه می دهد. با دیدن پوستری از یک تفنگ آبی، الی به رایلی میگوید که او سعی کرده اسلحههای آبی آنها را از دفتر سرجوخه دیکهد بگیرد، اما در جریان فرار گرفتار شد. رایلی به او میگوید که از پس گرفتن آنها دست بکشد، اما الی مصمم است آنها را پس بگیرد.
با رسیدن به اردوگاه وینستون، الی به رایلی میگوید که شنیده است وینستون بر اثر سکته قلبی درگذشته است که برای بازماندگان نادر است. الی با کاوش در چادرش، عکسی از وینستون در دوران جوانی اش پیدا می کند و درباره ظاهرش نظر می دهد. رایلی یک بطری الکل پیدا میکند و به الی نوشیدنی پیشنهاد میکند. پس از اینکه رایلی به یاد او نوشیدنی مینوشد، چادر او را ترک میکنند و زین متعلق به اسب وینستون، پرنسس را میبینند. الی به رایلی می گوید که پرنسس احتمالاً توسط شخصی گرفته شده و از حال اسب ناراحت شده است، زیرا می داند که به راحتی در اطراف غریبه ها وحشت زده می شود. در حال حرکت، آنها سعی می کنند راه خود را به سمت دیگر مرکز خرید بیابند، رایلی با استفاده از یک تیر فلزی برای بلند کردن آوار از سقف فرو ریخته شده استفاده می کند. همانطور که او پرتو را به سمت بالا می کشد و یک گذرگاه کوچک ایجاد می کند، وزن باعث می شود تونل روی خودش فرو بریزد و عبور از طرف دیگر غیرممکن شود. در حالی که آنها در حال جستجوی اطراف هستند و سعی می کنند راه دیگری را پیدا کنند، الی یک پنجره باز را بالای در یک فروشگاه می بیند و به رایلی کمک می کند تا داخل آن بالا برود. الی لحظه ای پس از اینکه رایلی در را باز می کند وارد فروشگاه می شود و از ماسکی که دوستش در داخل پیدا کرده است، وحشت زده می شود. رایلی به الی ماسک گرگینه میدهد و الی با اکراه دوستش را ملزم میکند وقتی از او میخواهد که “لعنتی غرش کند” وقتی که او با شیطنتهایش موافقت نمیکند. این دو در فروشگاه پر از لوازم هالووین، خرید و فروش ماسک ها و شگفتی از شانس ها و پایان ها، از جمله یک جمجمه فال، کاوش می کنند.
رایلی که فروشگاه را ترک می کند به آنها پیشنهاد می کند که یک بازی انجام دهند. اگر یکی از آنها تمام شیشههای ماشین خود را بکوبد (رایلی، آبی، الی، قرمز) باید از یکدیگر سوال بپرسند. الی رایلی را کتک می زند و دلیل ترک مدرسه را می پرسد. رایلی بهطور مبهم اعتراف میکند که «در فضایی عجیب و غریب» بوده و به کسی نگفته است که او را ترک کرده است. وقتی الی میپرسد که آیا او برای رایلی «فقط هر کسی» است، دوستش اصرار میکند که آنها تقریباً به مقصد خود رسیدهاند و ادامه میدهد.
رایلی که به سمت پشت مرکز خرید می رود، توضیح می دهد که ارتش در مورد قدرت شهر دروغ گفته است و هنوز قدرت در داخل مرکز خرید وجود دارد. رایلی با ورود به اتاق، جعبه اتصال را باز می کند و به الی اشاره می کند که سوئیچ را بچرخاند. با شک کار میکند، الی برق را به مرکز خرید باز میگرداند و هر دو به سمت خروجی حرکت میکنند. در آنجا، الی تردید می کند و اعتراف می کند که از تلاش های رایلی برای بازپس گرفتن او آگاه است. رایلی به خاطر چیزهایی که قبل از رفتنش گفته بود عذرخواهی می کند، که الی با نامیدن دوستش “شیره” از این لحظه طفره می رود. آنها از پشت مرکز خرید خارج می شوند و به سمت چرخ فلک روشن می روند.
الی از چرخ فلک بالا می رود و قبل از اینکه از رایلی بخواهد به او بپیوندد، برای لحظه ای کوتاه سوار می شود. قبل از اینکه چرخ فلک قدرتش را از دست بدهد، رایلی به سختی برای لحظه ای سوار می شود. الی با توجه به ناامیدی دوستش، به رایلی می گوید که از سواری لذت برده است. لحظه ای بعد رایلی فاش می کند که کتاب جوک دیگری به الی داده است. آن دو از چرخ و فلک خارج می شوند و الی جوک هایی را برای گفتن انتخاب می کند تا اینکه با یک غرفه عکس مواجه می شوند. با ورود، آن دو با تنظیمات دستگاه احمق می شوند و با درخواست فوری Facebook.com گیج می شوند. آنها سعی می کنند عکس ها را چاپ کنند اما با یک خطایی رد می شوند. در حال حرکت، الی صدای سوت رایلی را می شنود. هنگامی که او سعی می کند از دوست خود تقلید کند، رایلی به او می گوید “این در مورد تمرین است”.
آنها به طبقه آخر می روند و وارد آرکید راجا می شوند. الی از این واقعیت که کابینت بازی “Turning” شکسته است ناامید می شود، اما رایلی به او کمک می کند تا نحوه بازی را تجسم کند، با توصیف اقدامات و دستورات دکمه برای شخصیت Angel Knives برای مبارزه با حریف خود، Blackfang. کمک رایلی، الی را به پیروزی می رساند، اما الی تصمیم می گیرد که زمان بازگشت او به مدرسه است، علی رغم اصرار رایلی برای ادامه بیشتر در مرکز خرید. الی به رایلی میگوید که دیگر هیچ حملهای برای بیرون رفتن مخفیانه به مرکز خرید ندارد، و رایلی اعتراف میکند که او را به مخفیگاه دیگر فایرفلای منتقل میکنند.
الی وانمود میکند که اذیت نمیشود، اما وقتی رایلی موضوع را مطرح میکند، الی میخواهد که چرا او را به مرکز خرید آوردهاند. هنگامی که پاسخ رایلی مبنی بر اینکه فقط میخواهد او را ببیند رضایتبخش نیست، رایلی از این که چه بگوید غمگین است. الی که ناامید شده به رایلی می گوید “برو” و رایلی تصمیم می گیرد بدون توجه به اعتراضات الی در مورد موسیقی تحقیق کند. الی به دنبال او می رود و رایلی را در داخل یک فروشگاه بزرگ می یابد و این منظره را تحسین می کند. الی عصبانی شده از او می پرسد که آیا رایلی به خاطر دعوایی که قبل از ناپدید شدن او انجام داده اند، احساس گناه می کند یا نه؟
رایلی هر گونه اعتراف به گناه را به عنوان انگیزه ای برای عبور از قلمرو متخاصم برای دیدن دوباره او انکار می کند، اما اعتراف می کند که تلاش می کرده است تا همه چیز را دوباره بین آنها درست کند. رایلی با انداختن کوله پشتی خود روی زمین، نشان می دهد که اسلحه های آبی آنها را پس گرفته و تقریباً در این روند مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.
الی تصمیم می گیرد که آن دو با تفنگ های آبی خود بازی کنند. پس از آن، الی به رایلی یادآوری میکند که باید به مدرسه برگردد و دوستش به او پیشنهاد میکند که «به خانهاش برود». همانطور که آنها برای رفتن آماده می شوند، الی رایلی را تشویق می کند که برود و یک روز دوباره یکدیگر را ببینند.
لحظه ای بعد، رایلی می پرسد که آیا الی هنوز واکمن خود را دارد یا نه؟ وقتی الی پاسخ مثبت می دهد، رایلی واکمن را می گیرد و آن را به یکی از سیستم های صوتی فروشگاه متصل می کند. آن دو از بالای یک پیشخوان بالا می روند و شروع به رقصیدن می کنند. اما پس از چند لحظه، الی ناگهان غمگین می ایستد و صمیمانه از رایلی می خواهد که او را ترک نکند. رایلی آویز خود را برمی دارد و به عنوان پاسخ آن را روی زمین می اندازد. الی سپس رایلی را می بوسد. او تقریباً بلافاصله پس از آن عذرخواهی می کند، اما رایلی بیان می کند که چیزی برای متاسف شدن وجود ندارد.
در حالی که الی و رایلی سعی می کنند بفهمند در مورد یکدیگر و فایرفلایز چه کاری باید انجام دهند، با ورود ناگهانی دونده هایی که جذب صدای موسیقی می شوند غافلگیر می شوند. آنها موفق به فرار می شوند و در را سد می کنند، اما افراد آلوده شروع به ازدحام در مرکز خرید می کنند. رایلی الی را از طریق مرکز خرید به طبقات بالاتر هدایت می کند و از تماس نزدیک با افراد آلوده که به آنها می رسند طفره می رود.
مبتلا شدن
رایلی آنها را از پنجره به سمت داربست هدایت می کند. همانطور که الی به رایلی می رسد، قفسه ای که برای بالا رفتن از آن استفاده می کند به سمت بالا می رود و او روی زمین می افتد. او از خود در برابر افراد آلوده دفاع می کند تا اینکه رایلی برای کمک به او می رسد. با این حال، دوست او توسط یک آلوده دیگر کمین می کند. در حال بهبودی، الی روی پشت فرد مبتلا می پرد و گلوی او را می شکافد. الی تصور میکند که اکنون که مبتلایان مردهاند، بدترین حالت به پایان رسیده است، اما رایلی به جراحت روی بازوی خود توجه میکند. الی متوجه می شود که گاز گرفته شده است و رایلی نیش خود را در دست چپش نشان می دهد.
الی با دانستن این که نیش به معنای مرگ حتمی است، عصبانی می شود و چندین گلدان را با لوله از بین می برد. رایلی سعی می کند دوستش را با گفتن دو گزینه ای که برای مقابله با وضعیت خود دارند، دلداری دهد. آنها می توانند خودکشی کنند، یا می توانند با هم منتظر عفونت باشند و برای زنده ماندن با زمان باقیمانده مبارزه کنند. رایلی می گوید که گزینه دوم را ترجیح می دهد. وقتی الی می پرسد که آیا گزینه سومی وجود دارد یا خیر، رایلی به سادگی پاسخ می دهد: “ببخشید.” آن دو سپس مرکز خرید را ترک می کنند.
اگرچه این دو تا انتها کنار میروند و تصمیم میگیرند با هم صبر کنند تا بمیرند، رایلی تنها کسی است که تسلیم عفونت قارچی میشود. الی زنده می ماند.
اگرچه الی مصون است، اما همچنان حامل یک شکل جهش یافته از عفونت در درون خود است. او بعداً با دیدن این معجزه برای هر دوی آنها زیر بال مارلین گرفته می شود. الی و مارلین بعداً قصد دارند به سالت لیک سیتی بروند تا برای این عفونت مهندسی معکوس کنند، که الی با آن موافقت می کند زیرا احساس می کند که گناه رایلی را از بازمانده نجات می دهد. با این حال، در آن زمان، او مکان دقیق آزمایشگاه فایرفلای را نمی داند.
الی هیچ نشانه ای از ابتلا به قارچ نشان نمی دهد، اگرچه نیش او قارچ های کوچکی در اطراف علامت رشد می کند. او هیچ واکنش قابل توجه دیگری به نیش خود نشان نمی دهد.
رویدادهای The Last of Us Part I
فرار از بوستون
سه هفته بعد، حدود زمانی که مارلین و الی قصد داشتند بوستون را به مقصد سالت لیک سیتی ترک کنند – مارلین در طول جستجوی قاچاقچی رابرت، مردی که ابتدا برای اسکورت الی از بوستون استخدام کرده بود، مجروح می شود. مارلین که از اینکه او را از شهر خارج کند، دو قاچاقچی معروف، ترسناک و باتجربه به نامهای جوئل و تس را استخدام میکند تا قبل از اینکه ارتش فایرفلایها را از بین ببرد، الی را به بیرون از شهر اسکورت کنند. او ترتیبی می دهد که تیم کوچکی از فایرفلایز با آن سه در ساختمان کاپیتول ملاقات کنند. اگرچه الی اصرار دارد که با مارلین بماند، فایرفلای امتناع می کند، به این امید که جوئل به توصیه تامی عمل کند.
در حالی که تس با مارلین میرود تا سلاحهایی را که مارلین به آنها وعده داده است تأیید کند، جوئل الی را به آپارتمانی نزدیک به دیوار بیرونی میبرد. جوئل در حالی که به آنجا می رود، از والدینش می پرسد که کجا هستند و چرا مارلین تا این حد به او دوخته شده است. الی از پاسخ دادن به اینکه چرا او را قاچاق می کنند اجتناب می کند، اما به جوئل اطلاع می دهد که پدر و مادرش مرده اند و او 14 سال دارد.
هنگامی که به آپارتمان میرسند، از گشتزنی نظامی برای دیدن اینکه آیا کسی بعد از منع آمد و شد بیرون است، اجتناب میکنند، منتظر رسیدن تس هستند. تا شب، او می رسد، و سه نفر تصمیم می گیرند متعهد شوند که خارج از منطقه سوار شوند.
این سه نفر به زودی منطقه را ترک می کنند و الی در ناباوری است که او “در واقع بیرون است”. وقتی او و بقیه توسط یک گشت نظامی اسیر می شوند، شادی او کوتاه می شود. سربازان آنها را برای ردپای عفونت بررسی میکنند که باعث وحشت الی میشود و یکی از سربازان را با چاقو میزند. مرد او را به زمین می اندازد و آماده شلیک می شود اما جوئل با مرد مقابله می کند و او را می کشد و جان الی را نجات می دهد. با برخورد با سربازان، جوئل و تس متوجه می شوند که الی آلوده است، اما مجبور می شوند الی را با نزدیک شدن به گشت زنی دیگر همراه کنند.
این سه نفر با اجتناب از سربازان در جستجوی آنها، موفق به فرار می شوند و کمی استراحت می کنند. در آنجا، الی نشان می دهد که شب تاب ها “آزمایشگاه تحقیقاتی کوچک خود را در غرب” دارند، که باعث می شود جوئل از فکر چنین چیزی بخندد. الی از او عصبانی می شود اما او را نادیده می گیرد و از تس می پرسد که آنها باید چه کار کنند. با این حال، تس به آنچه الی ادعا میکند باور دارد و میخواهد او را طبق درخواست تحویل دهد. الی قبل از اینکه آنها را به سمت حومه دنبال کند، به طور خلاصه بحث می کنند.
دنبال ماشین گشتن
آن دو بعداً به شهری میرسند که جوئل معتقد است میتوانند بیل را ملاقات کنند، مکانیکی که به جوئل مدیون لطفی است و میتواند ماشینی برای آنها فراهم کند. الی در طول سفر آنها به لینکلن و از طریق لینکلن فاش می کند که تا آن روز هرگز در جنگل نبوده و کرم شب تاب واقعی را ندیده است. او متوجه می شود که جوئل نیز هرگز به لینکلن نرفته است و پیدا کردن بیل را دشوار می کند. وقتی جوئل در یکی از تلههای بیل گیر میکند، الی کار میکند تا او را از شر او رهایی بخشد، از نزدیک شدن آلوده جلوگیری میکند و مهمات به جوئل میدهد تا او را بپوشاند.
هنگامی که جوئل آزاد می شود، مردی نقابدار از راه می رسد و این جفت را از دست افراد آلوده نجات می دهد و آنها را تا یک خانه امن همراهی می کند. وقتی به آنجا رسید، الی از مرد تشکر می کند و سعی می کند دست بدهد. با این حال، مرد از حضور آنها عصبانی است. بیل با از کار انداختن بسیاری از تلههای خود و هشدار دادن به انبوهی از مبتلایان در مورد حضورشان در این فرآیند، هر دوی آنها را تحت تسلط خود در میآورد، از ترس اینکه گاز گرفته شده باشند. در حالی که بیل جوئل را چک می کند، الی موفق می شود از محدودیت های او رها شود و بیل را با لوله کتک می زند، اما جوئل به سرعت از جایش بلند می شود و الی را از ایجاد آسیب بیشتر باز می دارد. پس از یک مشاجره کوتاه، جوئل از بیل یک ماشین می خواهد. بیل موافقت می کند که یک ماشین برای آن دو بسازد، اما به آنها می گوید که وقتی این کار تمام شد، دیگر به جوئل مدیون نیست. جوئل با شرایط او موافقت می کند و از کلیدهای داده شده برای باز کردن قفل الی از دستبند استفاده می کند.
آنها به سمت کلیسایی می روند که بیل آن را به اسلحه خانه تبدیل کرده است. در حالی که بیل و جوئل در حین بار کردن تفنگ های ساچمه ای با هم صحبت می کنند، الی به بررسی انبوهی از کمیک ها و مجلات روی یک قفسه می پردازد. او مخفیانه دو تا از آنها را می گیرد، یک مجله پورنوگرافی و یک کتاب کمیک Savage Starlight. در حالی که آنها را کنار می گذارد، او توسط بیل گرفتار می شود که شروع به فریاد زدن بر سر او می کند. الی سعی می کند از خود دفاع کند و به دروغ می گوید که “فقط انبوه احمقانه [بیل] را درست می کند”. در پاسخ به غرغر مرد، او با ژستی فحاشی پاسخ داد که باعث خشم بیل شد. او رو به جوئل می کند و می گوید که او او را خواهد کشت.
در حالی که این جفت برای رفتن میروند، بیل او را تهدید میکند، اما او با حیلهگری میگوید که “به هیچیک از کارهای [او] نیاز ندارد”. الی و جوئل یاد میگیرند که باید به دبیرستان محلی برسند، زیرا چندی پیش یک وسیله نقلیه نظامی با یک باتری جدید در آنجا تصادف کرد.
آنها کلیسا را ترک کردند، الی متوجه انبوهی از جسد سوخته شد. جوئل سعی می کند او را از خیره شدن منصرف کند اما او ادعا می کند که “بدتر” را دیده است. در حالی که الی راه خود را از طریق یک بلوک پر از آلوده طی می کند، زمانی که می تواند از شکاف های کوچک در درها و روی نرده ها عبور کند، مفید است. بیل حتی می گوید که “شاید [آنها] باید به او اسلحه می دادند”. وقتی آنها به مدرسه می رسند، متوجه می شوند باتری کامیون از بین رفته است. بدون هیچ گزینه دیگری، آنها در پشت مدرسه مبارزه میکنند و مجبورند قویترین افراد آلوده را بکشند.
هر سه به خانه ای می رسند. در حالی که جوئل و بیل دعوا می کنند، الی یک کامیون ظاهراً عملیاتی را در گاراژ فرانک پیدا می کند. بیل با بیاحتیاطی به او دستور میدهد تا ببیند آیا کار میکند یا نه، باتری خالی شده اما سلولها زنده هستند. او و جوئل به کشتن چندین بیمار در خیابان ادامه میدهند، اما موفق میشوند خود را به بالای تپه برسانند، جایی که الی در نهایت کامیون را راهاندازی میکند. جفت به عقب می پرید و به الی سیگنال می دهد که به رانندگی ادامه دهد، زیرا افراد آلوده بیشتری در راه هستند. آنها با خیال راحت به کلیسای بیل برمی گردند.
