Old Friends

آرتور وارد کلبه مردان در کولتر می شود و میکا بل و بیل ویلیامسون را در حال دعوا می بیند. دعوا تقریباً به خشونت کشیده می شود قبل از اینکه داچ وارد شود و بیل و میکا را سرزنش کند و بگوید که کولم اودریسکول کسی است که به ضربه زدن نیاز دارد. در حالی که اعضای باند به سمت اسب های خود می روند، آرتور می پرسد که آیا حمله به رقبای دیرینه آنها با توجه به وضعیت فعلی باند درست است یا خیر. داچ به آرتور می‌گوید که به او شک نکند و می‌گوید اگر می‌خواهند قطاری را که اودریسکول‌ها قصد سرقت آن را داشتند، بزنند، به اطلاعات بیشتری نیاز دارند. داچ به آرتور یک Carbine Repeater و یک کمند می دهد و گروه به راه می افتند.

در راه، داچ رد سم را در برف می بیند و آنها را دنبال می کنند. او به دیگران در مورد نفرت خود از کولم پس از کشتن آنابل معشوق داچ و چگونگی شروع رقابت آنها پس از کشتن برادر کولم توسط داچ در تلافی شروع شد. باند به زودی به لبه صخره ای مشرف به اردوگاه O’Driscoll می رسند. داچ موقعیت های مختلفی را به میکا، بیل، خاویر اسکوئلا و لنی سامرز اختصاص می دهد، قبل از اینکه او و آرتور از کمپ خارج شوند. آنها با استفاده از دوربین دوچشمی، کولم را سوار بر اسب خود می بینند که در حال فریاد زدن و ضربه زدن به یکی از افرادش است که سپس با ترس سوار بر اسب می رود. کولم از این کار پیروی می کند، اما داچ تصمیم می گیرد که هنوز با او برخورد نکنند. داچ و آرتور به آرامی به سمت کمپ می روند که دیده نمی شوند، در طی آن داچ به آرتور اطمینان می دهد که این یک ماموریت انتقامی نیست، فقط راهی برای یافتن غذا و مواد بیشتر است.

پس از پوشش در کمپ، بازیکن می‌تواند اولین شلیک را خودش بزند یا به داچ اجازه دهد این کار را انجام دهد. بدون توجه به این، باند با اودریسکول ها درگیر می شوند و به زودی آنها را شکست می دهند. همانطور که آنها اجساد را جستجو می کنند، با حمله O’Driscolls بیشتر، یک تیراندازی از جنگل فوران می کند. پس از برخورد با آنها، باند کمپ را جستجو می کند. میکا نقشه هایی برای سرقت قطار پیدا می کند و آرتور مقداری مواد منفجره را در یکی از ساختمان ها پیدا می کند. ماموریت آنها انجام شد، اعضای باند سواری خود را به خانه آغاز کردند. داچ به مردانش به خاطر انجام کار خوب تبریک می گوید و با افتخار به آنها می گوید که همیشه یک قدم جلوتر از دشمنان خود خواهند بود، آنها را پیشی خواهند گرفت و هرگز شکست نخواهند خورد.

با تاریک شدن هوا، داچ می بیند که همان اودریسکول کولم که قبلاً مورد حمله قرار گرفته است، جلوتر از آنها ایستاده است. O’Driscoll وحشت می کند و سوار می شود، بنابراین آرتور او را تعقیب می کند و قبل از اینکه مرد را ببندد و او را سوار اسبش کند به راحتی می رسد. سپس آرتور با اودریسکول که نامش کایران دافی است، به کمپ برمی‌گردد و در تمام طول راه ناله می‌کند و التماس رحم می‌کند.

در بازگشت به کولتر، آرتور کایران را به داچ می‌آورد، او به بیل و عمو می‌گوید که اسیر خود را در انبار ببندند و از گرسنگی بکشند، علی‌رغم اینکه کایران اصرار داشت که از اودریسکول‌ها متنفر است. داچ به آرتور تبریک می گوید و به او اطمینان می دهد که در نهایت کولم را خواهند گرفت.