بیل الی را وادار می کند کامیون را متوقف کند و می رود و جوئل برای خداحافظی پیاده می شود. هر دو به اختصار اشاره می کنند که الی در برابر مبتلایان ایستادگی کرد، اما بیل همچنان معتقد است که جوئل به زودی خواهد مرد. قبل از رفتن، او یک شلنگ سیفون به جوئل می دهد تا بتواند از ماشین های متروکه بنزین تهیه کند. این جفت به سمت پیتسبورگ حرکت می کنند.
پیتسبورگ
در طول شروع سفر، الی وقت خود را در پشت سر می گذراند و مقاله Savage Starlight را که از بیل دزدیده بود می گذراند. با وجود اینکه می گوید خسته نیست، در طول سفر به خواب می رود. هنگامی که از خواب بیدار می شود، متوجه می شود که جوئل تمام راه را تا ورودی مسدود شده پیتسبورگ رانندگی کرده است. جوئل به داخل شهر منحرف می شود، اما گروهی از شکارچیان در کمین می افتند. اگرچه آنها تصادف می کنند، اما به لطف جوئل که برخی از مهاجمان را کشته است، فرار می کنند.
جوئل در حالی که راه خود را از طریق شهر طی می کند، جاسوسی از کامیونی با مسلسل نصب شده توسط بازماندگان متخاصم برای کشتن «گردشگران»، که شکارچیان به بازماندگان ناشناس گفته می شود، جاسوسی می کند. پیوند این دو به عنوان جوئل به سوالات الی در مورد زندگی قبل از نابودی جهان توسط بیماری پاسخ می دهد. یک سوال به طور خاص، در مورد پوستر طلوع گرگ، باعث می شود نشان دهد که او «فیلم نوجوان گنگ» را درست قبل از شیوع دیده است. الی که میخواهد بداند چرا چنین میپرسد، اما او از این سؤال طفره میرود و ادعا میکند که نمیتواند به خاطر بیاورد، و میخواهد از گفتن به الی خودداری کند که زمانی یک دختر داشته است. الی برای “کاهش روحیه” یک کتاب لطیفه ای را که در اختیار دارد فاش می کند و جوک های متعددی را از آن نقل می کند که آنها قصد دارند ذهن خود را از خطرات موجود در جهان دور کنند، البته خیلی کوتاه.
زمانی که جفت از چاه آسانسور بالا میروند، الی از جوئل جدا میشود، آسانسور جای خود را میدهد و او را به پایین سقوط میکند. الی که روی طاقچه امن است، سعی می کند به سمت جوئل برود، اما او باعث می شود که او بماند و می خواهد راه خود را به سمت او باز کند. الی که نگران و بی حوصله می شود، از هتل عبور می کند و برای یافتن جوئل به پایین برمی گردد. او این کار را انجام می دهد و در آخرین ثانیه ظاهر می شود تا جوئل را از غرق شدن توسط یک شکارچی نجات دهد. تیراندازی به شکارچی کشته شد
او به بیماری خود اعتراف می کند که “به آن مرد شلیک کرده است”. با این حال، جوئل او را به خاطر نافرمانی از او، وادار کرد که الی سر او فریاد بزند، ناامید شده که حداقل از او تشکر نمی کند. جوئل با سردی به این سوال توجهی نمی کند و می خواهد ادامه دهد. همانطور که آنها راه می روند، الی سعی می کند توضیح دهد که چرا دستور او را نادیده گرفته است، اما از پاسخ جوئل بیشتر ناامید می شود.
آنها به زودی به داربست های متروکه می رسند. جوئل یک تفنگ شکاری را از پهلو میگیرد و به الی میگوید که پشت سرش بماند. آنها گروهی از شکارچیان را در زیر می بینند که از حضور آنها بی خبرند. الی می خواهد کمک کند اما هنوز فکر می کند جوئل به او اجازه نمی دهد. با ناراحتی او، او این کار را انجام می دهد، تفنگ شکاری را به او می دهد و آزمایش می کند که آیا او “می تواند آن را اداره کند”. جوئل علیرغم اینکه اعتراف کرده است که تنها به سمت موشها با تفنگ شلیک کرده است، به او اعتماد دارد که او را بپوشاند. او همچنین از او برای نجات او تشکر می کند و با او گرم می شود. الی گرم می شود، خوشحال می شود که جوئل با او ارتباط برقرار می کند.] بعد از اینکه آنها شکارچی ها را می کشند، الی هر دو به خاطر کشتن آنها احساس تاثیرگذاری می کنند اما شوم هستند، جوئل در نهایت احساس می کند که الی حق حمل یک تپانچه را به دست آورده است، اگرچه او اعلام می کند که چنین است. فقط برای موارد اضطراری”. او اعتراف می کند که می داند چگونه ایمنی را از بین ببرد و جوئل “مواظب” باشد.
اندکی پس از آن، این زوج در هنگام عبور از خیابان ها با هاموی شخصاً روبرو می شوند و علیرغم قدرت آتش سنگین آن موفق می شوند از آن پیشی بگیرند. آن دو تصمیم می گیرند از طریق بالکن وارد ساختمانی شوند تا از خیابان خارج شوند.
در حین انجام این کار، جوئل از پشت با چیزی روبرو می شود که او گمان می کند الی شکارچی دیگری است که جوئل بر او چیره می شود و به سرعت به او اطلاع می دهد که پسری به او آموزش داده است. جوئل متعاقباً حمله خود را متوقف می کند. هنگامی که با آن دو، هنری و سام آشنا می شوند، توافق می کنند که در خانه امن خود چت کنند.
زمانی که سام آنجاست، زغال اخته را به او پیشنهاد می دهد، زیرا “یک انبار کامل از آنها” را پیدا کرده است. او با کمال میل می پذیرد، این جفت سعی می کنند در حین انجام این کار، زغال اخته را به دهانشان بریزند. هنگام شب، او جوئل را بیدار می کند، جفتی که در راه پل به هنری و سم می پیوندند.
آنها به پل میرسند، اما وقتی هنری او را از روی یک کانتینر بالا میکشد، هاموی بار دیگر برمیگردد. او سعی می کند هنری را وادار کند تا جوئل را بالا بکشد، اما مرد وحشت می کند و با سم مسابقه می دهد. اگرچه او می توانست با برادران برود، به سمت جوئل برمی گردد. “ما به هم می چسبیم.” پس از اینکه به سختی از گلولههای هاموی طفره میروند، وقتی متوجه میشوند بخش بالایی پل از بین رفته است، متوقف میشوند. با کوبیدن هاموی به وسایل نقلیه که مسیر آن را مسدود کردهاند و جوئل قادر به کشف یک فرار امن نیست، الی کار را به دست خود میگیرد. اگرچه الی می داند که نمی تواند شنا کند، اما بی پروا از روی پل می پرد و باعث می شود جوئل نیز همین کار را انجام دهد. او که به سختی در آب شناور است، از جوئل کمک میخواهد، مراقب او موفق میشود او را بگیرد و در هنگام برخورد با یک صخره بزرگ ناک اوت شود.
به طور معجزه آسایی، الی زنده می ماند، هنری به موقع به آن دو باز می گردد تا آنها را نجات دهد. او آنها را از پل به ساحل می برد و دوباره آنها را با سام متحد می کند. پس از یک درگیری کوتاه، گروه به سمت فاضلاب به سمت برج رادیویی حرکت می کند.
آنها از طریق فاضلاب و حومه از منطقه شکارچی فرار می کنند. این جفت به آرامی با برادران پیوند می خورند اما این زمانی پایان یافت که سم آلوده شد و هنری از غم و اندوه برای کشتن برادرش دست به خودکشی زد.
رسیدن به جکسون
تا پاییز 2033، جوئل و الی به شهرستان جکسون، وایومینگ نقل مکان کردند، جایی که جوئل معتقد است برادرش تامی، یکی از اعضای سابق فایرفلایز، میتواند مکان آنها را به آنها نشان دهد. درست با نزدیک شدن به پاییز، آن دو تامی را در سدی می یابند که برق را برای یک جامعه دائمی احیا شده تامین می کند. در طول اقامت آنها، الی از ماریا سارا، دختر جوئل که به طرز غم انگیزی در ابتدای شیوع بیماری جان خود را از دست داد، یاد می گیرد. او همچنین احساس کرد که جوئل قصد دارد او را نزد تامی بگذارد، و او را به فرار به خانه ای متروکه در مزرعه کشاند. هنگامی که جوئل به او نزدیک می شود، هر دو با هم بحث و جدل شدیدی دارند که برای هر دوی آنها آشکار شد که در طول سفر چقدر به یکدیگر پیوند خورده اند و از آنها مراقبت می کنند. جوئل سرانجام نظر خود را تغییر می دهد و به همراهی الی ادامه می دهد.
با هدایت تامی، جوئل و الی به دانشگاهی می رسند که تصور می شود فایرفلایز در آنجا ساکن هستند. با این حال، کرم شب تاب یافت نمی شود، در عوض این دو با گروه بزرگی از افراد آلوده و آدمخوار مواجه می شوند. جوئل در طی یک مبارزه وحشیانه به شکم میخ زده می شود و مبارزه را به الی واگذار می کند.
محافظت از جوئل
الی موفق می شود جوئل را در یک مرکز خرید متروک پنهان کند، جایی که با پیراهن قدیمی خود و مقداری نوار چسب که هنگام جستجو در کشوها پیدا می کند، زخم او را پانسمان می کند. سپس تصمیم می گیرد که برای او و جوئل مدتی بخرد، و می رود تا چیزی پیدا کند تا زخم جوئل را با آن بخیه بزند در حالی که کالوس او را زیر نظر دارد.
پس از بالا رفتن از یک پله برقی شکسته، الی یک فروشگاه متروکه را در مرکز خرید، داروخانه وستون پیدا می کند. الی امیدوار است که دارو پیدا کند، اما در کمال ناامیدی او، از هر گونه مواد مفیدی پاک شده است. به سمت راهروی صندوق میروید و یک جعبه کمکهای اولیه را پشت یک در قفل شده پیدا میکنید. از یادداشتی که الی روی زمین پیدا میکند، متوجه میشود که داروساز «دیوانه شده» و یکی از کارمندان، بیاطلاع از شیوع کوردیپس، او را در یک فروشگاه پرنسس آمریکایی همسایه حبس کرده و کلید اولین فروشگاه را قفل کرده است. کیت کمک نیز یادداشت ترکیبی را به American Princess Store، 35-30-31 می دهد. الی جسد آلوده را پیدا می کند و کلید او را به همراه تصویری از مرد و دخترش در یک غرفه عکس برمی دارد.
در حالی که الی فروشگاه را ترک می کند، با یک کلیک تنها روبرو می شود و به سرعت آن را با تیغه سوئیچ خود می کشد. او قفل در را باز میکند و به سرعت جعبه کمکهای اولیه را باز میکند، اما ناامید میشود که متوجه میشود خالی است و سایر بازماندگان آن را دزدیدهاند. الی از ناامیدی به آن لگد می زند، اما ناامیدی او به سرعت با پیدا کردن یک هلیکوپتر نظامی سقوط کرده به هیجان تبدیل می شود، متقاعد شده است که چیزی دارد که می تواند برای بخیه زدن زخم جوئل از آن استفاده کند. او با تعجب در مورد اینکه چگونه می تواند به آنجا برود، یک دروازه پیدا می کند، اما قفل است، و دکمه ای که برای باز کردن قفل دروازه استفاده می شود، قدرتی برای آن ندارد.
او کابلها را پیدا میکند و توصیههای جوئل را به خاطر میآورد که آنها را دنبال کند. او سعی می کند ژنراتور را روشن کند، اما متوجه می شود که بنزین آن تمام شده است. الی یک قوطی گاز خالی را در یک پارکینگ پر آب پیدا میکند و پس از کشتن تعدادی از شکارچیان، آن را از بنزین کامیون پر میکند. الی ژنراتور را سوخت میگیرد و برق را راهاندازی میکند. دو استاکر دیگر در آب تا زانو میدوند، اما یک سیم برق به داخل آب میافتد و در این فرآیند استاکرها را برقگرفت. الی باید بدون دست زدن به آب راه خود را به طرف دیگر گاراژ پارکینگ بیابد، در غیر این صورت “تا یک ترد سرخ می شود.”
الی پس از برخورد و کشتن افراد آلوده، دوباره به دروازه باز می گردد. او روی هلیکوپتر میپرد و از پیدا کردن دارو راحت میشود و کیت دارو را در آغوش میگیرد و میگوید که نمیخواهد جوئل را رها کند. او پس از کمین شدن توسط آدمخوارها و چندین بار آلوده شدن، راه خود را برمیگرداند و وقتی جایی را پیدا میکند که الی جوئل و کالوس را پنهان کرده بود، باید به سرعت حواس برخی را پرت کند. او پس از کشتن آدمخوارها و آلوده شدن، به سمت جوئل می رود که هنوز زنده است. پس از اینکه به او گفت در خیاطی زخم ها “متخصص” است، موفق می شود زخم او را بدوزد. سپس او را به یک پتو روی سورتمه می بندد و سپس سورتمه را به کالوس می بندد و شروع به سوار شدن می کند.
او در نهایت هر دو را به استراحتگاه Lakeside می برد. در آنجا، الی جوئل را در خانه ای پنهان می کند تا از او مراقبت کند، در حالی که برای شکار غذا به بیرون می رود. الی در حین سفر در لیک ساید، مصنوعات متعددی را با خود حمل می کند که بسیاری از آنها را از زندگی خود در بوستون به دست آورده است. اینها عبارتند از نامه مادرش آنا، آویز رایلی، تیغه سوئیچ او، سونی واکمن او که در زمان حضورش در یتیم خانه در اختیار داشت، کتاب های جوک که در پیتسبورگ از آنها خواند و عکس جوئل و سارا که از تامی در جکسون دزدیده بود.
برخورد با دیوید
در ماه های زمستان، الی کمبود غذا دارد. او خانه ای را که در آن از جوئل مراقبت می کند را ترک می کند و در جنگلی نزدیک به دنبال غذا می گردد. او آنجا روی کالوس سوار می شود و با یک آهو روبرو می شود. او از یک تیر و کمان برای کشتن آن استفاده می کند اما با دو مرد به نام های دیوید و جیمز روبرو می شود. دیوید پیشنهاد می دهد که با بخشی از گوشت آهویی که الی ردیابی کرده و کشته بود، منابع را مبادله کند. الی در مقابل درخواست آنتی بیوتیک کرد و آنها را با تیر و کمان تهدید کرد که اگر کاری انجام دهند. جیمز برای دریافت آنتی بیوتیک به محل زندگی گروه می رود و دیوید را با الی تنها می گذارد. دیوید و الی از سردی هوا پناه می برند و دیوید نام الی را می پرسد. او حاضر به گفتن نیست.
آلوده به زودی به پناهگاه آنها حمله کردند. دیوید به الی کمک کرد تا با آنها مبارزه کند و از مهارت او با یک تفنگ تعریف کرد. همانطور که آنها راه خود را از طریق ساختمان های مجاور می گذرانند و با چندین موج آلوده مبارزه می کنند، نگرش الی نسبت به او کمی ملایم تر می شود.
پس از پاکسازی کامل ساختمان ها، او و الی به پناهگاه اصلی خود باز می گردند. او این فلسفه را مورد بحث قرار می دهد که هر چیزی به دلیلی اتفاق می افتد، که الی به شدت با آن مخالف است. دیوید تصمیم می گیرد نظریه خود را با فاش کند که در واقع مردانش بودند که به جوئل و الی در دانشگاه حمله کردند. جیمز برگشته مکالمه را می شنود و الی را زیر اسلحه نگه می دارد، اما دیوید از الی می خواهد که دارو داده شود و آزاد شود و جیمز با اکراه موافقت می کند. الی به شهر مجاوری که در آن پناه گرفته بود برمی گردد. زمانی که آنجا بود، دارو را به جوئل می دهد و سپس می خوابد.
دیوید که اجازه داده بود الی را ترک کند، مردانش او را ردیابی می کنند. مردان او ذکر می کنند که تحت دستورات شدید دیوید برای زنده نگه داشتن او هستند، اما وقتی از جیمز فهمیدند که جوئل نیمی از مهاجمان را در دانشگاه سلاخی کرده است، این دستورات نادیده گرفته شد. الی، سوار بر کالوس، سعی می کند از گروه دیوید دور شود و آنها شروع به ردیابی او می کنند که در نهایت منجر به شلیک گلوله و کشته شدن کالوس می شود. در حالی که سعی می کند با پای پیاده فرار کند، الی راه خود را از طریق یک اقامتگاه طی می کند اما دیوید او را در سالن غذاخوری پیدا می کند و او را بیهوش می کند.
وقتی الی در سلول نگهدارنده خود به هوش میآید، شاهد میشود که جیمز جسدی را روی نیمکت خرد میکند و متوجه میشود که دیوید و گروهش آدمخوار هستند. الی آشکارا منزجر است و نسبت به دیوید خصمانه است. آنها بحث می کنند و الی با اکراه غذایی را که دیوید به او می دهد می خورد و ادعا می کند که گوشت گوزن است نه بیشتر. دیوید از الی التماس می کند که بهترین علایق او را در ذهن دارد و به او جایی در گروهش پیشنهاد می دهد. سپس او با محبت دست الی را لمس می کند (به طور ضمنی گفته می شود که او یک هیبهفیل است). اکنون که به قصد خود پی برده است، الی انگشت خود را می شکند و تلاش می کند تا کلیدهای خود را پس بگیرد، که دیوید در پاسخ او را به میله های سلول کوبیده و جان او را تهدید می کند.
روز بعد، دیوید و جیمز میرسند و الی را روی میز میچسبانند تا او را برای غذا ذبح کنند. درست قبل از اینکه دیوید به او ضربه بزند، الی فریاد میزند که او آلوده است و میگوید که دیوید نیز آلوده است زیرا قبل از اینکه او را روی میز بگذارند او را گاز گرفته است. دیوید در ابتدا شک دارد، اما الی اصرار دارد که باید آستین راست او را بالا بزند تا زخم گاز گرفتگی خود را به او نشان دهد. وقتی جیمز متوجه شد که الی آلوده است، ترسیده و منزجر می شود، اما دیوید ادعا می کند که نباید واقعی باشد زیرا او زودتر روی می آورد. جیمز چنگ خود را روی دست چپ الی ضعیف می کند و دیوید شروع به مشاهده گاز گرفتن او از الی می کند. الی از این فرصت استفاده می کند و با دست چپش چاقوی قصابی را می گیرد و به گلوی جیمز می زند و او را می کشد. مرگ جیمز دیوید را خشمگین می کند، جایی که او با شلیک به سمت الی با اسلحه خود تلافی می کند و هر شلیک را از دست می دهد. الی از اتاق فرار می کند و دیوید و آدمخواران را به تعقیب او در شهر هدایت می کند.
دیوید سرانجام الی را در یک رستوران فاسد پیدا میکند، در حالی که تلاش میکند تا از دست افرادش در پشت در بگریزد، با او مبارزه میکند و اظهار میکند که ردیابی او آسان است. او پس از پرتاب او به زمین، او را زیر اسلحه نگه می دارد و از او می پرسد که چگونه توانسته زنده فرار کند. او برای لحظه ای حواسش به آتش سوزی شدن ساختمان توسط فانوس در حین مبارزه آنها پرت می شود.
همانطور که رستوران آرام آرام در آتش میسوزد، او در خروجی را قفل میکند و به الی طعنه میزند و به او میگوید که جایی برای رفتن ندارد و اگر میخواهد برود باید کلیدها را از او بگیرد. دیوید به تعقیب او در سراسر رستوران ادامه داد و با طعنه زدن به او و ابراز ناامیدی از اینکه او پیشنهاد او را برای پیوستن به گروه قبول نکرد، ابراز ناامیدی کرد. الی به سادگی بیشتر انزجار خود را از دیوید و جنون آشکار او نشان می دهد، زیرا در پشت باجه های ناهارخوری پنهان می شود و سعی می کند کلیدها را از او بگیرد و او را با حملات دزدکی تحت کنترل خود درآورد.
پس از اینکه الی با تیغه سوئیچ خود یک بار از پشت به دیوید خنجر زد، او او را پرت می کند و سعی می کند با هفت تیر خود به او شلیک کند، در حالی که او پنهان می شود. سپس یک قمه را از غلاف پشتی بیرون میکشد و به تعقیب او ادامه میدهد و سعی میکند با شلیک گلوله به او شلیک کند یا او را بکشد. او از صفحات شکسته روی زمین در سرتاسر ساختمان استفاده میکند تا اگر الی روی آنها قدم گذاشت، پیدا کند. او موفق می شود از دیوید فرار کند و دو بار دیگر به او چاقو می زند که باعث وحشت او می شود و قبل از اینکه موهایش را بگیرد و او را روی زمین بیاندازد، او را به میز پشت سرش کوبید. دیوید علیرغم ضربات چاقو به قسمت بالایی تنه، همچنان می تواند بدود و الی را تهدید کند. سپس او و الی در کنار یکدیگر سیاه می شوند.
هنگامی که آنها به هوش می آیند، دیوید اولین کسی است که بهبود می یابد. او در حالی که الی ضعیفتر به سمت قمهاش زیر کابینت میخزد، طعنه میزند و میگوید که خوب است تسلیم شوید. در این زمان متوجه نمی شود قمه ای که رها کرده در فاصله کمی است. او دوباره به الی ضربه می زند و در حالی که گلوی او را محکم گرفته است، او را به زمین می اندازد و نزدیک بود او را خفه کند. الی موفق می شود به قمه زیر کابینت برسد و بازوی او را بریده است. الی با به دست آوردن یک مزیت، چندین بار با خشونت سر دیوید را هک می کند، ظاهراً در حالت خشم و هیستریک، تا زمانی که جوئل ناگهان از راه می رسد و او را از جسدش دور می کند و او را در آغوش می گیرد و دلداری می دهد که او شروع به گریه می کند.
پیدا کردن فایرفلای ها
بهار فرا می رسد که جوئل و الی به سالت لیک سیتی می رسند، مقصد نهایی مورد نظر در 27 آوریل 2034. الی اکنون پانزده ساله شده است. در نیمه اول سفر، الی هنوز تحت تأثیر اتفاقات زمستانی می لرزد و حواسش پرت و ساکت است. جوئل، پس از به اشتراک گذاشتن لحظه ای صمیمانه با الی، به او می گوید که می توانند اکنون برگردند و به تامی برگردند. الی از جوئل تشکر میکند، اما قبول نمیکند، و توضیح میدهد که بعد از همه چیزهایی که آنها تجربه کردهاند، باید چیزی ارزش داشته باشد.
جوئل در حالی که در یک تونل متروکه با چندین آلوده مواجه می شود، در اتوبوسی غوطه ور به دام می افتد. الی سعی می کند به او کمک کند، اما موفق نمی شود و تقریباً غرق می شود. در حالی که جوئل در حال انجام CPR برای نجات الی است، فایرفلایز از راه می رسد و پس از درخواست تسلیم او، او را بیهوش می کند. الی احیا می شود و به دستور مارلین بلافاصله برای بررسی توسط تیم پزشکی منتقل می شود. هنگامی که جوئل در بیمارستان کرم شب تاب از خواب بیدار می شود، مارلین به او توضیح می دهد که ایمنی الی را می توان مهندسی معکوس کرد تا واکسنی برای قارچ کشنده ایجاد کند، اما برای انجام این کار، کوردیسپس جهش یافته باید از طریق جراحی از مغز او استخراج شود و او را در این بیماری بکشد. فرآیند جوئل بلافاصله مخالفت می کند و از مارلین می خواهد که شخص دیگری را پیدا کند. مارلین امتناع می کند و توضیح می دهد که هیچ کس و هیچ انتخاب دیگری وجود ندارد و باید برای نجات بشریت انجام شود. او به نگهبان فایرفلای، ایتان، دستور می دهد تا جوئل را از بیمارستان خارج کند. اگر جوئل مقاومت کند، به ایتان اجازه داده می شود که او را بکشد. در راه خروج، جوئل بر اتان غلبه میکند و او را میکشد، و راه خود را از طریق مرکز به اتاق عمل میرساند، جایی که قرار است عمل جراحی الی آغاز شود. جوئل او را نجات میدهد و دکتر جری اندرسون را در این فرآیند میکشد، زمانی که او تلاش میکند او را متوقف کند.
جوئل پس از فرار از فایرفلای های باقی مانده با آسانسور به گاراژ پارکینگ، با مارلین روبرو می شود که از او می خواهد در این مورد تجدید نظر کند. او سناریوهای وحشتناک مختلفی را پیشنهاد میکند که اگر الی او را به دنیا بازگرداند، ممکن است برای الی اتفاق بیفتد، مانند مرگ بر اثر تکه تکه شدن توسط یک دسته کلیک، تجاوز جنسی و قتلی که توسط اراذل و اوباش انجام میشود. سپس سعی میکند با او استدلال کند و میگوید که “این همان چیزی است که او میخواهد و شما آن را میدانید”. جوئل هنوز تمایلی به تسلیم شدن الی ندارد، به مارلین شلیک می کند و می کشد. بعداً، الی در داخل ماشین جوئل در راه خروج از سالت لیک سیتی از خواب بیدار میشود و متعجب میشود که در زمانی که او بیهوش بود چه اتفاقی افتاده است.
بازگشت به جکسون
جوئل و الی سرانجام به محل سکونت تامی می رسند، جایی که جوئل اظهار می کند که می توانند به یک زندگی عادی برگردند. قبل از آن، جوئل به الی می گوید که در زمانی که او بیهوش بود با فایرفلایز چه اتفاقی افتاده است. او افسرده به نظر می رسد و به نظر می رسد که گناه بازمانده را دارد، بنابراین (برای کاهش احساس گناه) جوئل ادعا می کند که ده ها فرد ایمنی دیگر توسط فایرفلایز مورد مطالعه قرار گرفته اند، و این که هیچ فایده ای در یافتن درمان نداشته است.
پس از رسیدن به شهرک، الی به جوئل میگوید که روزی که گاز گرفته شد، با دوستی بود که او نیز گاز گرفت. او بیان می کند که آنها قول داده اند تا آخر با هم صبر کنند و او هنوز منتظر است تا بپیوندد و به دوستش بپیوندد. او از جوئل می خواهد که “به من قسم بخور که همه آنچه در مورد فایرفلایز گفتی درست است.” جوئل پاسخ می دهد: “قسم می خورم”. اگرچه او این را می پذیرد، اما در مورد اینکه الی او را باور دارد یا نه، مبهم باقی مانده است.
رویدادهای The Last of Us Part II
دریافت یک گیتار
در هفتههای پس از ورودشان، الی و جوئل در جکسون زندگی میکنند. در برخی مواقع، الی اثر گاز گرفتگی خود را بر روی بازوی خود از بین میبرد و ساعد او را زخمی میکند اما پنهان کردن ایمنی خود را آسانتر میکند.
یک روز عصر جوئل از خانه الی بازدید می کند، یک گاراژ تبدیل شده در حیاط خلوت او. جوئل در می زند و از در خانه الی را صدا می کند، اما الی صدای او را نمی شنود زیرا در حال نقاشی و گوش دادن به واکمن خود است. وارد می شود و با پایش صندلی او را تکان می دهد تا توجه او را جلب کند. الی مبهوت می شود و جوئل را سرزنش می کند که “تقریباً به [او] حمله قلبی کرد.”
الی از جوئل میپرسد که چرا او را ملاقات میکند، و جوئل میگوید که در حال بررسی است. او اشاره میکند که مردم در جکسون از نحوه کمک الی تحت تأثیر قرار گرفتهاند. همانطور که آنها صحبت می کنند، مشخص می شود که هنوز تنش هایی بین الی و جوئل وجود دارد، که نشان می دهد او از پاسخ های جوئل در مورد پایان یافتن جستجوی درمان توسط فایرفلایز ناراضی است. جوئل شروع به گفتن لطیفه ای به الی می کند که تامی به او گفته بود که فکر می کند دوست دارد، اما او نمی تواند آن را به خاطر بیاورد. الی حرف او را قطع می کند و متوجه می شود که دیر شده است و او باید زود بیدار شود. جوئل می گوید که از موهای او بیرون می آید، اما چیزی برای نشان دادن او دارد. او بیرون میآید و کمی بعد با یک هدیه برمیگردد.
“این چیه؟” الی می پرسد.
“بعضی از مردم به این چیز در اینجا گی تار می گویند.” جوئل می گوید و لهجه تگزاسی خود را نمایش می دهد. او از الی می پرسد که آیا دوست دارد چیزی بشنود، و او می گوید بله. جوئل می گوید که باید قول بدهد که نخندد، که این کار را هم می کند. جوئل Future Days توسط Pearl Jam را برای او می خواند. اشعار، که شامل خطوطی از دیدن «روزهای آینده/روزهای من و تو» است، به نظر می رسد که با الی طنین انداز شده است، و او گوش دادن به آواز جوئل را آرام می کند.
وقتی جوئل آهنگ را تمام میکند، الی میگوید که «ممکن نبود». جوئل میخندد و میگوید آنچه را که میتواند بگیرد، میگیرد. سپس گیتار را به سمت الی دراز کرد و گفت که مال اوست. الی ابتدا سعی می کند رد کند و می گوید که چیزی در مورد نواختن گیتار نمی داند، اما جوئل به او یادآوری می کند که قول داده به او آموزش دهد. الی از اینکه یادش میآید متاثر میشود و گیتار را میپذیرد. جوئل می گوید که فردا شب می توانند اولین درس خود را داشته باشند و الی نیز موافقت می کند.
جوئل میخواهد برود، اما الی با رسیدن به در جلوی او را میگیرد و میپرسد آیا این شوخی را به خاطر آورده است یا خیر. جوئل لحظهای فکر میکند، سپس لبخند میزند و میپرسد: ضرر خوردن ساعت چیست؟ الی بدون اینکه جوابش را بداند شانه هایش را بالا می اندازد. جوئل این جمله را ارائه میکند که «زمانبر است». الی لبخند می زند و می گوید که احمق است. جوئل می خندد و موافقت می کند. او لحظه ای بیشتر درنگ می کند، سپس برای او شب بخیر آرزو می کند و در را می بندد. الی برای لحظه ای متفکر به نظر می رسد. سپس سیمهای گیتار جدیدش را میکوبد.
هدیه تولد
از سال 2034 تا اوایل سال 2038، الی در جکسون زندگی می کند و با دینا، یکی دیگر از ساکنان جامعه آشنا می شود. دوستی الی و دینا توسعه می یابد و همراه با جسی به سایر ساکنان جکسون کمک می کنند تا در حومه گشت زنی کنند تا در برابر انبوهی از آلوده و هر غارتگر سرگردانی که می تواند تهدیدی باشد دفاع کنند. در برخی مواقع، الی خالکوبی یک پروانه را بر روی ساعد راست خود از گربه دوست دختر سابق خود می کند.جوئل در شانزدهمین سالگرد تولدش در سال 2035، الی را به یک سفر سه روزه به موزه متروکه ای در جای دیگری در وایومینگ می برد. در طول سفر، او گیتار خود را تمرین میکند و جوئل او را تشویق میکند و اصرار میکند که با ایجاد پینه در نوک انگشتانش بهتر میشود تا نواختن سختتر شود. همانطور که آنها به موزه نزدیک می شوند، او را به داخل رودخانه هل می دهد، با خنده از واکنش متعجب او اما همچنین مشاهده می کند که شنا کردن او در حال بهبود است. الی او را به خاطر این کار سرزنش می کند و بعداً در حالی که جفت در حال تماشای آهوی نزدیک هستند با او رفتار مشابهی می کند. یک بار در موزه، مجسمه بزرگ تیرانوزاروس رکس در نزدیکی ورودی، الی را شگفتزده میکند. به نگرانی جوئل، او به بالای سر آن بالا می رود، غرش می کند و سپس به داخل آب زیر می پرد. با بالا رفتن از استخر، با جوئل به داخل می رود و هر دو به تمام مجسمه های دایناسور دیگر به اطراف نگاه می کنند.
الی یک کتاب راهنمای فرسوده را از ورودی بیرون میآورد و از آن برای خواندن انواع مختلف دایناسورها استفاده میکند. او همچنین کلاه های متعددی را در منطقه پیدا کرده و آنها را امتحان می کند و جوئل را وادار می کند که یکی از آنها را به سر بگذارد. جوئل مقاومت میکند اما الی او را مجبور میکند آن را بپوشد و اصرار میکند که باید آن را بپوشد، زیرا تولد او است.
بعداً، آنها به طبقه بالاتری می روند، جایی که یک نمایشگاه فضایی پیدا می شود. الی که سالها میخواست فضانورد شود، خاطرنشان میکند که این اتاق مورد علاقهاش است زیرا با فعالیتهای تعاملی متعدد بازی میکند و لباسهای فضایی مختلف و کشتیهای موشکی را مطالعه میکند و جوئل را با دانش خود تحت تأثیر قرار میدهد. او در نهایت یک کپسول فضایی را پیدا می کند که از آن بالا می رود. جوئل به او ملحق میشود، در حالی که از تمام فناوری هنوز دست نخورده در آن وجود دارد. الی آرزو می کند که ای کاش می توانست به فضا پرواز کند و همین امر باعث شد جوئل یک نوار کاست را بیرون بیاورد. الی می پرسد چه چیزی روی آن است، اما او اصرار دارد که او بازی کند و چشمانش را ببندد. همانطور که شروع می شود، ضبطی از پرتاب آپولو 11 ناسا است. الی پشت می نشیند، چشمانش بسته است و به خودش اجازه می دهد پرواز به فضا و دیدن ماه را تصور کند. پس از پایان ضبط، الی از جوئل برای بهترین هدیه تولدش تشکر می کند. پس از خروج از غلاف، جوئل به او نشانی می دهد تا نشان دهنده موفقیت او در فرود دوباره روی زمین باشد.
الی که نمیخواهد روز تمام شود، اصرار میکند که این زوج ساختمان دیگر موزه را بررسی کنند. جوئل فاش می کند که یکی از آنها را از آلودگی پاک نکرده است، اما الی به هر حال داخل آن شنا می کند و بالا می رود. در حالی که به اطراف نگاه میکند، الی پیامهایی را میبیند که از مردی که ظاهراً آنجا پنهان شده بود، روی دیوار نوشته شده بود. او در نهایت جسد او و یک یادداشت خودکشی را پیدا میکند که نشان میدهد او یک فایرفلای سابق بوده و به امید “پیدا کردن نور” به موزه آمده است تا تمام امید خود را به نجات بشریت از دست بدهد. او وارد اتاق بعدی می شود و گرازی که در آنجا به دام افتاده با او برخورد می کند. جوئل با شنیدن گریه او به زور وارد اتاق شد. الی ادعا می کند که حالش خوب است، اما به نشان فایرفلای روی دیوار که زیر آن کلمه “دروغگو” نوشته شده خیره می شود. جوئل او را ترغیب می کند که ترک کند و گروه را فراموش کند.
یافتن رشته ها
یک سال بعد، الی در حال گشت زنی با تامی است، در فکر این واقعیت است که او با دوستش گربه قرار می گیرد در حالی که در مورد واکنش احتمالی جوئل به آن متعجب است و گیج شده است که چگونه این موضوع بر روابط او با دینا تأثیر می گذارد. تامی اسنایپ خود را خیلی دور آلوده می کند تا ذهنش را از نگرانی هایش دور کند. پس از اتمام، او می پرسد که چرا او با جوئل ناراضی به نظر می رسد، اما او از این سوال طفره می رود.
آن دو به تماشاچی در لژی که جوئل در حال نواختن گیتار الی است بازمیگردند. او فاش میکند که سیمهای او نیاز به تغییر دارند و الی را گیج میکند، غافل از اینکه سیمها ممکن است در اثر نواختن زیاد فرسوده شوند. تامی به زوج پیشنهاد میکند در حالی که او در خانه نگهبانی میدهد، در یک فروشگاه موسیقی در مرکز شهر جستجو کنند. علیرغم برخی خصومت ها، الی موافق است.
در حین سوار شدن به زمین، جوئل در مورد اینکه تعدادی از کمیک های Ellie’s Savage Starlight را پیدا کرده و آنها را خوانده است، صحبت می کند و اعتراف می کند که آنها دقیقاً داستان های تخیلی مورد علاقه او نیستند، اما در عین حال خواندن خوب آنها، روحیه الی را روشن می کند. الی و جوئل به محض پایین آمدن در جاده، مسیر خود را به سمت فروشگاه مسدود میبینند و مجبور میشوند از طریق هتلی که در آن نزدیکی است عبور کنند. در داخل، جفت آن را پر از هاگ مییابد. علیرغم اینکه جوئل نیازی به ماسک گاز ندارد، اصرار دارد که الی در صورت برخورد با بازماندگان دیگر، ماسکی بپوشد. در حالی که در داخل هستند، قبل از اینکه یک بادکن به آنها کمین کند، تعداد زیادی مبتلا را از بین می برند. متورم نزدیک بود الی را بکشد، اما جوئل با قمه خود به آن حمله می کند، بازوی آن را جدا می کند و می کشد و الی را نجات می دهد. الی با یافتن راه خود به رستوران هتل، دو جسد را روی زمین پیدا می کند که یکی به ضرب گلوله کشته شده و دیگری یک کلیک جهش یافته است. جوئل به سرعت به جلو میپرد، صدای کلیک را به پایین میچسباند و با شلیک گلوله به سمت آن میمیرد، و یک بار دیگر الی را نجات میدهد. الی از او تشکر می کند و سپس یادداشتی را در کنار یکی از اجساد می خواند. این یادداشت و این واقعیت که اجساد کولهپشتی با امضای جکسون به نام «J» داشتند، تأیید میکند که این زوج دو نوجوان بودند که در تلاش برای یافتن فایرفلایها و کمک به «نجات جهان» فرار کردند تا مورد حمله قرار بگیرند و آلوده شوند. توسط یک گروه ترکی، باعث مرگ آنها شد. الی که بیشتر احساس گناه می کند، با جوئل در مورد اتفاقی که در بیمارستان شهر سالت لیک سیتی رخ داده روبرو می شود. جوئل اصرار دارد که بیماران ایمنی دیگری نیز وجود داشتهاند، اما الی بلوف خود را میخواند که جوئل پاسخ میدهد که افراد مصون دیگر میتوانند مانند آنچه او مجبور به انجام الی میکند پنهان شوند. سپس قبل از اینکه الی بتواند بیشتر بحث کند، مکالمه را خاموش می کند. سپس این زوج برای آوردن تامی برای کمک به حمل اجساد نزد خانوادههایشان در جکسون حرکت میکنند.
فهمیدن حقیقت
اندکی بعد، الی به تنهایی به بیمارستان سنت مری در سالت لیک سیتی باز می گردد و در نیمه شب مخفیانه بیرون می آید و یادداشتی برای جوئل می گذارد. در آنجا، او آن را رها شده میبیند و نوار ضبط شدهای را که مل، یکی از اعضای فایرفلایز به جا مانده بود، کشف میکند که میگوید او تنها کسی است که مصون است و تنها دکتری که میتوانست واکسن بسازد مرده است. در حالی که بیرون نشسته بود و به نوار گوش میداد، جوئل سوار بر اسبش میآید و با عجله به سوی الی میآید و او را در آغوش میگیرد و او را به خاطر فرار سرزنش میکند. الی او را هل می دهد و از او می خواهد که حقیقت را به او بگوید و تهدید می کند که اگر یک بار دیگر دروغ بگوید او را برای همیشه ترک خواهد کرد. جوئل پس از تردیدهای بسیار، سرانجام فاش کرد که جراحان حاضر بودند الی را بکشند تا واکسنی درست کنند، بنابراین او آنها را متوقف کرد. این خبر او را ویران می کند و اگرچه قبول می کند که به جکسون برگردد، اما اعلام می کند که برای همیشه روابط خود را با جوئل قطع خواهد کرد.
از دست دادن جوئل
دو سال پس از کشف الی، او در یک جشن در کلیسای روستا شرکت می کند. جسی، یکی دیگر از شرکت کنندگان، در بار به الی نزدیک می شود. او توضیح می دهد که چگونه جوئل در مسیرهای گشت زنی خود به او سخنرانی می کند، به خصوص زمانی که الی با او در گشت زنی است. آن دو تماشا می کنند که دینا، دوست دختر سابق جسی، با مردی با «سدی کوچولو» ساخته کروکد استیل می رقصد. پس از پایان رقص، دینا به الی و جسی نزدیک می شود و نوشیدنی الی را می گیرد و او را روی زمین رقص می کشاند. هنگامی که در زمین رقص است، دینا به الی می گوید که هرکسی که رقص آنها را تماشا می کند به او حسادت می کند. الی می گوید که او “فقط یک دختر” است که دینا با شور و شوق او را می بوسد و ادعا می کند که آنها باید از او وحشت داشته باشند. به زودی، ست به آنها نزدیک شد و آنها را به خاطر بوسیدن سرزنش کرد. با این حال، زمانی که الی و دینا دور شدند، ست اظهاراتی همجنسگرا هراسی کرد که باعث شد الی به او بچرخد. جوئل با دیدن این حادثه به جلو هجوم آورد و ست را هل داد و به او دستور داد که بیرون بیاید. ماریا و تامی سپس ست را اداره کردند در حالی که جوئل سعی داشت به الی کمک کند. با این حال، الی هنوز هم از جوئل ناراحت بود و کمک او را رد کرد و این باعث ناراحتی او شد.
اواخر همان شب، الی به خانه جوئل آمد و او را در حال نواختن گیتار و نوشیدن قهوه در ایوان خود دید. مکالمه با الی شروع می شود که به طرز ناخوشایندی از جوئل می پرسد قهوه را از کجا آورده است، که او پاسخ می دهد که هفته قبل با گروهی از مسافران آن را عوض کرده است. با این حال، الی به سرعت به جوئل هشدار می دهد که سر راه او قرار نگیرد، و می گوید که او نیازی به دفاع از او یا آزار جسی در مورد گشت زنی ندارد، فقط به این دلیل که او با او همراه می شود. جوئل که مایل به تغییر موضوع است، می پرسد که آیا دینا دوست دختر الی است؟ الی در حالی که اشک در چشمانش حلقه می زند، آن را انکار می کند. هر چند جوئل تاکید می کند که بدون توجه به نیات دینا، او خوش شانس خواهد بود که الی را به عنوان شریک زندگی خود داشته باشد. الی فریاد می زند که چگونه جوئل با جلوگیری از مرگ او معنای زندگی او را ربود تا واکسن را در بیمارستان سنت مری تهیه کند. جوئل صاف می ایستد و اعلام می کند که حتی اگر خدا به او فرصتی بدهد تا اتفاقی که افتاده را تغییر دهد، این کار را نمی کند زیرا از نجات جان الی پشیمان نیست. الی سپس اعلام می کند که ممکن است هرگز او را به خاطر کاری که انجام داده است نبخشد، اما از اینکه می خواهد حداقل تلاش کند پشیمان می شود. جوئل که احساساتی شده است، می گوید که دوست دارد او این کار را انجام دهد. سپس الی در حالی که جوئل سرازیر می شود، ترک می کند و به آرامی شروع به گریه می کند.
صبح روز بعد، الی توسط جسی از خواب بیدار می شود که از او در مورد شب قبل می پرسد (تا حد زیادی برای الی تسکین می یابد، او هیچ احساس سختی نسبت به بوسیدن او با دینا ندارد). آنها وارد یک بار می شوند، جایی که الی با ست ملاقات می کند و او برای رفتار خود عذرخواهی می کند و آن را به خاطر مست بودن مقصر می داند. الی، جسی و دینا آماده می شوند تا برای تسکین جوئل و تامی به گشت زنی بروند. الی با دینا ملاقات می کند و پس از اینکه الی بعد از بوسیدن آنها فرار کرد، پس از دیشب آشتی کردند. با این حال، بحث آنها با دعوای چند کودک با گلوله برفی قطع شد. الی و دینا بدون تردید تصمیم می گیرند به مبارزه بپیوندند و پیروز شدند.
بعداً در گشت زنی، الی و دینا با یک لاشه گوزن مثله شده روبرو می شوند و متوجه می شوند که توسط افراد آلوده مورد حمله قرار گرفته است. این دو شروع به شکار افراد آلوده می کنند که در نزدیکی هستند. در حین بررسی یک بازار متروکه، این دو مورد حمله گروهی از کلیک کنندگان قرار می گیرند، اما موفق می شوند مخفیانه با آنها برخورد کنند. یک طوفان برفی عظیم ظاهر می شود و الی و دینا تصمیم می گیرند در کتابخانه ای در همان نزدیکی پناه بگیرند، که همچنین به عنوان مخفیگاه یوجین، شریک سابق دینا، که یک دسته ماری جوانا (اکنون مرده) داشت، خدمت می کرد. آنها مقداری علف هرز تازه پنهان شده در یک کوزه را پیدا می کنند و آن دو تصمیم می گیرند سیگار بکشند و منتظر طوفان باشند. در نهایت آنها شروع به ساختن می کنند.
الی در حالی که سوار بر اسب خود می شود، با کلبه WLF با گروهی از مردگان آلوده در طرف دیگر دروازه روبرو می شود. الی در حالی که با خودش دعا می کند که تامی و جوئل حالشان خوب باشد، مخفیانه به داخل خانه می رود و صداهایی از طبقه پایین می شنود. او با یک جوئل که به شدت کتک خورده بود با سربازان WLF روبرو می شود و سعی می کند او را نجات دهد، اما به سرعت تحت سلطه قرار می گیرد. الی از آنها میخواهد که جوئل را رها کنند و با درماندگی تماشا میکند که ابی با کوبیدن سر جوئل با چوب گلف کارش را تمام میکند. تماشای مرگ جوئل در مقابل چشمانش باعث می شود شنوایی او از بین برود، زیرا او قادر به شنیدن مکالمه خدمه دریاچه نمک نیست زیرا دیوانه وار گریه می کند در حالی که آنها را تهدید می کند که آنها را خواهد کشت. ناگهان با لگد زدن به صورتش ناک اوت می شود. بعداً دینا و جسی او را از خواب بیدار می کنند و دینا در حالی که به جسد جوئل نگاه می کند از او عذرخواهی می کند.
پس از بازگشت به جکسون، الی پس از اتفاقاتی که رخ داده است، در یک وضعیت آسیب دیده قرار می گیرد و تامی در اتاقش به او نزدیک می شود. الی و تامی در مورد اینکه الی می خواهد انتقام بگیرد بحث می کنند، متوجه می شوند که WLF اهل سیاتل است، اما تامی نگران نیروی انسانی مورد نیاز برای چنین ماموریتی است که جکسون را آسیب پذیر می کند. الی به او اطلاع می دهد که با یا بدون تامی یا هر کس دیگری به سیاتل می رود. تامی از او می خواهد که به او یک روز فرصت دهد تا با ماریا صحبت کند تا بفهمد که آیا او می تواند به اندازه کافی سرباز بگذارد.
بعداً الی متوجه می شود که تامی به تنهایی به سیاتل رفته است و ماریا اصطبل را قفل کرده است. ماریا یادداشتی از تامی پیدا می کند که از ماریا می خواهد تا الی را از تعقیب او باز دارد. ماریا با دانستن اینکه الی به هر حال قرار است دزدکی بیرون بیاید، به او و دینا اجازه میدهد تا با اسب خود به سیاتل بروند و از آنها بخواهد تامی را یکپارچه بازگردانند، اما خاطرنشان میکند که نمیتواند از هیچ کس دیگری برای رفتن با آنها دریغ کند.
شکار ابی در سیاتل
الی و دینا در شیمر به حومه سیاتل می رسند. آنها بزرگراه را دنبال می کنند تا به دیوار FEDRA برسند که لبه منطقه قرنطینه را مشخص می کند. بدون هیچ راه آسانی، الی به بالای دیوار بالا می رود. پس از پایین آمدن، الی جریان برق را در یک ژنراتور تغییر می دهد تا برای مدت کوتاهی دروازه ها را باز کند تا دینا و شیمر بتوانند قبل از بسته شدن آن وارد شوند. او همچنین یادداشتی پیدا می کند که نشان می دهد WLF یک پاسگاه در هتل Serevena دارد. جفت با پیدا کردن دروازه ای که باید برای رسیدن به هتل از آن عبور کنند، متوجه می شوند که برای تغذیه ژنراتور باید گاز را از جای دیگری بازیابی کنند. آنها به عمق شهر می روند تا منطقه را برای یافتن سوخت جستجو کنند.
این زوج کامیونهای بلااستفاده M939 را در بزرگراه فروریخته، پر از مناطقی برای کاوش پیدا میکنند. الی و دینا یک کنیسه را می بینند که توسط خودروهای نظامی رها شده و پرسنل نظامی کشته شده احاطه شده است. آنها تصمیم می گیرند آن را برای بنزین جستجو کنند. این زوج از پشت وارد ساختمان می شوند و از آلوده شدن اجتناب می کنند. دینا می گوید که خواهرش تالیا چگونه او را برای دعا به کنیسه می برد. الی مخزن سوخت را خالی می یابد، بنابراین آنها تصمیم می گیرند به جستجوی منطقه ادامه دهند. سپس به دادگاه می روند و افراد آلوده را در گاراژ پارکینگ پاک می کنند. الی باک سوخت را دوباره پر می کند و به سمت دروازه باز می گردد تا ژنراتور را روشن کند. پس از پاکسازی افراد آلوده در ساختمان، الی وارد اتاقی میشود تا نیک مردهای را که به صندلی بسته شده بود، در کنار یک سرباز WLF دیگر پیدا کند. او استنباط می کند که دستگیری، شکنجه و مرگ آنها کار دست تامی بوده است. دینا کد دروازه ای را که با خون نوشته شده روی زمین پیدا می کند. با دانستن اینکه کجا باید بروند، هتل را ترک کرده و از دروازه شرقی در شیمر عبور می کنند. با این حال، هنگام پریدن از روی سیم خاردار، مین را فعال میکنند که شیمر را فلج میکند و این جفت از اسب را پایین میآورد. الی تماشا میکند که سربازان WLF در حال تعقیب دینا هستند و مایک، رهبر دسته آنها، شیمر را با شلیک گلوله کشته است. الی تلاش می کند تا به تفنگ خود برسد اما مایک او را بیهوش می کند.
مدتی بعد، الی در مدرسه ای از خواب بیدار می شود، در حالی که جردن او را به میز بسته است. او با شناسایی الی از جکسون، او را تهدید می کند که اگر به او نگوید چگونه WLF را پیدا کرد و آیا افراد بیشتری در راه بودند، گلوی او را برید. الی زخم صورت او را که او ایجاد کرده است مسخره می کند و اصرار می کند که نمی تواند جلوی انتقام او را بگیرد. مایک به زودی از راه می رسد و قصد دارد الی را به دستور رهبر آنها آیزاک دیکسون بکشد، اما جردن اعتراض می کند و می خواهد الی را بازجویی کند. قبل از اینکه مایک بتواند به او شلیک کند، دینا به سقف شیشه ای بالای آنها می رود و او را با شلیک گلوله می کشد. با این حال، جردن اسلحه خود را می کشد و به شیشه شلیک می کند و باعث سقوط دینا می شود. او شروع به خفه کردن او می کند. الی خود را با یک تکه شیشه رها می کند، تیغه کلیدش را می گیرد، به سمت جردن می رود و با چاقو به گردن او می زند و اجازه می دهد خونریزی کند. اکنون دینا آزاد است، به الی هشدار می دهد که شلیک گلوله به سربازان WLF بیشتری هشدار داده است، اما الی روی گرفتن نامه جردن و عکس لیا تمرکز می کند. سربازان WLF از راه می رسند و جفت را مجبور می کنند تا از مدرسه خارج شوند. الی که در آپارتمانی نزدیک استراحت می کند، عکس را به دینا نشان می دهد و از او می خواهد نامه را بخواند. نامه نشان می دهد که لیا در ایستگاه تلویزیونی پست شده است، بنابراین الی نقشه را بررسی می کند تا مکان آن را پیدا کند.
در راه رفتن به ایستگاه تلویزیونی، این زوج اسب مثله شده تامی و گروهی از مردهها را آلوده میبینند. الی این را نشانه نزدیک بودن تامی می داند. هنگامی که آنها به ایستگاه تلویزیونی می رسند، سربازان WLF را می بینند که از سقف آویزان شده اند و توسط سرافیت هایی که از خون برای پوشاندن دیوارها در نشان خود استفاده کرده اند، کشته شده اند. الی و دینا لیا را مرده در طبقه بالا می یابند و دینا چیزی نمی یابد که ارزش بردن جسد او را داشته باشد. با این حال، الی عکس های گروه افرادی را که جوئل را کشتند در کیف لیا پیدا می کند. الی به طور خاص ابی را به عنوان قاتل جوئل می شناسد. با این حال، رادیویی در همان نزدیکی فریاد میزند که یک جوخه پشتیبانی WLF به قصد یافتن سرافیتها وارد شده است. دینا و الی سعی می کنند دزدکی از ساختمان خارج شوند اما گشت WLF که می رسد به آنها کمین می کند. الی و دینا بدون چاره ای دیگر، ماسک های ضد گاز خود را می پوشند و به متروی زیرزمینی پر از آلودگی فرار می کنند.
یک جوخه از سربازان WLF آنها را دنبال می کنند و نبردی بین WLF و کلیک کنندگان در منطقه رخ می دهد. الی و دینا به بعد ادامه می دهند و با افراد آلوده بیشتری مواجه می شوند که از جمله آنها می توان به چندین نفر شکننده اشاره کرد. این زوج به سطح خیابان میرسند، اما یک واگن قطار الی در حال قدم زدن است، سقوط میکند، در نتیجه الی به ایستگاه آلوده به هاگ میافتد و ماسک گازش میشکند. سپس یک دونده به الی حمله می کند اما دینا به پایین می پرد و او را نجات می دهد. دینا متوجه نقاب ترک خورده الی می شود و سعی می کند ماسک خود را به الی بدهد اما الی او را از انجام این کار باز می دارد. سپس الی ماسک خود را برمی دارد و نشان می دهد که مصون است زیرا سرفه نمی کند یا تسلیم عفونت نمی شود. قبل از اینکه او بتواند توضیح دهد، انبوهی از اتهامات آلوده در این جفت، آنها را مجبور به فرار به سطوح بالا می کند. آنها زنده می مانند اما دینا ضعیف می شود و به زمین می ریزد. الی او را بلند میکند و به او کمک میکند تا به سینمای نزدیکش برود.
در حالی که در تئاتر استراحت می کرد، الی توضیح می دهد که داستان او در مورد مصونیت از قارچ Cordyceps حقیقت داشت. او از دینا می خواهد چیزی بگوید اما دینا نشان می دهد که باردار است. الی که از اینکه دینا آن را برای مدت طولانی مخفی نگه داشته است عصبانی می شود، تصمیم می گیرد به او اجازه دهد استراحت کند و از ایمن بودن تئاتر اطمینان حاصل کند. در نهایت، او یک رادیو پیدا می کند و برق را برای گوش دادن به مکالمات WLF روشن می کند. با این حال، او نمی تواند بفهمد که چگونه فرکانس مناسب را پیدا کند، بنابراین از مجموعه ای از کلیدها برای ورود به اتاق نمایش استفاده می کند. در آنجا، الی یک گیتار آکوستیک را در پشت صحنه پیدا می کند و آن را برای نواختن می برد و Future Days از Pearl Jam را می خواند.
جستجوی Hillcrest
روز بعد، الی دینا را در اتاق رادیو در حال استفراغ می بیند که ناشی از تهوع صبحگاهی است. برای آرامش دینا، الی پشت او را می مالید. سپس دینا به الی فاش می کند که رادیو را تعمیر کرده و از آن استفاده کرده تا بفهمد که اوون مور از پایگاه WLF به AWOL رفته است اما هنوز به ابی اشاره نشده است. دینا همچنین نشان می دهد که WLF مناطق در سیاتل را بر اساس اعداد طبقه بندی می کند. سپس یک انتقال از طریق بیان اینکه یک متجاوز مرد تنها در “چهارده” مشاهده شده است، منطقه ای که دینا استنباط می کند هیل کرست است. با مشکوک شدن به متخلف تامی، الی تصمیم می گیرد برای کمک به او به آنجا برود. اگرچه دینا میخواهد به او بپیوندد، الی اصرار میکند که با توجه به اینکه از نظر جسمی به دلیل بارداری ضعیف شده است، بماند. دینا قبل از اینکه الی را ترک کند، دستبند همسا را در می آورد و به مچ دست الی می بندد و به او می گوید که برای خوش شانسی است. اگرچه او به شانس اعتقادی ندارد، الی آن را می پذیرد و قبل از رفتن به Hillcrest دینا را می بوسد.
الی به حومه متروکه هیلکرست می رسد. با شنیدن صدای انفجار و شلیک گلوله به سمت شمال، او برای یافتن تامی عجله می کند. او به صورت مخفیانه از مغازه های متروکه عبور می کند تا اینکه به محله مسکونی می رسد. هنگام کاوش در یکی از خانهها، یک شکارچی به او کمین میکند، اما او آن را میکشد و کمان را برای خودش به پشت میگیرد. او به صورت مخفیانه از محله پشت خانه عبور می کند، اما نیروهای کمکی WLF در پاسخ به یک وضعیت ادامه دار در پایین تپه ظاهر می شوند. آنها او را می بینند و او را به سمت منبع انفجار تعقیب می کنند. همانطور که او از پنجره به پایین روی زمین می پرد، مردی او را از پشت می گیرد، دهانش را می پوشاند و او را به داخل خانه می کشاند. به محض رها کردن، الی برمی گردد و متوجه می شود که این جسی بوده است، نه تامی که با WLF می جنگد.
جسی فاش میکند که به تنهایی برای کمک به الی آمده است، اما در مسیر رسیدن به آنجا توسط WLF کمین کرده است. او و الی توافق می کنند که WLF را که در حال گشت زنی است بیرون بیاورند و یکی از کامیون های آنها را بدزدند تا از Hillcrest فرار کنند. همانطور که آنها این کار را انجام می دهند، تعداد بیشتری از سربازان WLF از حضور آنها مطلع می شوند و یک جوخه در یک کامیون تعقیب می کنند. الی به راننده شلیک می کند و در نتیجه هر دو کامیون تصادف می کنند. کامیون الی و جسی هنوز کار می کند، اما سر و صدای تصادف تعداد زیادی از افراد آلوده را هشدار می دهد. آنها برای فرار از افراد آلوده دور می شوند، اما صدای کلیک روی کاپوت کامیون می رود. الی صدای کلیک را می کشد، اما جسی کنترل کامیون را از دست می دهد و به یک دریاچه سقوط می کند. این دو از وسیله نقلیه در حال غرق شدن شنا می کنند و به سطح می رسند. پس از فرار از گشت WLF، آنها به تئاتری که دینا منتظر آنها است باز می گردند. دینا جسی را در آغوش می گیرد و از او درباره چگونگی و چرایی حضورش در سیاتل سوال می کند. الی، محتاط، به طبقه بالا می رود تا جراحاتش را به تنهایی درمان کند.
در جستجوی نورا
همانطور که الی زخمی روی بازوی او بخیه میزند، دینا وارد میشود و به او کمک میکند. الی از دینا می پرسد که چرا به جسی در مورد بارداری نگفته است، اما دینا پاسخ می دهد که زمان مناسبی نبود. هنگامی که بخیه های الی تمام شد، دینا به الی می گوید که یکی از دوستان ابی، نورا هریس، به بیمارستان لیک هیل سیاتل مأموریت داده شد تا مواد لازم را پیدا کند. الی برای یافتن ابی، تصمیم می گیرد فوراً آنجا را ترک کند تا نورا را پیدا کند. دینا در ابتدا اعتراض می کند که الی باید منتظر بماند تا جسی بتواند با او برود، اما الی مصمم است که برود تا مبادا رهبری را از دست بدهند.
الی مسیر 5 را دنبال میکند و در خیابانهای متروکه سفر میکند تا زمانی که به ارتفاع کافی برسد تا ببیند چقدر از بیمارستان فاصله دارد. او با کشیدن لوگوی بیمارستان در دفتر روزنامهاش، دفتر روزنامهای را که پر از استالکرها است میگذراند. درست در زمانی که الی از دفاتر خارج میشود، یک ساکر به او کمین میکند و او را از پنجره هل میدهد و باعث میشود که آنها به آبهای زیر بیفتند و به سمت فاضلاب به پایین دست منتقل شوند. الی از حمله جان سالم به در میبرد، از فاضلاب بیرون میآید و به ایستگاه قطار میرود. الی پس از بالا رفتن از چند پله به سمت خیابان، نقشه ای را بررسی می کند و می بیند که کاملاً به بیمارستان نزدیک است. الی از میان یک پارک بیش از حد رشد کرده می دود، اما به زودی با یک تیر به شانه اش شلیک می شود. او متوجه می شود که سرافیت ها در پارک و همچنین چند منطقه مجاور گشت می زنند. الی تیر را از روی شانهاش بیرون میکشد و یواشکی از میان آنها عبور میکند و سرافیتها را میکشد. به دنبال این، او راه خود را از طریق خیابان های سیل زده شهر طی می کند و در نهایت به بیمارستان می رسد. او به داخل اتاق دیگ بخار شنا می کند و قبل از کشتن نورا، از یک سرباز WLF که حواسش پرت شده است، برای مکان اختفای نورا بازجویی می کند.
الی مخفیانه وارد محوطه بیمارستان می شود و نورا را در دفترش می یابد. الی او را زیر اسلحه نگه می دارد و اطلاعاتی در مورد مکان ابی می خواهد. نورا، الی را از جکسون می شناسد، در مورد مرگ جوئل به او طعنه می زند و در تلاش برای فرار به او ضربه می زند. الی عصبانی، نورا را در بیمارستان تعقیب می کند و او به WLF در مورد حضور الی هشدار می دهد. الی وقتی نورا را به دام می اندازد، می رسد، زیرا کف جلوی او فرو ریخته و سطح پایینی پر از هاگ است. نورا از الی التماس میکند که در این مورد تجدید نظر کند، اما الی او را گروگان میگیرد و به سربازان WLF دستور میدهد تا وقتی به جفت رسیدند، عقب بمانند. سربازان به الی می گویند که او جایی برای رفتن ندارد، اما الی تصمیم می گیرد با نورا پشت سر او به زمین بیفتد. نورا، که توسط هاگ خفه شده است، برای ایمنی می دود، زیرا الی از سربازان و صدای کلیک هایی که طبقه پایین را هجوم آورده اند، محافظت می کند.
الی پس از برخورد با سربازان و آلوده شدن، سرفه های نورا را دنبال می کند و او را به گوشه ای از راهرو می کشاند. نورا سعی می کند با پیپ از خود در برابر الی دفاع کند، اما او برای مبارزه ضعیف تر از آن است و الی پیپ را می گیرد و با آن به او ضربه می زند. الی به بازجویی قبلی خود ادامه می دهد. نورا متوجه می شود که الی با وجود هاگ ها به طور طبیعی نفس می کشد و متوجه می شود که او دختری است که در برابر CBI مصونیت دارد. الی به نوبه خود متوجه می شود که نورا یک کرم شب تاب است، که نورا پاسخ می دهد که کرم شب تاب متلاشی شده است. الی دوباره از نورا محل ابی را میپرسد و به او اولتیماتوم مرگ سریع را پیشنهاد میکند در صورتی که نورا رعایت کند، یا مرگی بسیار دردناکتر و طولانیتر در صورت سرپیچی از او. نورا از الی التماس می کند که در مورد عواقب کارهای جوئل فکر کند، اما الی اهمیتی نمی دهد و آخرین فرصت را به نورا می دهد. نورا به ابی وفادار می ماند و حاضر نیست او را رها کند. الی خشمگین و بی حوصله، نورا را با لوله برای پاسخ کتک می زند. در نهایت نورا وارد غار می شود و به الی می گوید که ابی در آکواریوم پنهان شده است.
الی آسیب دیده و غرق در خون به تئاتر باز می گردد. دینا و جسی در را باز می کنند و نگران او هستند. او به آنها درباره محل اختفای ابی می گوید که هنوز از کاری که با نورا انجام داده است متزلزل است. دینا الی را به رختکن تئاتر می برد تا او را آرام کند و زخم هایش را درمان کند. الی می شکند و به دینا در مورد بازجویی نورا که هنوز در شوک است می گوید. الی همچنین به دینا می گوید که نمی خواهد او را از دست بدهد، در حالی که دینا به او دلداری می دهد.
سفر به آکواریوم
الی روز بعد از خواب بیدار می شود و از رختکن خارج می شود. او جسی را در حال تماشای خوابیدن دینا روی کاناپه ای در لابی می یابد. الی با جسی به طبقه بالا می رود تا خصوصی صحبت کند. جسی به او می گوید که دینا به سختی می تواند آب را پایین بیاورد و از او می پرسد که آیا باردار است یا خیر. الی تایید می کند که او هست. جسی به الی می گوید که در حالی که می فهمد چرا الی به سیاتل آمده است، اما برای دینا امن نیست. الی موافق است، اما حاضر نیست بدون تامی به جکسون بازگردد. این جفت توافق کردند که آکواریوم را زیر پا بگذارند و معتقد بودند تامی در نهایت بعد از ابی به آنجا خواهد رفت. الی دینا را بیدار می کند تا بتواند آنها را بیرون ببیند و درهای تئاتر را قفل کند.
الی و جسی برای جستجوی تامی و ابی، از تئاتر به سمت غرب می روند، از میان خیابان های فروریخته و پرآب. در راه، الی توضیح می دهد که چرا گروه ابی جوئل را کشتند تا از آشکار شدن مصونیت او جلوگیری کنند. او همچنین توضیح می دهد که چرا دینا در مورد بارداری به او چیزی نگفته است و دو روز اول او و دینا را در سیاتل توصیف می کند. جسی از الی میپرسد که آیا واقعاً وقتی تامی را پیدا کردند، سیاتل را ترک خواهد کرد، حتی اگر این به معنای زنده ماندن برخی از دوستان ابی باشد. الی تأیید می کند که او این کار را خواهد کرد، زیرا دینا به مراقبت در جکسون نیاز دارد.
در نهایت، آنها به ارتفاعی میرسند که ببینند چقدر از آکواریوم فاصله دارند، اما متوجه میشوند که خیابانهای زیر تا کیلومترها آب گرفته است. آنها متوجه می شوند که برای رسیدن به آکواریوم باید یک قایق از WLF بدزدند. آن دو به صورت مخفیانه وارد یک مرکز خرید سیل شده می شوند، اما شنیده می شود که یک تک تیرانداز در نزدیکی مارینا، از طریق ارتباطات رادیویی WLF مشاهده شده است. جسی پس از بالا رفتن از یک مغازه برای پوشش، اکنون متقاعد شده است که تامی تک تیرانداز در مارینا است، ممکن است در خطر باشد و آنها باید برای کمک به او بروند. با این حال، الی در مورد سرقت یک قایق و رفتن به دنبال ابی در آکواریوم، اصرار دارد که تامی می تواند از خودش مراقبت کند. جسی که از الی ناامید شده بود او را ترک میکند تا برود و به تامی کمک کند، و الی به دزدیدن قایق از WLF ادامه میدهد.
الی با طوفان رعد و برق در خیابان های سیل زده حرکت می کند. او قایق را از طریق تند تندها و درگیریهای بین WLF و Seraphites هدایت میکند، در نهایت به یک پاساژ متروکه میرسد که باید قبل از رسیدن به آکواریوم از آن عبور کند. مسیر الی توسط یک گیت امنیتی مسدود شده است و زنجیر دروازه توسط یک تیر فلزی مسدود شده است. الی در فضای باز جستجو میکند و گاریای را پیدا میکند که میتواند برای بالا رفتن از دهانه بالای یک در قفل شده استفاده کند. وزن چرخ دستی باعث می شود که کف پوسیده زیر آن شکسته شود، به کف پایین بیفتد و یک بادکن و چندین دونده مزاحم شود. الی فرد آلوده را می کشد و پرتو را از زنجیره دور می کند. سپس دروازه را باز می کند و با قایق به آکواریوم ادامه می دهد. قبل از اینکه او به آکواریوم برسد، موتور قایق متوقف می شود و امواج الی را به داخل آب های زیر می کشانند. او دوباره ظاهر می شود و آخرین کشش را تا آکواریوم شنا می کند.[56]
پس از شنا به ساحل، الی وارد آکواریوم می شود. در حالی که در اطراف راه میرود، یک دریچه باز پیدا میکند و از طریق شفت تهویه میخزد، تا جایی که در نهایت شکسته میشود و الی روی زمین میافتد. این صدا یک سگ نگهبان را از موقعیت مکانی الی آگاه می کند، که سپس به الی حمله می کند و سعی می کند او را بکشد، اما الی سگ را با چاقو می زند و لگد می زند و او را می کشد. الی به راه خود ادامه می دهد و وسایل اوون مور را پیدا می کند.
همانطور که الی به سمت لابی آکواریوم حرکت می کند، او می شنود و در حال دعوای اوون با مل است. در حالی که مل میخواهد از لابی خارج شود، الی که از اوون ناراحت است، اسلحهاش را بیرون میآورد و به جفت دستور میدهد دستهایشان را بالا بیاورند. او محل نگهداری ابی را از آنها می خواهد. آنها ابتدا از همکاری امتناع می ورزند، اما الی نقشه او را بیرون می آورد و از مل می خواهد که ابتدا نقشه او را علامت گذاری کند. الی که بی حوصله می شود، به مل نزدیک تر می شود و باعث می شود که اوون تلاش کند تفنگ را از دستان الی بیرون بیاورد، اما الی به سینه اش شلیک می کند. مل چاقوی خود را بیرون میکشد و الی را در برابر شمارنده میکشد تا به گلویش ضربه بزند، اما الی چاقو را جدا میکند، مل را به زمین هل میدهد و با چاقو به گلویش میزند و او را میکشد. او با دیدن اینکه اوون هنوز زنده است، برای مکان ابی از او پارس می کند، اما اوون غرغر می کند که مل باردار است، زیرا او در خون خود غرق می شود. الی که به هوش می آید، به سمت مل می رود، زیپ کتش را باز می کند و می بیند که مل به شدت باردار است. الی که از اقدامات او وحشت زده شده است، شنوایی الی از بین می رود، زیرا او در حمله هراس به زانو در می آید. در بحبوحه حمله وحشت، مردی از پشت سر او ظاهر می شود و او را صدا می کند. او با نگرانی برمیگردد و اسلحهاش را به سمت مرد نشانه میگیرد، اما وقتی میبیند تامی با جسی آمده است، میایستد. تامی بازوی الی را می گیرد و او را آرام می کند و او و جسی را از آکواریوم و بازگشت به تئاتر هدایت می کند. نقشه الی در خون اوون باقی مانده است.
تقابل
بعداً در شب، الی کنار دراز می کشد و دینا را در حالی که در رختکن تئاتر می خوابد، تماشا می کند. سپس بلند میشود و جسی و تامی را روی صحنه میبیند و در مورد سریعترین مسیر خانه به جکسون بحث میکنند. تامی به الی می گوید که دوستان ابی به چیزی که لیاقتش را داشتند رسیدند. در حالی که الی از اینکه باید ابی را رها کند ناراضی است، با انجام این کار موافقت می کند. تامی همچنین اشاره می کند که برای ماریا یک گردنبند طلا به عنوان هدیه عذرخواهی برای نگرانی او جمع آوری کرده است. در حالی که جسی در صحت آن تردید دارد، تامی به لابی تئاتر می رود تا از گردنبند شگفت زده شود. الی و جسی لحظاتی را تنها می گذرانند تا با یکدیگر صحبت کنند و الی از جسی برای بازگشت و مراقبت از او تشکر می کند. اما قبل از اینکه این زوج بتوانند به صحبت خود ادامه دهند، می شنوند که شخصی به تامی حمله می کند. آنها با هشدار به سمت تامی می دوند، اما در حالی که از درهای لابی عبور می کنند، مهاجم به صورت جسی شلیک می کند و او را می کشد و الی را شوکه می کند.
مزاحم ابی اندرسون است، با پسر جوانی به نام لو به عنوان پشتیبان. ابی به الی دستور می دهد تا بایستد و جان تامی را تهدید می کند. علیرغم اعتراض تامی، الی از پوشش خارج میشود و به دستور ابی اسلحهاش را کنار میاندازد. الی به ابی می گوید که می داند جوئل را برای انتقام از فایرفلایز کشته است و از او التماس می کند که تامی را رها کند. ابی خشمگین از کاری که الی و تامی با دوستانش انجام دادند پس از اینکه در جکسون از آنها در امان بود، آماده می شود تا به الی شلیک کند. تامی میپرد تا اسلحه را از دستان ابی بیرون بیاورد، اما لو به پای تامی شلیک میکند و به ابی اجازه میدهد او را زمین بزند و به سرش شلیک کند.
الی از این فرصت استفاده می کند تا تفنگ جسی را بگیرد و به سالن تئاتر بگریزد، در حالی که ابی در حال تعقیب و گریز است در حالی که لو در حال تماشای خروجی ها است. هنگامی که هر دو در پشت صحنه هستند، ابی و الی با هم درگیر می شوند و در نهایت در زیرزمین با هم دعوا می کنند. اگرچه الی موفق می شود به ران ابی ضربه بزند، ابی دست برتر را به دست می آورد و بازوی الی را می شکند قبل از اینکه او را در چند اینچ از زندگی اش کتک بزند. در آن لحظه دینا با چاقو به ابی حمله می کند. او ابی را از الی دور می کند و دست ها و صورتش را بریده می کند. لو از شانه دینا شلیک می کند و به ابی اجازه می دهد سرش را به زمین بکوبد و او را بیهوش کند. وقتی ابی چاقوی دینا را برمیدارد، الی از ابی التماس میکند که متوقف شود، زیرا دینا باردار است. ابی با دیدن این فرصتی برای انتقام از مل، حرکت میکند تا گلوی دینا را برش دهد، اما لو در مقابل آن خواهش میکند. ابی با رضایت، دینا را به کناری پرت می کند و به سمت الی کتک خورده می رود. او به پایین نگاه می کند و به الی هشدار می دهد که دیگر هرگز با او در تماس نباشد. با رفتن ابی و لو، الی به دینا نگاه میکند و به این فکر میکند که اقدامات او چه هزینهای برای او داشته است.
زندگی با دینا
الی، دینا و تامی که اکنون از نظر جسمی ناتوان است، موفق می شوند به جکسون برگردند. در بازگشت، الی به تامی قسم می خورد که روزی ابی را خواهد کشت. مدتی بعد، دینا پسری به نام جی جی به دنیا می آورد و الی به بزرگ کردن او در مزرعه ای خارج از جکسون کمک می کند. در حالی که آنها یک خانواده شاد هستند، الی از نظر روانی از مصائب خود آسیب دیده است. او از PTSD رنج می برد، که منجر به مشکلاتی در خوردن، بی خوابی، حملات پانیک و فلاش بک هایی می شود که نشان می دهد نتوانست جان جوئل را نجات دهد.
یک روز الی به شکار می رود. او با یک گراز روبرو می شود که او را تعقیب می کند و سلاخی می کند و با چاقوی شکاری خود او را تا حد مرگ می کشد. با تشخیص خشونت بیش از حد او، الی از جسد گراز فرار می کند و در نزدیکی مزرعه به زانو در می آید. پس از مدتی آرام شدن، الی خود را بلند می کند و به خانه برمی گردد تا تامی را در حال بازی با جی جی ببیند. الی از تامی اخباری در مورد جکسون و ماریا میخواهد، که او فاش میکند که او و ماریا از هم جدا شدهاند. سپس تامی به الی فاش می کند که گزارشی از قرار دادن ابی و لو در سانتا باربارا دارد. تامی سعی می کند الی را متقاعد کند که به دلیل وضعیت ضعیف ابی را به جای او بکشد اما الی از انجام این کار امتناع می کند. تامی ناامید شده قبل از خروج از خانه به الی یادآوری می کند. سپس دینا از الی می خواهد که جی جی را برای او نگه دارد در حالی که او با تامی روبرو می شود. اواخر همان شب، الی یخ زده از خواب بیدار می شود و پنجره ها را می بندد. در حالی که الی پنجره اتاق نشیمن را می بندد، به طور تصادفی گیتار جوئل را به زمین می زند. الی آن را برمی دارد و کنار پنجره پخش می کند. او سپس تصمیم می گیرد ابی را تعقیب کند و شروع به بستن چمدان می کند. با این حال دینا بیدار می شود و او را می یابد. او از الی می خواهد که صبح به رختخواب برگردد و در مورد آن صحبت کند، اما الی نشان می دهد که تصمیم خود را گرفته است، متقاعد شده است که کشتن ابی به ترومای او پایان می دهد. با وجود اینکه دینا از او التماس می کند که بماند، الی خانه را ترک می کند.
سانتا باربارا
طی چندین ماه، الی با پای پیاده به سانتا باربارا سفر میکند، با شکارچیان مبارزه میکند، از آلوده شدن جلوگیری میکند و از کنار گروه گروهی آلوده که در لاس وگاس یافت میشود عبور میکند. پس از رسیدن به سانتا باربارا، او قایق بادبانی ابی و لو را می یابد و استنباط می کند که آنها به سمت 2425 کنستانس می رفتند. الی به سمت شهر می رود و در طول مسیر با چند نفر آلوده مبارزه می کند تا اینکه در تله ای گرفتار می شود که او را از درختی وارونه آویزان می کند و پهلویش توسط شاخه سوراخ می شود. الی که نمی تواند فرار کند، به زودی هوشیاری خود را از دست می دهد. ساعاتی بعد، وقتی دو جغجغه در تله به او نزدیک می شوند، از خواب بیدار می شود. با صدا زدن نام ابی در سردرگمی او، او توسط آنها قطع می شود. الی با استفاده از لحظه، به جغجغه کوچک ترغیب می کند تا او را به سمت صدای کلیکی بکشد که او نیز به دام افتاده است. او را مجبور میکند تا در چنگ کلیکر، که او را گاز میگیرد، و با استفاده از مسلسل او به زانوهای جغجغهگر بزرگ شلیک میکند و او را ناتوان میکند. قبل از اینکه الی بتواند کار او را تمام کند، ادعا می کند که صحبت های او را در مورد ابی شنیده است و توضیح می دهد که او با لو دستگیر شده و به پایگاه آنها آورده شده است. پس از اینکه Rattler مکان پایگاه را برای Ellie فاش کرد، او را اعدام می کند.
الی زخم خود را می دوزد و راهی کمپ راتلر می شود و در طول راه با تعدادی از آنها مبارزه می کند. پس از رسیدن به آنجا، او راتلرز را می بیند که از سگ های نگهبان آلوده استفاده می کنند. با این وجود، او از طریق استراحتگاه می جنگد و به سلول هایی می رسد که زندانیان در آن نگهداری می شوند. او توسط یک جغجغه با خفاش کمین می کند، اما موفق می شود او را دفع کند و به سمت سلول ها پرتاب کند. زندانیان از این فرصت استفاده می کنند تا جغجغه را خفه کنند و کلیدهای او را برای رهایی خود بگیرند. سپس گروه مقداری اسلحه از انبار اسلحه میدزدند و آماده حمله به جغجغهها میشوند، اما الی آنها را متوقف میکند و از آنها درباره ابی میپرسد. یکی از زندانیان به او اطلاع میدهد که ابی سعی کرد فرار کند و او را روی ستونهای ساحل نزدیک بستند و رها کردند تا بمیرد. سپس الی مجروح در حالی که زندانیان حمله خود را به جغجغهها آغاز میکنند، به سمت ساحل میرود.
در ساحل، او ستونهایی را میبیند که در آن چند نفر در معرض عوامل قرار دارند. روی یکی از آن ستون ها، او ابی را می یابد، لاغر، خسته و در حال مرگ، اما هنوز زنده است. ابی در حالی که الی را قطع می کند، می شناسد. سپس لو را که او نیز ضعیف است از ستون دیگری آزاد می کند و او را بلند می کند. او الی را در مورد چند قایق لنگر انداخته نه چندان دور از محل آنها مطلع می کند و به سمت آنها می رود و الی نیز او را تعقیب می کند. با رسیدن آنها، ابی لو را در یک قایق قرار می دهد، در حالی که الی کوله پشتی خود را در قایق دیگری قرار می دهد. با یادآوری مرگ جوئل، الی از ابی می خواهد که با او مبارزه کند. وقتی ابی امتناع میکند، الی لو را با تیغه سوئیچ خود تهدید میکند و پس از آن ابی تسلیم میشود.
آنها بی امان با ابی مشت به الی می زنند و الی به ابی ضربه می زند. در نهایت، الی تیغه سوئیچ خود را در آب از دست می دهد و او را مجبور به مبارزه تن به تن می کند. پس از چند ضربه دیگر، الی سعی می کند ابی را غرق کند که باعث می شود ابی دو انگشت چپ او را گاز بگیرد. با درد، الی دوباره سر ابی را پایین می آورد و این بار ابی قادر به رها شدن نیست. در حالی که ابی به آرامی غرق می شود، الی یاد جوئل در حال نواختن گیتار خود می افتد و در نهایت ابی را رها می کند. او با گریه به ابی میگوید که لو را بگیرد و برود، و با رفتن دو نفر دیگر در آب مینشیند.
بازگشت به مزرعه
الی پس از رویارویی با ابی، به وایومینگ بازمیگردد و به مزرعه مشترک با دینا بازمیگردد و متوجه میشود که آن را رها کرده است. او به سمت اتاق نشیمن خود می رود، جایی که گیتار جوئل را پیدا می کند. الی سعی می کند آن را بازی کند، اما نداشتن دو انگشت او باعث می شود که نتواند درست بازی کند. او بازی را متوقف می کند و آخرین مکالمه خود با جوئل را به یاد می آورد. سپس گیتار را به آرامی کنار پنجره می گذارد و خانه را ترک می کند.
شخصیت و ویژگی ها
الی که در محیطی بزرگ شده است که در آن استانداردها و ارزشهای مدرن بدتر شده است، بهطور قابلتوجهی عجول، بد دهان، تکاندهنده، و خلقوخو است و از تصور استفاده از خشونت بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به هدف یا فحاشی بهعنوان روشی برای بیان بیمعنی است. او چه احساسی دارد با این حال، او میتواند معصومیت خاصی را حفظ کند، زیرا هنوز تاریکترین جنبههای طبیعت انسان را ندیده است، و اعتماد ملموسی به مردم حفظ میکند. این به عنوان کنار هم قرار دادن دیدگاه محتاطانه، احمقانه و بدبینانه جوئل در مورد زندگی پس از همه گیری است. او قبل از ضربه زدن به پای او با اسکن لحظاتی از سرباز عذرخواهی کرد و امیدوار بود که او و رامیرز را با وسایل غیر کشنده ناتوان کند.
الی همچنین به طور محسوسی باهوش و شوخ است و هر کاری که لازم باشد برای زنده نگه داشتن جوئل و خودش انجام می دهد. او غریزه بقا خوبی دارد و می تواند مدبر باشد. او از جوئل دستور می گیرد، اما در تمام این مدت مشخص می کند که “اصلاً به مراقبت از کودک نیاز ندارد”.
الی با توجه به اینکه در دوران کودکی خود در قرنطینه خود محبوس شده بود، مشتاق دنیای بیرون است. او نسبت به چیزهایی که از دیگران جمعآوری میکند وسواس دارد و از طریق علاقهاش به موسیقی، فیلم، کتاب و بازیهای ویدیویی نشان داده میشود. الی بیان میکند که وقتی کودک بود، یک کتاب رنگآمیزی داشت و فکر میکرد کوتولههای موجود در آن زیبا هستند، اما پریها او را مبهوت کردند. او مکرراً به خاطر یافتن کلکسیونهای جالب در طول سفرش به تفریح خود اشاره میکند که اغلب با بیتفاوتی فیزیکی جوئل در تضاد است.
به نظر می رسد الی بی دین است، همانطور که وقتی او ادعا می کند که وقتی سام از او می پرسد که آیا به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارد یا نه، می رود و می رود. او می گوید که دوست دارد آن را باور کند، اما اعتراف می کند که “من… حدس نمی زنم.”
الی همچنین از یک مورد مونوفوبیا (ترس از تنها ماندن) رنج میبرد و به سام میگوید که میترسد دیگرانی را که برایشان مهم است مانند جوئل از دست بدهد. او آشکارا به سم اعتراف می کند که “تنها ماندن” چیزی است که او بیشتر از همه می ترسد. فوبیای او در این که چگونه عادت دارد بینی خود را بمالد و دستانش را به هم فشار دهد، به ویژه در موقعیت هایی که استرس زا هستند، منعکس می شود. علت این فوبیا از پدر جدا شده، مادر متوفی او و مرگ بهترین دوستش رایلی و نگهبان اجیر شده تس نشات می گیرد. به طور تصادفی، هر دو قربانی این قارچ بودند و هر دو در حالی که در شرکت او بودند آلوده شده بودند. به زودی پس از اعتراف به ترس خود به سام، او نیز به لیست میپیوندد. این همچنین به گناه بازماندهاش مربوط میشود که او هنگام بازگشت به تامی به جوئل ابراز میکند، جایی که او ابراز گناه میکند که همه آنها بر اثر این بیماری مردهاند، اما او همچنان به زنده ماندن ادامه میدهد.
الی در قرار گرفتن خود به عنوان یک بچه جوان از نظر بزرگسالان مشکلاتی نشان داد و گاهی اوقات حتی تمایل دارد که بزرگسالان را “نظارت” کند. او همچنین “عدالت” را در رابطه با کسی در دستان خود می گیرد و فکر نمی کند که نیازی به رضایت بزرگسالان داشته باشد. این ویژگی خود فرزندپروری مربوط به زمانی است که او در یتیم خانه در بوستون گذرانده است، جایی که او یاد گرفته بود از خود مراقبت کند. یک مثال زمانی است که جوئل روی یک میله آهنی می افتد. اگرچه نشان داده نشده است، او جوئل را (با اسب) به یک مرکز خرید متروکه می برد تا وسایلی برای بخیه زدن زخم او پیدا کند. پس از آن، او را با سورتمهای که به اسبش متصل است به خانهای متروکه میبرد و به پرستاری از او ادامه میدهد و در عین حال از دیوید غذا و دارو میگیرد.
الی به صورت عاشقانه به زنان علاقه مند است. او با رایلی بوسه می زند و با دینا رابطه عاشقانه دارد و قبل از اتفاقات بازی با دختری به نام گربه بود. جوئل در ابتدا از علاقه الی به زنان آگاه نبود، به اشتباه فکر کرد که او به جسی علاقه دارد، اگرچه در نهایت از علاقه الی به دینا (و حمایت کرد).
سال ها بعد، الی بالغ تر و کمتر پرحرف شد، اما همچنان حس شوخ طبعی خود را حفظ کرد. با این حال، شاهد مرگ جوئل به دست گروه ابی، تجربه ای آسیب زا و مضر بود. در سیاتل، الی به طرز محسوسی پرخاشگرتر و خشنتر بود، و عطش او برای انتقام شروع به تیره کردن قضاوت او کرد و به تصمیم او برای ادامه شکار ابی به جای کمک به تامی ختم شد. با این حال، پس از اینکه بالاخره فرصت کشتن ابی را به دست آورد، الی متوجه شد که تلاش او برای انتقام، همه کسانی را که دوست داشت رانده است. به این ترتیب، او تلاش خود را رها کرد و به خانه بازگشت و قصد داشت زندگی را که انتقامش شکسته بود، ترمیم کند.
مهارت و توانایی ها
The Last of Us Part II
در ابتدا، الی در تکنیک های بقا نسبتاً بی مهارت بود. او نمی تواند شنا کند، که مانعی برای خودش است، زیرا با توجه به حجم آب در مکان هایی که سفر می کند، شنا بسیار مهم است. او یک تیغه سوئیچ را حمل می کند که تنها سلاح اوست تا زمانی که جوئل به اسلحه اعتماد کند. جوانی او باعث میشود که جوئل در ابتدا به شایستگیاش شک کند، بنابراین او اسلحه گرمی به الی نمیدهد تا زمانی که او با شلیک به یک شکارچی او را نجات دهد، و تنها پس از آن او به او یاد میدهد که چگونه از تفنگ شکاری استفاده کند. بعداً، او در مبارزه مهارت بیشتری پیدا می کند و تعدادی سلاح مانند تپانچه، تفنگ، کمان و مواد منفجره را به همراه تیغه علامت تجاری خود به کار می برد. او همچنین می تواند اسب سواری کند.
الی گاهی اوقات یک شخصیت قابل بازی است، تقریباً به همان شکلی که جوئل در طول بازی دارد. او در ابتدا به یک کمان مسلح است که به خوبی از آن استفاده می کند. قابلیت های مخفی کاری او شبیه به جوئل است و او حتی نسخه کمتری از حالت گوش دادن جوئل دارد. با این حال، در مقایسه با جوئل، او مهارتهای مبارزه تن به تن محدودی دارد، زیرا برای شکست دادن مردان کاملاً رشد یافته تلاش میکند و برای به دست آوردن دست برتر باید به خیرهکردن آنها با آجر یا بطری تکیه کند. او همچنین فاقد قدرت مقابله با دشمنان انسانی و آلوده است، به این معنی که او قادر به استفاده از اولی به عنوان سپر انسانی نیست. او در مقایسه با جوئل نسبتاً بیتجربه است، زیرا اغلب وقتی تنهاست متعجب میشود و به راحتی او را پنهان میکنند. دیوید اظهار می کند که او “به راحتی قابل ردیابی است”، مرد با موفقیت او را در حالت بیهوشی خفه کرد، علیرغم اینکه تیغه سوئیچ خود را روی او کشیده بود. او همچنین تلاش کرد تا دیوید را در یک مبارزه شکست دهد، تقریباً تا حد مرگ خفه شد، و فقط با استفاده از قمه خود علیه او، او را شکست داد.
الی همچنین یک شریک موثر برای جوئل است که می تواند دشمنان نزدیک او را شناسایی کند. او همچنین می تواند مهمات یا بسته های بهداشتی برای او فراهم کند. او همچنین میتواند در کنار او بجنگد و با تیغهاش به بازماندگان متخاصم حمله کند که با جوئل (اعم از آلوده و انسان) دست و پنجه نرم میکنند و گهگاه با پرتاب آجر و بطری به سمت آنها برای برتری جوئل او را گیج میکند. او بعداً زمانی که جوئل با تفنگ به او اعتماد کرد، با شلیک به آنها در جنگ کمک می کند. جوئل با توجه به هیکل سبکش، اغلب او را از روی طاقچهها و موانع بلند میکند، جایی که میتواند نردبانی در آن نزدیکی داشته باشد تا جوئل بتواند به مناطقی که قبلاً غیرقابل دسترس بود دسترسی پیدا کند.
The Last of Us Part II
تا آوریل 2038، الی بالاخره یاد گرفت که چگونه شنا کند، گیتار آکوستیک بزند و آواز بخواند. سرگرمی اصلی الی طراحی است، به طوری که او می تواند به طرز ماهرانه ای نقاط مورد علاقه و چهره افراد دیگر را در دفتر و اتاقش ترسیم کند. علاوه بر این، او یک هنرمند ماهر است.
تواناییهای او با سلاح گرم بسیار بهبود یافته است و میتواند به راحتی انواع مختلفی از اسلحهها را کنترل کند. او از نظر بدنی قویتر است و به او اجازه میدهد تا از دشمنان انسانی به عنوان سپر استفاده کند و میتواند تیر بسازد، همچنین از سلاحهای غوغایی بزرگتری مانند قمه و چکش استفاده کند که میتواند از حریفان خود خلع سلاح کند، اگرچه سلاح دور نزدیک ترجیحی او تیغه سوئیچ او است. او نسبتاً به آن متکی است و تلاش می کند تا بهترین ابی را در نبرد تن به تن بدون تیغه بدست آورد.
با این حال، قدرت او محدودیت هایی دارد و اگر به اندازه کافی سریع عمل نکند، دشمنان از چنگ او خارج خواهند شد. در حالی که قادر به غلبه بر افراد با اندازه معمولی است، برای انجام این کار، الی تلاش زیادی می کند. قابل توجه است که نورا و نیک هر دو توانستند الی را در کلبه بالدوین سنجاق کنند و نورا با موفقیت در بیمارستان سیاتل با الی مبارزه کرد. در برابر دشمنان آلوده، الی برای فرار از چنگال آنها مشکل دارد و چندین بار علیرغم تلاشهایش بر آنها غلبه کرده است، به ویژه هنگامی که یک دونده با او برخورد میکند، نیاز به مداخله دینا دارد. اگرچه، او توانست بوریس لگاسوف را که با استالکر تقویت شده بود را در نبردهای تنومند شکست دهد.
سرعت و چابکی او نیز بسیار افزایش یافته است و بهترین دارایی او است، به راحتی می تواند از هر کسی که او را تعقیب می کند یا فرار می کند، بدون توجه به زمین یا محیط، پیشی بگیرد یا به راحتی از روی موانع سر بخورد یا طاق کند. رفلکسهای او نیز به شدت بهبود یافتهاند و او را قادر میسازد تا به سرعت از حملات مرگبار با کمترین تلاش خود طفره برود و به سختی بدن خود را از مسیر حمله خارج کند. رفلکس های او به اندازه کافی سریع است که می تواند چندین حمله را به طور همزمان از چندین مهاجم طفره دهد.
سالها مبارزه او با افراد آلوده و راهزنان، او را نسبت به اکثر مردم انعطافپذیرتر کرده است، زیرا در طول سالها صدمات متعددی را متحمل شده است. او قادر است خود را فراتر از خستگی فراتر بگذارد و از طریق بریدگیهای ساده، ضربههای شدید و زخمهای باز مبارزه کند تا با شلیک تیر و به سادگی تیر را بیرون بکشد و به گونهای ادامه دهد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده یا از پنجره کوبیده شده و به بیرون میافتد. یک ساختمان و فرود در یک رودخانه. انعطافپذیری فیزیکی الی در اوج خود در سانتا باربارا زمانی که او را به شاخهای شکسته درخت کوبیدند، از حال رفت و چند ساعت بعد از خواب بیدار شد، نشان داده شد. با وجود جراحت، او به مبارزه و کشتن دو راهزن Rattler ادامه داد و سپس به پایگاه Rattler رفت و بسیاری را در داخل آن کشت.
علیرغم این پیشرفتها، الی هنگام رویارویی با حریفی برتر از نظر فیزیکی مانند ابی، که با قدرتی بیرحمانه توانست بر او غلبه کند و شکست دهد، مبارزه میکند. در آخرین رویارویی آنها، الی توانست ابی را که به شدت ضعیف شده بود، به بهترین نحو از بین ببرد، اگرچه ابی در حین مبارزه دو انگشت خود را گاز گرفت. در نتیجه این حادثه، توانایی الی برای نواختن صحیح گیتار با مشکل مواجه شده است.
مصونیت
مهمترین و منحصر به فرد ترین توانایی الی ایمنی کامل او در برابر قارچ است. به دلیل یک جهش عجیب در مغز او که به دنبال عفونت اولیه ایجاد شد، او در برابر نیش ها و هاگ های مبتلا مصون شد. با وجود این عفونت، مبتلایان او را به عنوان یکی از خودشان نمی شناسند، بنابراین همچنان سعی می کنند او را بکشند. فرض بر این است که اگر او به درستی مطالعه شود، میتوان نوعی درمان یا اقدام متقابل برای عفونت ایجاد کرد. با این حال، این هرگز روشن نمی شود، زیرا این مطالعه منجر به مرگ او می شود، که جوئل اجازه نداد. الی همچنین اشاره کرد که نه عفونت و نه مصونیت را نمی توان به دیگران منتقل کرد.
طراحی و ظاهر
فایرفلای مرده الی را با موهایی قهوه ای رنگ و 5 فوت و 3 اینچ (160.02 سانتیمتر) توصیف کرده است. با این حال، شرح رسمی قد او در مواد بیرونی قد او را 5 فوت و 5 اینچ (165 سانتیمتر) ذکر می کند. الی چشمان سبز روشن، پوست روشن با کک و مک، زخمی که ابروی راستش را به دو نیم می کند، قد لاغری دارد و تمایل به پوشیدن لباس های قرمز رنگ دارد. وقتی از نیل دراکمن در مصاحبه ای در مورد جای زخم ابرویش پرسیده شد، اظهار می کند که داستانی پشت زخم او وجود دارد، اما می گوید که او هنوز این داستان را به اشتراک نمی گذارد. او این زخم را قبل از رویای آمریکایی، Left Behind و The Last of Us Part I به دست آورد. در پایان The Last of Us (یا به عنوان جایزه پیشسفارش)، میتوان گزینههای مختلف لباس برای Ellie را باز کرد.
چندین سال پس از وقایع The Last of Us Part I، موهای الی تیرهتر شد و او اکنون روی بازوی راست خود خالکوبی می کند. اکنون خط فک او اصلاح شده است و از نظر ظاهری بلندتر شده است. صدای او نیز عمیقتر است. او همچنین اغلب به جای قرمز معمولش لباس آبی می پوشد.
در تفسیر سینمایی Truck Ambush مشخص شد که الی طوری طراحی شده است که شباهت بیشتری به اشلی جانسون در ظاهر و شخصیت داشته باشد.
الی شباهت زیادی به بازیگر کانادایی الیوت پیج داشت که در یکی دیگر از بازی های انحصاری پلی استیشن به نام Beyond: Two Souls (که تقریباً چهار ماه پس از The Last of Us منتشر شد) بازی می کند، اما ظاهرش به عنوان تلاشی توسط Naughty Dog برای بهتر شدن تغییر کرد. سن و بازیگر واقعی او را به تصویر بکشد. نیل دراکمن، مدیر خلاق بازی، در مورد این تغییر صحبت کرد و گفت: «پس از بررسی بیشتر در روایت بازی در چند ماه گذشته، تصمیم گرفتیم مدل الی را تغییر دهیم تا شخصیت اشلی را بهتر منعکس کنیم و همچنین شبیه یک نوجوان کمی جوانتر باشیم که مناسبتر است. ما از نتیجه نهایی نمایش داده شده در فیلمی که امروز منتشر کردیم خوشحالیم و امیدواریم طرفداران او را نیز دوست داشته باشند.
در آخرین رویارویی خود با ابی در بازی دوم، عضو سابق WLF قسمت هایی از انگشت صورتی و انگشت حلقه الی دست چپ را گاز می گیرد.
روابط
جوئل
الی و جوئل در ابتدا رابطهای سخت دارند. الی تلاش کرد تا او را وادار کند به او اعتماد کند، زیرا جوئل معتقد بود که او به دروغ میگوید که از عفونت مصون است. او نمیتوانست در مورد هیچ چیز شخصی با او صحبت کند، زیرا جوئل وقتی سعی میکرد مکالمهای کلی داشته باشد یا مسائل عاطفی مانند مرگ تس و سام را مطرح کند، او را از حضور در میآورد. با این حال، با گذشت زمان، الی نه تنها یک رابطه دختر و پدر، بلکه یک پیوند محافظتی با جوئل برقرار می کند.
الی در ابتدا تلاش کرد تا جوئل را به او اعتماد کند. مرد خود را از او دور نگه داشت و از افشای اطلاعات شخصی خود امتناع کرد. حتی پس از مرگ تس، جوئل با وجود تلاشهای او برای بحث در مورد موضوعات شخصیتر، بهویژه تاریخ خود و علایق جوئل، گفتوگو را تنها بر انتقال الی به کرمهای شب تاب متمرکز کرد.
الی همچنین برای جلب اعتماد خود برای استفاده از اسلحه تلاش کرد. در ابتدا، جوئل حق داشتن سلاح گرم را برای او رد کرد و او را به عنوان کودکی که قادر به استفاده از آن نیست قضاوت کرد. با این حال، پس از استفاده از تفنگ دستی برای نجات جان او از دست یک شکارچی، جوئل یک تفنگ به او داد تا از آن استفاده کند. الی همچنین توانست او را متقاعد کند تا برای همیشه یک تپانچه به او هدیه دهد. الی حتی به اندازه کافی خودش را ثابت کرد که جوئل زمان کمتری را در نبرد با دشمنان صرف می کند و تمرکزشان را روی محافظت می گذارد و بیشتر از او کمک می کند تا آنها را شکست دهد. نمونه بارز این مهارت او زمانی بود که نقشهای حفاظتی با الی که از جوئل در دانشگاه در برابر آدمخوارها محافظت و دفاع میکرد، عوض شد. از طریق این تجربه، الی اعتماد مطلق جوئل را به دست آورد، مرد در نهایت او را به عنوان یک برابر تشخیص داد.
یکی از قویترین جنبههای رابطه این زوج ترس الی از دست دادن جوئل است، همانطور که رایلی، تس و سم را در دنیایی که در آن زندگی میکنند از دست داده است. “او را بیشتر می ترساند”، می ترسید همیشه افرادی را که به آنها نزدیک بود از دست بدهد. علاوه بر این، الی می ترسید که جوئل او را مانند پیتسبورگ رها کند. او نمیتوانست به تنهایی منتظر او بماند تا در صورت “به دردسر افتادن” برسد. همچنین زمانی که این دو برای اولین بار به سد تامی میرسند، نمایش داده میشود و نشان داده میشود که الی از ترک جوئل و رفتن با ماریا بسیار ناراحت است. با این حال، این ترس پس از تغییر نظر جوئل و تعهد به او در حالی که آنها به جکسون چشم پوشی می کنند، به دنبال مشاجره آنها در خانه مزرعه حل می شود. پس از این برخورد، الی اعتماد می کند که جوئل او را ترک نخواهد کرد، که نشان می دهد چگونه او با کالوس منتظر می ماند در حالی که جوئل در دانشگاه جستجو می کند.
زمانی که جوئل به این فکر می کند که الی را تحت مراقبت تامی بگذارد، الی از جوئل ناامید می شود. با این حال، زمانی که سرانجام لحظه جدایی فرا می رسد، جوئل قادر به جدایی بدون الی نیست. در یک نقطه، جوئل بیان می کند که او به الی آموزش می دهد که چگونه گیتار بزند و چگونه شنا کند. وقتی الی در نهایت شروع به سوت زدن کرد، به این رویداد پاسخ داد و با لحنی طعنه آمیز گفت: “اوه خوب، شما می توانید با چیز دیگری مرا آزار دهید.”
الی همچنین به شدت به جوئل اهمیت میدهد که نشان میدهد چگونه از جوئل مراقبت میکند، در حالی که او مجروح شده است، همانطور که او در طول داستان آنها از او مراقبت کرده و به او پناه داده است. این نشان می دهد که الی حاضر است هر کاری که می تواند انجام دهد تا او را زنده نگه دارد، حتی اگر این به معنای به خطر انداختن جان خود در این روند باشد.
اگرچه در ابتدا جوئل نمیخواهد الی به سارا اشاره کند و میگوید: “تو [الی] یخ نازک قدرتمندی را اینجا پا میگذاری،” جوئل بهطور قابلتوجهی با الی گرم میشود. الی در ابتدا تلاش کرد تا او را وادار به ذکر سارا کند یا حتی او را وادار کند که اعتراف کند که دختری دارد و مجبور بود به میل خودش بفهمد. در نهایت، الی در نهایت موفق می شود در مورد گذشته جوئل با او، حتی سارا، صحبت کند. زمانی که الی عکس جوئل و سارا را به جوئل می دهد به اوج می رسد، جوئل آن را پس نمی دهد، مانند زمانی که تامی سعی کرد عکس را به او بدهد. در لحظات پایانی بازی، جوئل چندین مقایسه بین الی و سارا انجام میدهد، حتی الی را «دختر بچه» خطاب میکند و معتقد است که این دخترها دوستان خوبی برای هم بودند.
به این ترتیب، الی برای جوئل ارزشمند می شود، مردی که از هر وسیله ممکن برای محافظت از او و حفظ امنیت او استفاده می کند. او دو نفر از مردان دیوید را شکنجه می کند تا بفهمد الی در کجا نگهداری می شود و پس از به دست آوردن اطلاعات مورد نیاز، آنها را می کشد. جوئل چه خودخواه باشد و چه نمیخواهد «دختری» دیگری را به هوس دیگری از دست بدهد، الی را نجات داد و تلاش کرد تا ظاهری از یک زندگی عادی را دوباره شروع کند. بنابراین، جوئل نسبت به الی کنترل میشود و نمیخواهد به او اجازه دهد سرنوشتش را خودش تعیین کند. این شکاف کوچکی در رابطه آنها با الی ایجاد می کند که به ادعاهای جوئل مبنی بر اینکه کرم شب تاب “دست از جستجوی درمان دست کشیده اند” شک دارد.
با این حال، هفتهها بعد در جامعه تامی، زمانی که جوئل آهنگی را برای او مینوازد و به او یک گیتار هدیه میدهد، و به قول خود مبنی بر آموزش نحوه نواختن به او عمل میکند، رابطه دوباره با پیوند دو بار بهبود مییابد.
چند سال بعد، الی در نهایت جوئل را مجبور میکند که حقیقت بیمارستان را با تهدید به ترک بیمارستان به او بگوید، که او با اکراه این کار را انجام میدهد. الی از این افشاگری که امکان درمان وجود دارد پریشان است اما جوئل با قتل عام همه در بیمارستان آن را متوقف کرد و باعث شد او اعلام کند که او و جوئل “تمام شده اند”. الی نزد جکسون برمی گردد اما از او فاصله می گیرد. علیرغم این افشاگری، الی هنوز عمیقاً جوئل را دوست داشت و در نهایت می خواست او را به خاطر کاری که در بیمارستان انجام داد ببخشد.
وقتی فهمید که تامی و جوئل هرگز ثبت نام نکرده اند، به دنبال آنها رفت. وقتی مجبور شد ابی را ببیند که جوئل را تا سر حد مرگ کتک میزند، الی از جوئل التماس کرد که با او مقابله کند، اما او نتوانست این کار را انجام دهد. پس از کشته شدن او، الی از نظر عاطفی شکسته شد. او برای اینکه رابطه آنها را زودتر اصلاح نکرد، مملو از گناه بود و سوگند یاد کرد که ابی و دوستانش را بکشد تا انتقام جوئل را بگیرد. زمانی که در نهایت فرصت انتقام گرفتن را به دست میآورد، الی پس از یادآوری آخرین مکالمهاش با جوئل، از ابی دریغ میکند، جایی که او به او گفت که میخواهد تلاش کند تا او را ببخشد که به این معنی است که الی در آن لحظه متوجه شد که چرا جوئل او را نجات داده است.
رایلی ایبل
رایلی آبل اولین کسی است که پس از ورود الی به منطقه نظامی بوستون، دوست شد و به او اعتماد کرد. این دو در نهایت احساسات عاشقانه نسبت به یکدیگر پیدا می کنند و یک رابطه صمیمانه به اشتراک می گذارند.
با این حال، رابطه آنها تقریبا شروع می شود. اگرچه الی برای کمکهای رایلی وقتی توسط قلدرها مورد حمله قرار میگیرد سپاسگزار بود، اما از دزدیدن واکمن او توسط رایلی و مدام از او به عنوان یک “بچه” یاد نمیکند. با این حال، هنگامی که این دو تصمیم می گیرند با هم از منطقه فرار کنند، الی و رایلی به روی یکدیگر باز می شوند.
رایلی آرزوهای خود را برای آینده ای فراتر از منطقه با فایرفلایز آشکار می کند. شجاعت رایلی، الی را در سفر کوتاه آنها به خارج از منطقه جرأت می بخشد، به طوری که او حاضر است برای نجات او در هر موقعیتی زندگی خود را به خطر بیندازد. این تا حدی دلیل غمگینی و سردرگمی الی است که رایلی بدون اطلاع قبلی برای پیوستن به فایرفلایز را ترک می کند.
وقتی رایلی بالاخره بعد از چهل و شش روز نزد الی برمیگردد، الی به خاطر غیبت طولانی مدت از رایلی ناراحت است، که باعث شد الی باور کند که رایلی مرده است. با این حال، رایلی سعی میکند تا با کاوش در یک مرکز خرید در صبح زود، الی را جبران کند. در طول سفر، این دو شروع به احیای دوستی خود می کنند.
وقتی رایلی به الی میگوید که مارلین میخواهد او را نزد گروهی از فایرفلایها در شهر دیگری بفرستد، الی به دوستش میگوید که باید برود و کاری را که همیشه میخواست انجام دهد دنبال کند. اگرچه، با گذشت زمان با هم، احساسات الی نسبت به رایلی قوی تر می شود. او در نهایت از رایلی میخواهد که با او بماند، این جفت حتی یک بوسه خود به خود را به اشتراک گذاشتند.
وقتی امید آنها برای فرار از بین می رود، الی به حمایت از اعتقادات رایلی ادامه می دهد، حتی اگر دوستش خودش امیدش را از دست داده باشد. مرگ رایلی در اثر عفونت کوردیپس، عمیقاً بر الی تأثیر گذاشت و او را تشویق کرد تا از مصونیت خود به خوبی استفاده کند. حتی یک سال پس از مرگش، الی همچنان آویز فایرفلای رایلی را نزد خود نگه داشته و ایمان عمیقی به تمایل به بازخرید چیزی که برای دوستش میافتد نشان میدهد.
مارلین
الی یک بار مارلین را به عنوان “حدس می زنم فقط یک دوست” توصیف کرد. فایرفلای فقط برای مدت کوتاهی از او مراقبت کرد، زیرا مارلین از او فاصله گرفت. او تا زمانی که الی نوجوان بود هرگز تماس مستقیم برقرار نکرد. الی از تصمیم مارلین برای قربانی کردن الی برای فرصتی برای واکسن اطلاعی ندارد.
این جفت به قدری به هم نزدیک بودند که الی نمی خواست از جوئل و تس جدا شود و وقتی دید جوئل با مارلین به وضوح زخمی وارد اتاق شد، احساس نیاز به محافظت از او کرد. او همچنین نگران امنیت خود بود، و از تس پرسید که آیا مارلین خوب است یا خیر و حتی گاهی اوقات از جوئل در مورد او می پرسد.
آنا
آنا مادر الی بود، اگرچه به دلیل مرگ زودرس او هرگز نتوانستند شخصاً با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. الی همیشه کنجکاو است که در مورد مادرش بداند و از تیغه و نامه ای که آنا برای او گذاشته است، احترام می گذارد. آنا در یادداشت خود بیان می کند که از دخترش سپاسگزار و به او افتخار می کند، الی با اظهار نظر “سعی می کنم تو را سربلند کنم”.
تس
تس زمانی که با جوئل ملاقات کرد، الی را ملاقات کرد، و مارلین او را به عنوان “محموله ای” که قرار بود به صورت قاچاق از شهر خارج کنند، معرفی کرد. علیرغم تلاش برای حمله به او در اولین ملاقات، الی در طول ماموریت به تس وابستگی سریعی پیدا کرد و برای سؤال، پاسخ یا دستورالعمل به او مراجعه کرد. او در ابتدا بیشتر با تس ارتباط داشت تا جوئل، زن از او در ساختمان متروکه محافظت می کرد و بیشتر از جوئل با او صحبت می کرد.
اگرچه تس نسبت به مصونیت الی شک داشت، اما خیلی زود تا حدودی آن را پذیرفت. بعداً در ساختمان کاپیتول، تس اعتقاد کامل خود را مبنی بر مصون بودن الی ابراز کرد و نحوه بدتر بودن نیش او (با وجود تنها یک ساعت از عمرش) را با نیش سه هفته ای (اما شفا یافته) الی به جوئل مقایسه کرد.
تس مایل بود برای اطمینان از بقای الی بمیرد، اگرچه فقط به دلیل ارزش او به عنوان یک درمان بالقوه، خود را قربانی کرد تا برای این جفت وقت بخرد تا از نیروهای مسلحی که در نقطه سقوط کمین کرده بودند فرار کنند. الی به سرعت با ترک او مخالفت کرد و از نظر جسمی در مورد مرگ او پس از حمله احساس گناه کرد. وقتی او سعی کرد در مورد آن صحبت کند و از جوئل عذرخواهی کند، او کوتاهی کرد و به او پیشنهاد کرد که بهتر است “فقط تاریخ [خود] را برای [خود] نگه دارند.”
پس از این، الی هنگامی که به گناه بازماندهاش نزد جوئل اعتراف کرد، دوباره به تس اشاره کرد و نشان داد که او حتی یک سال بعد از آن زن را به یاد میآورد و هنوز از مرگ او زخمهای روانی داشت. فلسفه الی مبنی بر “این نمی تواند بیهوده باشد” نیز تحت تأثیر تس قرار گرفت، زیرا نمی خواست فرصتی را که تس به آنها داده بود برای یافتن درمانی که به شدت می خواست از دست بدهد.
بیل
رابطه الی با بیل در ابتدا یک رابطه خصمانه بود، زیرا اولین اقدامی که بیل در قبال الی انجام داد این بود که او را به پیپ دستبند زد. هر دو اغلب از یکدیگر متنفر بودند و دوست نداشتند. با این حال، از آنجایی که بیل مدیون لطفی به جوئل بود، الی با اکراه با او کار کرد. بیل که او را بهعنوان یک مانع و نه کمککننده میدید، بارها خشم خود را از تصمیم جوئل برای اسکورت الی ابراز کرد. وقتی بهانهای میگرفت، مدام به او توهین میکرد و حتی زمانی که به قول خودش «انباشته احمقانهاش را درست میکرد» و مخفیانه برخی از وسایلش را میدزدد، سر او فریاد میزد.
با این حال، پس از اینکه کامیون را به دست آوردند، بیل اعتراف کرد که الی خود را در برابر افراد آلوده نگه داشته است، اما همچنان او را به عنوان یک سربار می بیند.
هنری
الی همیشه وقتی با هنری بود رفتار محترمانه ای داشت. او هنری (و در نتیجه برادر هنری، سم) را متحد می دانست و همیشه موفق می شد جوئل را متقاعد کند که به آنها اعتماد کند. او در ابتدا در دفاع از جوئل به او حمله کرد، زمانی که آنها برای اولین بار ملاقات کردند، هر چند وقتی برادرش را دید نسبت به او نرم شد. با این حال، او او را به جوئل ترجیح نمی داد، و زمانی که آنها در پیتسبورگ از هم جدا شدند، هنری را رها کرد تا به جوئل بازگردد.
در فاضلاب، الی حاضر شد از هنری محافظت کند زمانی که آنها از جوئل و سام جدا شدند و مجبور شدند از دست بسیاری از رانرها و کلیکرها فرار کنند و برخی از آنها را بکشند. اگرچه هنری با گذشت زمان به جوئل نزدیکتر شد، اما او همچنان دختر را دوست داشت و در مورد فانتزی خود از موتور سواری شوخی میکرد.
هنری به قدری به الی اهمیت می داد که با اکراه او را از دست سم آلوده نجات داد، اما مدت کوتاهی پس از مرگ سم خودکشی کرد.
سم
سم تنها کسی بود که الی در سفر بینالمللی خود ملاقات کرد که نزدیک به سن او بود. در نتیجه، این دو به سرعت به هم پیوستند، با زغال اخته بازی کردند و شوخی کردند. او به او این امکان را داد تا دوباره احساس کودکی کند، همانطور که با رایلی احساس می کرد. این زوج همچنین یک بازی مختصر دارت و فوتبال انجام دادند و ویژگی های کودکانه خود را به هم پیوند زدند.
شب قبل از مرگ سام از الی پرسید که از چه می ترسد؟ او به او گفت که فکر میکند عقربها ترسناک هستند و سعی میکنند تامل کنند، اما وقتی متوجه شد سم چقدر جدی است، حرفش را باز کرد. او اعتراف کرد که می ترسد تنها بماند. این زوج در مورد ایده زندگی پس از مرگ صحبت کردند، هر دو با اکراه اعتراف کردند که به آن اعتقاد ندارند.
در صبح، الی توسط یک سم آلوده مورد حمله قرار گرفت و متعاقباً توسط هنری نجات یافت، اگرچه او بعداً به دلیل مصونیت خود ابراز گناه کرد که از سام جان سالم به در برده است.
بعداً، این زوج در وایومینگ با قبر یک کودک کوچک روبرو شدند که یک خرس عروسکی بالای آن قرار داشت. الی از اینکه فراموش کرده ربات اسباب بازی را قبل از رفتن روی قبرش بگذارد ابراز پشیمانی کرد. وقتی الی ربات اسباببازی را که به او داده بود از کوله پشتیاش بیرون آورد، گفت: «باید چیز دیگری به تو میگفتم». او همچنین در حالی که در جکسون زندگی می کرد، اسباب بازی را در اختیار داشت و آن را در قفسه ای در اتاقش به نمایش می گذاشت.
تامی
هنگامی که آنها برای اولین بار ملاقات کردند، تامی بین جوئل و الی شکاف ایجاد کرد و زمانی که او و جوئل به سد رسیدند، او را منزوی کرد. وقتی تامی و جوئل دوباره به هم پیوستند، الی کنار گذاشته شد و فقط ماریا او را به یاد آورد – کسی که هیچ وابستگی به او ندارد. تامی به درستی حدس میزند که جوئل او را به خاطر او ردیابی کرده است و زمانی که جوئل از او التماس میکند که الی را از دستش بردارد، درگیر میشود. پس از حمله راهزنان، تامی با دیدن رابطه این دو، تجدید نظر می کند و حاضر می شود الی را نزد فایرفلایز ببرد.
با این حال، الی نمیخواهد از جوئل جدا شود و یکی از اسبهای تامی را میدزدد. سپس تامی به جوئل کمک می کند تا او را تعقیب کند و در نهایت او را در یک مزرعه قدیمی پیدا می کنند. تامی به جوئل و الی اجازه می دهد تا در مورد مسائل خود صحبت کنند در حالی که او مراقب است. او استدلال آنها را می شنود، اما وقتی راهزنان را می بیند حرف آنها را قطع می کند.
تامی از او می پرسد که آیا الی برای سوار شدن به اسب نیاز به کمک داشت یا نه، و در مورد او ملاحظاتی کلی ابراز می کند. پس از بازگشت به جکسون، جوئل تصمیم می گیرد خود الی را اسکورت کند. تامی میفهمد و به جوئل و در ادامه به الی پیشنهاد میدهد که برای زمانی که آنها برمیگردند، جایی در جکسون داشته باشند، که نشان میدهد تامی در مدت کوتاهی که با هم بودند، به الی علاقه پیدا کرد. او حتی سعی کرد جوئل را متقاعد کند که او را نبرد، و این نشان میدهد که پس از آشنایی با او اهمیتی برای سفر ندارد.
در سالهای بعد، تامی و الی با هم صمیمی شدند و تامی با او به عنوان یک خواهرزاده خوانده رفتار کرد و با آموزش در مورد ارتفاع و افت گلوله، تیراندازی او را بهبود بخشید. تامی همچنان به عنوان پلی بین این دو خدمت می کرد. پس از مرگ جوئل، تامی تنها فرد دیگری به جز الی است که ضربه روحی مرگ جوئل را به طور کامل احساس می کند. او از الی محافظت میکند و نمیخواهد او با او سفر خطرناکی به سیاتل داشته باشد و تصمیم دارد خودش انتقام بگیرد.
زمانی که در سیاتل بود و در نهایت دوباره متحد شدند، تامی از آسیبی که به WLF وارد کردند راضی بود و برنامهریزی میکرد تا قبل از اینکه ابی به دلیل قتل همه دوستانش توسط الی کمین کند، آنجا را ترک کنند. پس از شکست آنها و یک بار دیگر در امان ماندن توسط ابی، تامی از منابع و ارتباطات خود برای ردیابی او استفاده می کند و به الی یادآوری می کند که به او عهد کرده است که ابی را برای او بکشد، زیرا تامی جراحات وارده به او اجازه نمی دهد در میدان حضور داشته باشد. دیگر وقتی الی نپذیرفت، تامی عصبانی شد و عصبانی شد که الی جرأت میکند زندگی راحت داشته باشد و به ابی اجازه دهد علیرغم کاری که با آنها کرده بود، زندگی کند و رابطهشان را با شرایط بدی ترک کرد.
ماریا
الی و ماریا اولین بار زمانی که الی و جوئل تلاش می کنند دروازه ای را باز کنند، ملاقات می کنند. ماریا و نگهبانانش قبل از اینکه تامی ظاهر شود و اوضاع را پراکنده کند با آنها روبرو می شوند. به نظر میرسد ماریا فوراً از الی خوشش میآید و به او پیشنهاد میدهد که چند اسب برای اسبسواری ببرد. او همچنین می گوید که ترجیح می دهد با الی غذا بخورد تا اینکه بر روی ژنراتور نظارت کند. وقتی جوئل به الی گفت که با ماریا غذا بخورد در حالی که جوئل و تامی برای مراقبت از ژنراتور رفتند، الی بی میلی نشان داد.
این جفت به هم پیوستند و ماریا دختر جوئل و مرگ او را برای الی فاش کرد. این جفت همچنین هنگام حمله راهزنان از یکدیگر محافظت کردند و توافق متقابل برای محافظت از دیگری را نشان دادند. بعداً، وقتی تامی به ماریا میگوید که میخواهد الی را به سمت کرمهای شب تاب هدایت کند، خشم ماریا متوجه جوئل میشود، اما الی از این بحث احساس گناه میکند و با اسبی فرار میکند.
سال ها بعد، این جفت به خوبی کنار می آیند. زمانی که جوئل و الی از هم دور شدند، ماریا سعی کرد الی را متقاعد کند که او را ببخشد و عموماً الی را تشویق کرد تا با دیگران مهربانتر باشد، حتی برای اظهارات همجنسگرایانهاش از ست عذرخواهی کند. او همچنین به الی اعتماد کرد تا در وظیفه گشت زنی با دینا کار کند. هنگامی که جوئل به قتل رسید، در حالی که ماریا مخالف رها کردن جکسون برای تعقیب قاتلانش بود، تسلیم شد و به الی اجازه داد تا آنها را تعقیب کند و درک درستی از محکومیت الی و عشق دخترانه سرکوب شده به پدرش که اکنون مرده بود را نشان داد. او همچنین به او و دینا اجازه داد که در یک مزرعه به تنهایی در هنگام بازگشت زندگی کنند و آسیبی را که متحمل شدند درک کنند.
دیوید
رابطه الی با دیوید منشا یک تجربه آسیب زا برای او بوده است. همچنین مملو از طنز است. دیوید به الی اجازه می دهد تا با پنی سیلین که او برای شفای جوئل از آن استفاده می کند، برود و بعداً به الی کمک می کند تا بیشتر گروه دیوید را بکشد. دیوید همچنین سعی می کند الی را زنده نگه دارد، اما او بعداً او را می کشد.
دیوید اغلب با لحنی حامی با الی صحبت می کند و با او مانند یک کودک رفتار می کند. هنگامی که آنها برای اولین بار ملاقات می کنند، دیوید پیشنهاد می کند که با بخشی از گوشت آهویی که الی ردیابی و کشته شده بود، منابع را مبادله کند و گفت که گروهش به گوشت نیاز دارند زیرا زنان و کودکان زیادی برای تغذیه دارند. او چند بار روی عبارت «زنان و بچههای زیادی» تأکید میکند به این امید که الی که یک دختر جوان است، با آنها همدردی کند. او همچنین تنها کسی است که الی را به خاطر زبان زمختش فرا می خواند. پس از اینکه گروهش الی را دستگیر می کنند، او به او پیشنهاد می کند که در کنار آنها جایی داشته باشد. وقتی الی با خشم و انزجار واکنش نشان می دهد، سعی می کند او را آرام کند، مثل اینکه با یک حیوان وحشی صحبت می کند. او این واقعیت را نادیده می گیرد که الی او را دوست ندارد و سعی می کند الی را لمس کند و او را خاص می خواند.
در نهایت دیوید ایمان خود را نسبت به الی از دست می دهد که انگشت او را می شکند و سعی می کند کلیدهای او را بدزدد. همانطور که الی بیشتر و بیشتر از مردانش (از جمله دست راستش جیمز) را می کشد، دیوید بیشتر روی او متمرکز می شود و چندین بار برای کشتن او تلاش می کند. دیوید زمانی با مرگ خود مواجه می شود که پس از اینکه الی تلاش می کند او را خفه کند، به شدت با قمه به سرش هک شد. مسلماً کشتن دیوید زمانی بود که الی اکثریت بی گناهی خود را از دست داد، این اولین باری بود که کسی را بیشتر از محافظت از خود می کشت، اما در واقع می خواست آنها را بکشد.
علیرغم مرگ خشونت آمیز او، اقدامات او اثری بر روی الی گذاشت و او را نسبت به جوئل دور و ساکت کرد و در عین حال مصمم تر برای رسیدن به فایرفلایز شد. او چنان درگیر این عمل شد که نتوانست جوئل را در حین و پس از آن بشناسد و آسیب پذیری و ویرانی روحی خود را به نمایش بگذارد، همه به خاطر دیوید.
ابی
علیرغم اینکه تنها سه بار ملاقات حضوری داشت، رابطه الی با ابی با انتقام، خصومت و از دست دادن تعریف شد. اولین برخورد آنها قتل جوئل توسط ابی بود که الی مجبور به تماشای آن شد. الی نسبت به همه کسانی که درگیر بودند، نفرت شدیدی را اتخاذ می کرد و به دنبال انتقام گیری از ابی، چهار نفر از دوستان ابی (جردن، نورا، اوون و مل) را می کشد.
دومین برخورد الی در تئاتر، اندکی پس از قتل اوون و مل رخ داد. در این مرحله الی تصور کرد که ابی جوئل را کشته است زیرا او از درمان عفونت قارچی جهان جلوگیری میکند و معتقد بود ابی از دستگیری الی راضی میشود تا دوباره درمان کند. ابی این را نمیخواست و از آنها انتقام گرفت، دوست الی جسی را کشت، به تامی شلیک کرد و او و دینا را کتک زد. با این حال، به درخواست لو، ابی از این دو زن چشم پوشی کرد و الی را با هشداری رها کرد که دیگر اجازه ندهد او را ببیند.
سومین و آخرین رویارویی آنها در سانتا باربارا بود. الی ماهها را صرف تعقیب ابی کرد و نتوانست او را ببخشد و فقط او و لو را از دست گروه Rattler نجات داد. علیرغم اینکه ابی دیگر نسبت به او احساس خصومت نمی کرد، الی مصمم بود از ابی انتقام بگیرد و لو ضعیف شده را با ضربات چاقو تهدید کرد تا او موافقت کرد که بجنگد، و نشان داد که مرزهای اخلاقی او به دلیل خشم او برای ابی شکسته شده است. با این حال، الی در طول دوئل یک تجلی اخلاقی را تجربه کرد و تصمیم گرفت ابی را نجات دهد.
نورا
در جستجوی ابی، الی با نورا در بیمارستان لیکهیل سیاتل روبرو میشود. تعاملات آنها احتمالاً خصمانه است و هر دو در لحظهای که نورا متوجه میشود که الی قصد بدی داشته است، سعی در کشتن یکدیگر دارند.
در آخرین لحظات زندگی اش، ارجاعات کینه توزانه نورا به جوئل به الی این ایده اشتباه می دهد که چرا ابی تصمیم گرفت او را شکار کند. او از گفتن محل ابی به الی امتناع کرد و در نتیجه الی او را با لوله کتک زد تا اینکه تسلیم شد و به او گفت. با این حال، متعاقباً می توان او را دید که در تئاتر می لرزد، در حالتی تقریباً شوکه و به سختی می تواند وقایع بیمارستان را برای دینا و جسی توضیح دهد.
سارا
با وجود اینکه سارا بیست سال قبل از اینکه الی با جوئل آشنا شود مرد، الی از طریق خواهر شوهر جوئل، ماریا، درباره او باخبر می شود. در حالی که این دو هرگز ملاقات نکردند، الی درک می کند که مرگ سارا برای جوئل چه معنایی داشت و چگونه او در طول سفر آنها برای یافتن فایرفلای ها، برخی از جنبه های دخترش را در الی دیده است. در ابتدا جوئل نمیخواهد الی به سارا اشاره کند و میگوید الی “اینجا روی چند یخ نازک قدرتمند قدم میزند”. اما بعداً، جوئل وقتی در مورد سارا صحبت می کند، به طور قابل توجهی با الی گرم می شود.
جوئل چندین مقایسه بین سارا و الی انجام می دهد. اولین برداشت جوئل از الی این بود که او مانند سارا دوازده ساله بود. او همچنین به یاد سارا افتاد که الی از منظره ساختمان کاپیتول در هیبت بود و در آن لحظه به طور خلاصه به او فکر می کرد.
وقتی الی عکس او و سارا را به جوئل می دهد، جوئل آن را پس نمی دهد، مانند زمانی که تامی سعی کرد عکس را به او بدهد. در پایان، جوئل چندین مقایسه بین سارا و الی انجام می دهد. در نهایت، جوئل میگوید که آنها دوستان خوبی بودند و همدیگر را دوست داشتند، به این معنی که او در نهایت الی را به عنوان دختر «دوم» خود میبیند. او حتی مثل سارا او را «دختر بچه» صدا میکرد.
گیم پلی
در بازی اول، الی می تواند در بسیاری از موقعیت ها به جوئل کمک کند. هر زمان که اختیار لازم باشد الی هرگز موقعیت بازیکن را به خطر نمی اندازد. او دور از چشم خواهد ماند و در حالی که با جوئل همراه است ساکت خواهد ماند. همچنین، او می تواند با فراخوانی مواضع دشمن بسته به موقعیت مکانی آنها در ارتباط با جوئل، در نبرد به جوئل کمک کند. به عنوان مثال، او خواهد گفت “به سمت چپ شما!” اگر دشمنی در سمت چپ جوئل باشد. در موارد نادر، او ممکن است مهمات یا یک کیت سلامتی به بازیکن بدهد.
اگر دشمن پشت چیزی باشد و الی بتواند آنها را ببیند، با رنگ قرمز مشخص میشوند و مکانشان را از طریق دیوارها و مواردی از این دست نشان میدهند. این شبیه به حالت گوش دادن جوئل است. او همچنین میتواند با پرتاب اشیاء برای بیهوش کردن دشمن به حمله به دشمن کمک کند و به جوئل فرصت حمله بدهد. بسته به موقعیت، الی اگر نتواند خود را از حمله نجات دهد، به کمک جوئل نیاز دارد. رویدادهای خاصی وجود دارد که الی را در صورت نرسیدن به موقع به او میتوان کشت. اگر دشمن جوئل را خفه کند، الی گاهی اوقات با تیغه سوئیچ خود از پشت خنجر میزند و به جوئل اجازه میدهد آزاد شود.
پس از کشتن یک شکارچی که قصد داشت جوئل را غرق کند، او شروع به ایفای نقش فعال تری در مبارزه می کند، به ویژه به جوئل کمک می کند تا آنها را با شلیک به خود یا با چاقو زدن به دشمنانی که با جوئل دست و پنجه نرم می کنند، بکشد.
خیلی وقتها پیش میآید که بازیکن نمیتواند به مناطق خاصی دسترسی پیدا کند که یا خیلی بلند هستند یا فضای دسترسی به آنها خیلی کم است. الی می تواند در این سناریوها کمک کند. با توجه به کادر سبک او، جوئل معمولا او را روی شانه هایش بلند می کند و او را بالا می برد تا بتواند به یک نردبان برسد یا در قفل شده را باز کند. به عنوان یک NPC، او همچنین برای هوش مصنوعی دشمن نامرئی است، به این معنی که نمی تواند به طور تصادفی موقعیت جوئل را فاش کند. علاوه بر این، اگر بازیکن بیکار بایستد یا مهمات و تدارکات را در لحظات غیر جنگی هدر دهد، الی در مورد اعمال نظر خواهد داد. او همچنین یک انیمیشن مرگ منحصر به فرد در هنگام کشته شدن توسط Bloaters دارد که او را به جای له کردن سر او با قلاب مشت به سر می کشند.